سحر دولتشاهی: عشق هرگز نمی میرد! : آخر نمایش بود كه مردم ایستاده او را تشویق ...


آخر نمایش بود كه مردم ایستاده او را تشویق می‌كردند. او سلین بود؛ یك دختر فرانسوی جسور و سرتق كه حالا به میانسالی نزدیك می‌شد. نقشی در نمایش «جاده طولانی مارپیچ»، یك روایت عاشقانه 10ساله كه در 50 دقیقه خلاصه می‌شد.


مجله ایده آل:  سحر دولتشاهی، در نقش سلین، به همراه امین زندگانی تا 23 آذر تئاتری را اجرا می‌كند كه بازسازی دو فیلم معروف «پیش از طلوع» و «پیش از  غروب» است كه اتفاقا هر دو در ایران بسیار دیده شده‌اند. فیلمی متكی بر گفت‌وگوی تمام‌نشدنی دو بازیگر كه در سراسر فیلم از علایق و احساس‌شان نسبت به همدیگر صحبت می‌كنند. فیلمی در حاشیه عشق و نه خودش. فیلمی كه سؤال ایجاد می‌كند تا بیننده خود به آن پاسخ بدهد. این كاری است كه محمد چرمچی نیز  در اقتباس ادبی‌اش انجام داده  و رضا گوران آن را کارگردانی کرده که البته به بازیگرانش مدیون است. با سحر دولتشاهی درباره سلین، تئاتر «جاده طولانی مارپیچ» و نگاه شخصی او به زندگی و روابط انسانی صحبت كردیم. اگر نمایشنامه یا فیلم را دیده باشید این مصاحبه برایتان جالب‌تر خواهد بود.

کدام جاندار هرگز نمی میرد , سحر دولتشاهی , می سی سی پی نشسته می میرد

   نمایش «جاده طولانی مارپیچ» تئاتری یك ساعته است كه صحنه محدودی دارد و داستان آن از طریق دیالوگ بین دو نفر پیش می‌رود. اولین سؤال این است كه آیا كلمات شما 2 نفر آنقدر گیرا بود كه بتواند تماشاچی را درگیر خودش كند.

این تئاتر برای من پر از آرامش است. نمایشنامه بر اساس«پیش از طلوع» و «پیش از غروب» نوشته شده است. فیلم‌هایی كه به شدت به آنها  علاقه دارم. ماجرای فیلم درباره دو نفر است كه عطش و ولع حرف زدن دارند و دریك فرصت كوتاه درباره خواسته‌های خود از زندگی و مسائلی كه دوست دارند صحبت می‌كنند. ما در نمایش خیلی به این معاشرت بها دادیم. ایده‌آل ما نمایش یك گپ و گفت گرم و صمیمی بود. اما شاید حق با شما باشد كه بخش‌هایی از دیالوگ‌ها كمی شعاری است. البته وقتی تو وقت كوتاهی داری كه می‌خواهی خودت را ثابت كنی باید شعار هم بدهی. اما لحظه‌های دوست‌داشتنی نمایش برای خود من لحظه‌های كم‌حرف‌تر آن است. اما نباید فراموش كنیم كه در فیلم 180 دقیقه وقت بوده برای تعریف یك رابطه و البته با محدودیت‌های كمتر. اما در نمایش ما در مدت زمان 50 دقیقه باید همه این بالا و پایین‌ها در آن صحنه محدود روایت شود.

  یک ماه و 10 روز تمرین برای رسیدن به سلین

  چقدر برای این نقش كار كردید و وقت گذاشتید؟


من همیشه جنس نگاه رضا گوران را به مقوله بازیگری دوست داشته‌ام و دلم می‌خواست با او كار كنم. در مردادماه یك نمایشنامه خیلی درخشان را به من دادكه جایزه پل‌استر و همه جایزه‌های سال 2009 رادریافت كرده بود. قرار بود آن تئاتر را كار كنیم اما متاسفانه مجوز نگرفت. بنابراین ایشان روی متن جاده طولانی مارپیچ كار كردند و نقش سلین را به من پیشنهاد دادند و روی هم رفته حدود یك ماه و 10 روز برای این نمایش تمرین كردیم.به خاطر بعضی شباهت‌ها نقش را خیلی دوست داشتم و به نظرم این نمایش طوری است كه هر قدر هم با عقاید این دو نفر موافق نباشی حتما لحظه‌هایی را پیدا خواهی كرد كه آن را تجربه كرده‌ای یا حداقل در یك دوره‌ای به آن اعتقاد داشته‌ای. برای من هم اینطور بود. مثلا در جایی سلین می‌گوید من راجع به همه چیز نظر می‌دهم اما خیلی به چیزی نزدیك نمی‌شوم. برای اینكه می‌ترسم نگاهم از واقعیت فاصله بگیرد. او آدمی است كه در پرسپكتیو به همه چیز نگاه می‌كند. من به این نگاه سلین نزدیك بودم وعشقی كه از آن حذر می‌كند ...    سعی كردم  او را بفهمم.

نمایش می سی سی پی نشسته می میرد , اینجا کسی نمی میرد , بیوگرافی سحر دولتشاهی

 دوست دارم سلین  در قرارش حاضر شود

  چرا رابطه این دو نفر و حرف‌هایشان در طول نمایشنامه جالب می‌شود در حالی كه یک داستان معمول و خطی ندارد؟

به نظرم تمام چیزی كه رابطه بین جسی و سلین را دوست داشتنی می‌‌كند این است كه وارد روزمرگی نمی‌شود. ما به نزدیك‌ترین كسان‌مان كمترین حرف‌هایمان را می‌زنیم. اما با این همه پرحرفی بین این دو شاید كیفیت معاشرت آنها از رابطه 20ساله‌ای كه آدم‌ها كنار هم دارند بالاتر بوده باشد.

  بعد از پارت دوم نمایشنامه، بعداز آنكه  متوجه می‌شویم سلین، جسی را در قرار «وین» جا گذاشته، برایمان جالب است كه می‌بینیم سلین چقدر دوست داشته در آن قرار حاضر شود و باز هم داوطلب قرار دوم است. اما یك سؤال هم هست. اینكه آیا در‌نهایت سلین سر قرار حاضر می‌‌شود؟


این هم از آن سؤال‌هاست. سلین وقتی راجع به عشق حرف می‌‌زند نگاه خیلی ایده‌آلی به آن دارد. به نظر من شاید اگر تصمیم‌گیری به عهده سلین بود اصلا نمی‌خواست از هم جدا شوند كه 6 ماه بعد بخواهند قرار بگذارند ولی وقتی آن انتخاب به او تحمیل می‌شود و فكر می‌كند كه خب ما نمی‌توانیم كنار هم بمانیم نسبت به قرار بعدی نامطمئن می‌شود. اما اولین سؤالی كه سلین در ملاقات دوم (كه بعد از 10 سال اتفاق افتاده) می‌پرسد این است كه تو خودت آن روز سر قرار آمدی؟!  من دوست دارم كه سلین سر قرار می​رفت اما نمی‌دانم در نهایت چه تصمیمی گرفته.


  
 ازقطار پیاده می شویم

  در رابطه‌ای كه بین سلین و جسی شكل می‌گیرد سلین در بعضی موقعیت‌ها تابع احساسات است و گاهی منطقی می‌شود.انتخاب تو كدام مسیر است؟


هر دو ... به نظرم این فاصله زمانی 10ساله كه بین این دو پیش آمده رفتار هر دوی آنها را منطقی‌تر كرده. در یك سنی تو می‌خواهی جهان را عوض كنی و نسبت به ماجراهای اطرافت پر شر و شوری، بعدها كم‌كم آرام‌تر می‌شوی. به نظرم این شر و شور و هیجان بین 23 تا 33سالگی وجود دارد. ولی آدم‌ها بعد از آن پذیراترند.

  ممكن است یك جایی مهم‌ترین تصمیم زندگی‌ آدم از قطار پیاده شدن باشد. تصمیمی كه یك قسمت مهم از نمایش هم هست. به نظر تو آیا آدم‌ها باید از قطار پیاده شوند؟


اعتقاد دارم به اینكه راه، خودش را به آدم نشان می‌دهد. یعنی معتقدم آدم نمی‌تواند مقابل همه اتفاقات تصمیم درست بگیرد، بلكه گاهی باید اجازه بدهد اتفاق‌ها پیش بیایند. خود من  در زندگی‌ام خیلی ریسك‌پذیر نبوده‌ام اما به نظرم این نوع زندگی كه در یك لحظه تصمیم بگیری از قطار پیاده شوی زندگی هیجان انگیزتری است.

سحر دولتشاهی و رامبد جوان , رامبد جوان و سحر دولتشاهی , سحر دولتشاهی کن

تازگی عشق را حس کنید

  اما این از قطار پیاده شدن در واقع تمثیلی است از یك تصمیم مهم كه ممكن هم هست به شكست منتهی شود.


فقط می‌توانم بگویم تجربه از قطار پیاده شدن یك تجربه یكتاست. اینكه آدم یك تصمیم‌های خاص برای زندگی‌اش می‌گیرد شاید لزوما تصمیمات خارج از عرفی نباشد و حتی اگر باشد شاید كسب آن تجربه برای او لازم باشد.

  خیلی‌‌ها می‌گویند عشق یك آتشفشان است. یك آتشفشان كه بعد از 2 سال خاموش می‌شود. ولی در نهایت تئاتر شما علیه این نظریه است و جسی با رد این نظریه حرف‌هایش را تمام می‌كند.


البته نمایشنامه مانیفستی صادر نمی‌كند ولی تماشاچی را به فكر كردن در این زمینه وادار می‌كند. من هم به این نظریه رابطه دوساله اصلا عقیده ندارم ولی رابطه را باید مراقبت كرد.تازه به نظر من این روزمرگی بین دو نفر هم نكات جالب و البته تازگی‌های خودش را دارد. سلین هم در یك‌جایی از نمایش می‌گوید «اگر تازگی عشق حفظ شود هیچ‌وقت از بین نمی‌رود.»



درباره فیلم های «پیش از طلوع»، «پیش از غروب»
پیش از طلوع


درباره این فیلم‌ها چه می‌توان گفت وقتی با یک بار دیدن طرفدارش می‌شوید که دو شخصیت آن دیگر هیچ وقت رهایتان نمی‌کنند. با شروع فیلم  به همراه جسی(ایتن هاک) و سلین(جولی دلپی) به قطار وین پا می‌گذارید، آنها اتفاقی سر صحبت را با هم باز می‌کنند و بعد  بدون حتی لحظه‌ای تفکر تصمیم می‌گیرند تنها یک نصف روز یعنی تا پیش از طلوع در خیابان‌های وین قدم بزنند. آنها در این مسیر از همه چیز حرف می‌زنند؛ از ایمان و روابط انسانی گرفته تا هنر و سیاست. اما این تمام ماجرا نیست، شما نیز به همراه آنها در تک‌تک خیابان‌های وین راه می‌روید و به دیالوگ‌های فوق‌العاده فیلم گوش می‌دهید و مفهوم زمان برایتان دگرگون می‌شود. وقتی  آن دو پیش از طلوع  از هم جدا می‌شوند هیچ آدرس یا تلفنی از هم نمی‌گیرند و تنها به قراری اکتفا می‌کنند. فیلم موضوع ساده‌ای داشت اما نه تنها توانست تحسین منتقدان بسیاری را به‌دست آورد بلکه کارگردانش را با توجه به استقبال فراوان  وسوسه کرد که سراغ قسمت دوم برود.

تولد سحر دولتشاهی , رامبد جوان سحر دولتشاهی , عکس سحر دولتشاهی

پیش از غروب

ریچارد لینکلیتر قسمت دوم این فیلم را با  نام پیش از غروب در سال 2004 ساخت که ماجرایش مربوط می‌شود به 9‌سال بعد. آنها در این مدت از هم بی‌خبر بوده‌اند و جسی آن جوان پرشور دیروز و مرد پخته امروز ماجرای آن شب را تبدیل به کتاب کرده است و حالا برای رونمایی کتابش به پاریس آمده تا شاید بتواند دوباره آن دختر فرانسوی رؤیایی را ملاقات کند و ناامید هم نمی‌شود. دیدار دوباره آنها مساوی می‌شود با قدم زدن در خیابان‌های پاریس و صحبت از امیدهای دیروز و زندگی امروز و حسرت‌هایش. سلین می‌گوید «من حالم خوب بود تا اینکه کتاب لعنتی تو رو خوندم. اون یادم انداخت که چقدر رمانتیک بودم، که چقدر به همه چیز امیدوار بودم ولی الان مثل این که به هر چیزی که به عشق مربوط می‌شه اعتقادی ندارم» و ...


ویدیو : سحر دولتشاهی: عشق هرگز نمی میرد!