دعوا كنم كه چی بشه؟ : وقتی شروع به صحبت می‌كند، جسارت در تك‌تك كلماتش داد می‌زند. ...


وقتی شروع به صحبت می‌كند، جسارت در تك‌تك كلماتش داد می‌زند. سختی‌های زیادی كشیده تا روی سكوی قهرمانی برود و جایگاهش را حفظ كند. خدیجه‌ آزادپور مدت‌هاست، برای ایران مدال‌های طلایی‌رنگ ووشو می‌آورد و این‌بار هم طلای مسابقات آسیایی گوانگ‌جو را آورد و در دنیا مورد توجه قرار گرفت. دعوا , دعوا زن و شوهر , دعوا کردن

روزی حداقل 6 ساعت تمرین سخت

دعوا كنم كه چی بشه؟

وقتی شروع به صحبت میكند، جسارت در تكتك كلماتش داد میزند. سختیهای زیادی كشیده تا روی سكوی قهرمانی برود و جایگاهش را حفظ كند. خدیجه آزادپور مدتهاست، برای ایران مدالهای طلاییرنگ ووشو میآورد و اینبار هم طلای مسابقات آسیایی گوانگجو را  آورد و در دنیا مورد توجه قرار گرفت

در ایران حریف ندارم

تا به حال در ایران كسی نتوانسته ضربهای به من بزند كه در ذهنم بماند. از 12 سالگی ووشو را شروع كردم و از همان اول آنقدر استعداد داشتم كه به تیم ملی دعوت شدم. اولین ضربهای كه خارج از ایران زدم و باعث شد دستم از
 2 جا بشكند را هرگز فراموش نمی
كنم؛ این ضربه را به صورت حریفم زدم كه گیج شد و دیگر نتوانست ادامه دهد. این مسائل شاید برای شما جالب و شنیدنی باشد اما برای من خیلی عادی شده، ممكن است این اتفاق برای من هم بیفتد ولی خب باید حواسمان جمع باشد؛ گاردی كه میگیریم بالا باشد، خوب جاخالی دهیم تا احتمال ضربه خوردنمان كم شود. تا بهحال نشده در رینگ مسابقه دلم برای كسی بسوزد، اصلا دل سوختن معنا ندارد، من میروم كه بازی را ببرم. اگر بخواهم با دلسوزی مبارزه كنم كه همان اول ناكاوت میشوم، اما بعد از اینكه بازی تمام میشود با حریفهایم خوشوبش میكنم، ولی در رینگ، انگار نه انگار كه یكدیگر را میشناسیم، مثل غریبهها با هم مبارزه میكنیم، حریف حریف است؛ ایرانی یا خارجی ندارد باید از سد ایرانیها گذشت تا به خارجیها رسید.

مبارزهای همه جانبه

ووشو خیلی جذاب است، من شناخت كافی روی این ورزش داشتم و به سراغش رفتم. برادرم اهل ورزش است، او مرا چند جلسه به باشگاه برد كه من این ورزش را از نزدیك ببینم و چون عاشق مبارزه بودم با دقت زیادی به حركات و مبارزه آنها نگاه میكردم، همین باعث شد كه جذب این ورزش شدم. همیشه دوست داشتم در مبارزهام هم از دستها و هم از پاهایم استفاده كنم و یكجورهایی كشتی بگیرم؛ تنها ورزشی كه همه این چیزها را داشت ووشو بود، مثلا در تكواندو فقط از پاها استفاده میشود، وقتی شروع به تمرین كردم هم خودم و هم مربیام متوجه شدیم كه من استعداد خوبی در این رشته دارم  و خیلی زود به تیم ملی دعوت شدم.

وقتی كه روی سكو رفتم به خودم گفتم: دمت گرم

فقط در رینگ مسابقه

تا به حال نشده خارج از رینگ مسابقه یا باشگاه از تكنیكهای ووشو استفاده كنم. كسانی كه ادعای رزمی كار بودن دارند از این رفتارها می‌‌كنند كه در كوچه و خیابان به هر دلیلی سرشاخ میشوند تا مثلا خودی نشان دهند، ولی وقتی كسی در سطح حرفهای ورزش میكند دقیقا برعكس است چون باید مواظب باشد صدمه نبیند. آسیبدیدگی به زندگی ورزشی یك ورزشكار خیلی صدمه میزند و از ورزش دورش میكند، چون ورزشكار اگر صدمه ببیند مجبور میشود استراحت كند و همان استراحت، سیستم بدنی را به هم میریزد، من هم همینطور هستم. سعی میكنم از كنار خیلی از مسائل بیتفاوت بگذرم، دعوا كنم كه چه شود؟! تا جاییكه میشود توجهی به اینگونه مسائل نمیكنم. از همان اول كه این ورزش را شروع كردم تمریناتم آنقدر سخت و فشرده بود كه وقتی برای كارهای غیرحرفهای نداشتم.

به جز ووشو، شنا را هم بهطور حرفهای ادامه میدهم. اسبسواری را هم دوست دارم. یك دوستی دارم كه در اصفهان پرورش اسب دارد و همیشه به آنجا میروم و اسبسواری میكنم، بدم هم نمیآید رشته قایقرانی را محك بزنم، برایم جالب است.

من، خواهرم و مادرم یك تیم هستیم

در خانه، خواهر كوچكترم كه 15 سال دارد حریف ورزشیام است. او كمربند مشكی تكواندو دارد و برای تمرین خوب است. مادرم هم علاقه زیادی به ورزشهای رزمی دارد و مثل یك داور ووشو، تمام حركات مرا تحلیل میكند و نظر میدهد و خیلی وقتها راهنماییهای خوبی میكند ولی هروقت كه ضربه میخورم ناراحت میشود. وقتی هم اردو هستم روزی چندبار زنگ میزند تا خیالش راحت شود كه من مشكلی ندارم و سلامت هستم. همینها كلی به من روحیه میدهد تا بهتر مبارزه كنم.

اول پیشرفت بعد ازدواج

رشتهای كه دارم شكل خشنی دارد و شاید به نظر خیلیها برای یك زن مناسب نباشد اما فكر میكنم برای ازدواجم مشكل درست كند، تازه اگر هم درست كند مهم نیست، اولا اینكه به تنها چیزی كه من فعلا به آن فكر نمیكنم ازدواج است، چون عقیده من این است كسانی ازدواج میكنند كه به بالاترین پیشرفتشان رسیدهاند و دیگر بعد از آن پیشرفت نمیكنند، آن وقت ازدواج میكنند كه توسط همسرشان مراحل بعدی زندگی را بگذرانند و پیشرفتهای جدیدی داشته باشند و به جاهای دیگری در زندگی برسند ولی من كه در حال پیشرفت هستم.

رازی كه مربی چینی ما گفت

لحظهای كه حس یا حتی فكر كنم كه شاید دیگر نتوانم به ورزشم ادامه دهم، دیوانه میشوم. پیش آمده كه در تمریناتم آسیب  دیدهام و حس كردهام شاید نتوانم دیگر به این ورزش ادامه دهم، ولی هیچوقت ناامید نشدهام و هرگز دستبردار نبودهام و با جدیت ادامه دادهام. مربی ما چینی است و چینیها اعتقاد دارند، هرچه تمرین سختتر باشد تبدیل به ملكه ذهن میشود و وقتی من آسیب میدیدم، میگفتند: اصلا مهم نیست و باید به تمریناتت ادامه دهی. در تمرینات همیشه میترسم كه نكند یك جایی از بدنم صدمه سختی ببیند یا بشكند و من نتوانم دیگر به این ورزش ادامه دهم یا به مسابقات نرسم، چون در تمرینها پیش میآید كه یار تمرینی یكدفعه پایش را بالا میآورد و پاهایش به پاهای من محكم برخورد كند و باعث آسیبدیدگی شود در صورتیكه پا بلند كردن به آن شكل در مسابقات خطاست و كسی نباید اینكار را انجام دهد.

كلكسیونی از مدال‌های رنگارنگ

روزانه بهطور مفید 6 ساعت تمرین میكنیم؛ از 8:30 صبح تا 11:30 ظهر یك دور تمرین میكنیم و بعدازظهر یكبار از ساعت 3 تا 5 و یكبار از 7 تا 9. البته الان یك خرده تمریناتمان كمتر شده است، اولین سالی كه در مسابقات شركت كردم، سال 2008 بود كه نایب قهرمان آسیا شدم. سال بعد از آن طلای جهانی مسابقات تورنتو را گرفتم و سال 2010 طلای مسابقات بازیهای حرفهای را در كشور چین به دست آوردم و 2 ماه بعد در تركیه باز هم طلا گرفتم و بعد از آن نیز كه بازیهای آسیایی گوانگجو بود كه طلا گرفتم. اهمیت این مسابقه به خاطر این بود مدالهایی كه گرفته می


ویدیو : دعوا كنم كه چی بشه؟