مجری محبوب کودکان از دروان کودکی خویش می گوید : «فاطمه امینی» یا بهتر بگویم ...


«فاطمه امینی» یا بهتر بگویم «خانم‌گلی»، هر روز ساعت 4:30 بعدازظهر، همراه «مل‌مل» و عروسکش، «سامانا»، از شبکه دو و با برنامه «عصر مل‌ملی»، میهمان خانه بچه‌هاست. در یک عصر گرم تابستانی، پیش او رفتیم تا برایمان از کودکی‌اش بگوید.


 پادشا: «فاطمه امینی» یا بهتر بگویم «خانم‌گلی»، هر روز ساعت 4:30 بعدازظهر، همراه «مل‌مل» و عروسکش، «سامانا»، از شبکه دو و با برنامه «عصر مل‌ملی»، میهمان خانه بچه‌هاست. ما هم در یک عصر گرم تابستانی، پیش او رفتیم تا برایمان بگوید؛ از خاطراتش، بازی‌هایش، شیطنت‌هایش و خلاصه از کودکی‌اش.

قوانین را از کودکی به کودکان بیاموزیم , البوم عکس های مجری محبوب شی  , البوم عکس های مجری محبوب شی d


 بازی

کودکی‌ام، همه‌اش در بازی و شادی گذشت. عصرهای تابستان، توی کوچه، دوچرخه‌سواری می‌کردم. وقت‌هایی هم که خانه بودم، توی اتاق می‌نشستم و وسط فرش را به شکل یک حوض آب تصور می‌کردم. با کاغذرنگی، ماهی درست می‌کردم و می‌انداختم وسط گل قالی. بعد، به چوب‌های حصیری، نخ می‌بستم و ماهی‌گیری می‌کردم. چندتا هم اسباب‌بازی داشتم؛ یک بابانوئل و شش‌تا عروسک. اسم یکی‌شان، نیکو بود و آن یکی، کثیف‌قلی. الان، چیزی ازشان باقی نمانده و دست و پایشان کنده شده. فقط یکی، دوتا عروسک سالم دارم.

محبوب ترین مجری دنیا , محبوب ترین مجری تلویزیون ایران , محبوب چت

یادگارهای کودکی

از کودکی‌ام، چیزهایی را یادگار نگه داشته‌ام؛ مثلا صدف‌هایی که از کنار دریا جمع کرده‌ام. چندتا از لباس‌های بچگی‌ام، پستونکم و دفتر مشق و دفتر دیکته‌ام را سالم نگه داشته‌ام.

کودکان کار , کودکان , برند محبوب

رویای بازیگری

عاشق کارتون‌های «مورچه زبل» و «بامزی» بودم. اجرای «الهه رضایی» را خیلی دوست داشتم. حرکات او و بعضی از بازیگران را تقلید می‌کردم. پدرم می‌خواست من خوب درس بخوانم و مهندس شوم و زبان انگلیسی یاد بگیرم، اما من کلاس زبان را می‌پیچاندم و می‌رفتم کلاس بازیگری.

بیمه خویش فرما , نقاشی کودکان , بازی کودکان

خانواده‌ام

برادرم، «رضا» و خواهرم، «مریم»، از من بزرگ‌ترند. بیش‌ترین خاطرات کودکی‌ام را با آن‌ها دارم. چون کوچولو بودم، آن‌ها همیشه مواظب من بودند. برادرم، ظهرها، مجبورم می‌کرد بعد از ناهار بخوابم. من هم با مهارت زیاد، خودم را به خواب می‌زدم. بعد که اوضاع آرام می‌شد، فرار می‌کردم و می‌رفتم توی حیاط، بازی. مامان و بابام خیلی برایم زحمت کشیدند. آن‌ها نفس و عمر من هستند. دوست‌شان دارم.

مجری , دندانپزشکی کودکان , آموزش کودکان

بهترین جای دنیا

خانه دایی‌ام را خیلی دوست داشتم. بزرگ نبود، اما باصفا بود. یک حوض توی حیاطش داشت. با پسردایی‌ام و خواهرم، بادبادک‌های گوشواره‌دار درست می‌کردیم. دنبال هم می‌دویدیم. آلبالو و زردآلو و میوه‌های خوش‌مزه تابستان را می‌خوردیم. دایی‌ام، خودش، برای ما، خربزه و هندوانه قاچ می‌کرد و ما را سوار کامیونش می‌کرد تا حسابی بهمان خوش بگذرد.

هشتگ های محبوب فارسی اینستاگرام , محبوب ترین شبکه های اجتماعی در ایران , کشف حجاب خانوادگی مجری مشهور سیما

من و مل‌مل

مل‌مل را خیلی دوست دارم. یک بره شاد و پرانرژی است. گاهی هم دعوایمان می‌شود، اما زود زود آشتی می‌کنیم. هر روز می‌آییم پیش بچه‌ها و آرزو داریم دل همه بچه‌های ایران شاد باشد.


ویدیو : مجری محبوب کودکان از دروان کودکی خویش می گوید