شهروندان مختلف با یک دلار چه کار می کنند؟! : مجله خط خطی: بچه دبستانی ته کلاس: ...


مجله خط خطی:

بچه دبستانی ته کلاس: برای عکس جرج واشنگتن مژه و گونه می کشد. سپس یک دلاری را به موشک کاغذی تبدیل می کند و به سمت معلم که در حال درس دادن است پرتاب می کند.

شهروندِ صاحب استخر: یک دلاری را نگاه می کند و به مرد مسن می گوید؛ دو مشکل وجود دارد. یکی اینکه قیمت ورودی استخر بیش از یک دلار است و دوم اینکه نوبت آقایان روزهای زوج است. مرد مسن لبخندی می زند و به صاحب استخر اطمینان می دهد این یک سرمایه گذاری کوتاه مدت و پرسود خواهد بود. مشکل دوم هم با نشان دادن کارت شناسایی حل می شود.

بازار دلار در کشورهای مختلف , قیمت دلار در کشورهای مختلف , قیمت دلار


شهروند معلم: موشک یک دلاری که به پس سرش خورده را صاف می کند و توی جیبش می گذارد. برای معلم، موشک یک دلاری خیلی بهتر از کاغذهای جویده شده ای است که به وسیله لوله خودکار به سمتش پرتاب می شود. از بچه های کلاس می خواهد تا سازنده ی این سلاح کشتار جمعی را به او معرفی کنند. بچه ای که به تنهایی در میز اول نشسته است، دستش را بالا می گیرد: «آقا اجازه، کار بهنود بود.»

او شاگرد اول کلاس است و در قلب معلم جای دارد چون مثل خفاش های مکانیکی برونکا، کوچک ترین حرکت دانش آموزان را به معلم گزارش می دهد. معلم به انتهای کلاس می رود و با خود فکر می کند؛ این پسر حتما پدر پولداری دارد. با مهربانی سر بهنود را نوازش می کند و می گوید: «بازم از این موشکها داری؟» در قلب معلم، پسر اسکروچ جایگزین خفاش مکانیکی می شود.

دلار , نرخ دلار , قیمت روز دلار

شهروند دیپلمات: از اینکه زن جوان بدون هیچ مقدمه ای به او یک دلار داده است، تعجب می کند. فکر می کند این یک نشانه است. تصمیم می گیرد با این پول به استخر برود.


شهروند رفتگر: برای اینکه بتواند یک دلاری مچاله شده را از چنگ گربه سیاه بیرون بیاورد، از آواهای «چخته»، «پیشته»، «واق واق» و ... استفاده می کند ولی فایده ای ندارد. سرانجام موفق می شود با نعره های بروسلی وار و چرخاندن جارو به دور سر، یک حمله گازانبری انجام دهد و یک دلاری مچاله شده را از چنگ گربه سیاه بیرون بیاورد.

تبدیل دلار به تومان , دلار کانادا , قیمت دلار امروز

زن شهروند معلم: اسکناس یک دلاری را در جیب کت شوهرش پیدا می کند. در یک نگاه تصویر کشیده شده بر رویدلار را می شناسد. او دختر خاله شوهرش است. از اولش هم میدانسته این دوتا با هم تیک می زنند. پیش یک رمال می رود تا بتواند مهر دختر خاله را از دل شوهرش بیرون کند. رمال جوان به او می گوید کتاب «جهالت» میلان کوندرا را بخواند. زن فکر می کند رمال هم رمال های قدیم و پیش یک رمال پیر می رود. رمال پیر به او می گوید، ابتدا باید تصویر کشیده شده بر روی دلار را پاک کند و سپس آن را به اولین مردی که در روز یکشنبه می بیند، بدهد.

هوی: با یک دلاری مچاله شده بازی می کند.

شاگرد شهروند صاحب استخر: از صاحب استخر حق السکوت می خواهد و یک دلاری را به دست می آورد.

شهروند مجری تلویزیون: اعلام می کند، رییس باند اخلال گران ارزی دستگیر شده است. تصویر پیرزنی که صورتش شطرنجی شده، بر روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود و از کارهایی که انجام داده است ابراز پشیمانی می کند.

پدر شاگرد شهروندصاحب استخر: از اینکه پسرش پول اجنبی را به خانه آورده است عصبانی می شود. با زدن پس گردنی، یک دلاری را از پسرش می گیرد و به نشانه اعتراض پول را مچاله می کند و در کوچه می اندازد.


قیمت دلار کانادا , قیمت دلار دولتی , دلار آمریکا

مادر بزرگ شهروند رفتگر: بر روی زخم های صورت نوه اش دواگلی می زند. یک دلاری را از نوه اش می گیرد تا برای آینده اش سرمایه گذاری کند. به مدت یک سال پول را در امن ترین جای خانه یعنی زیر فرش، نگه می دارد. بعد از یک سال تصمیم می گیرد سرمایه اش را به ثمر بنشاند. ابتدا در سایت های مختلف به دنبال قیمت دلار می گردد ولی هیچ کدام از سایت ها قیمت ندارند. بنابراین خودش دست به کار می شود. دلار را داخل جورابش پنهان می کند و به صرافی می رود.

صرافی ها خرید و فروش نمی کنند. مجبورمی شود در پیاده رو بایستد و با صدای بلند بگوید: «دلار ... دلار ...» جمعیت زیادی دور او جمع می شوند و هر کدام قیمتی می گویند. چشمان مادر بزرگ از خوشحالی برق می زند، چون در هر لحظه یک نفر پیدا می شود که قیمت بالاتری پیشنهاد بدهد. ناگهان صدای آژیر ماشین پلیس می آید. همه متواری می شوند، به جز مادر بزرگ که هاج و واج مانده و یک دلاری توی دستش را همچنان بالا نگه داشته است.

مسئول مربوطه:
به مردمی که دور او جمع شده اند می گوید کاری می کند کارستان و اصولا دلار برای او هیچ ارزشی ندارد. برای جلب اعتماد جمعیت، از جیب کتش یک اسکناس یک دلاری بیرون می آورد و پسربچه ای که دستش توی دماغش است، از بین جمعیت صدا می زند. اسکناس یک دلاری را به پسربچه می دهد و می پرسد: «اسمت چیه پسرم؟» پسربچه می گوید: «بهنود» مسئول مربوطه کمی نگران می شود و می پرسد: «این اسمته یا فامیلت؟»


ویدیو : شهروندان مختلف با یک دلار چه کار می کنند؟!