دسته گل آقای وزیر! :  دسته گل آقای وزیر! روزنامه بهارنوشت : یادداشتی که در ...



مستند آقای نخست وزیر , آقای نخست وزیر , اکران دانشگاهی آقای نخست وزیر

 دسته گل آقای وزیر!

روزنامه بهارنوشت :

یادداشتی که در پی می‌آید، چون در هنگامه‌ای نوشته می‌شود که تغییر و تحولات دولت صورت پذیرفته و وزرای سابق دست‌شان از امکانات گسترده اطلاع‌رسانی‌های دولتی و همراهی‌های روابط عمومی‌های عزیز کوتاه است، شاید جدی گرفته نشود.ولی به جهت آن‌که وزیر مورد بحث ما هنوز دست از افاضات خود برنداشته‌اند و هر روز جملات گوهرباری را از خود صادر می‌فرمایند، نگارش این یادداشت را با وجود میل باطنی‌ام، در دستور کار قرار دادم که اکنون در حال مطالعه آن هستید. دلیل این‌که می‌گویم به‌رغم میل باطنی‌ام، از آن سبب است که با خواندن این یادداشت ممکن است مرا هم جزو «اصحاب شنبه» قرار دهید.

 

اصحاب شنبه در کشور ما به کسانی گفته می‌شود که تا صبح روز شنبه پس از هر انتخاباتی، لام تا کام حرف نمی‌زنند و‌درصددند ببینند از شنبه سخنان خود را با کدام موضع تنظیم کنند. ولی من جزو اصحاب شنبه نیستم و موضوعی را که می‌خواهم مطرح کنم، بارها قبل از شنبه 25 خرداد 1392 با افراد گوناگونی در میان گذاشته‌ام. آقای حاجی‌بابایی بعد از این‌که در مراسم تودیع خود گفت آموزش‌و‌پرورش را مانند دسته‌گلی تقدیم وزیر جدید می‌کنم، در گفت‌وگویی اعلام کرده است فقط دو‌درصد انتقاداتی را که از مدیریتم در وزارت آموزش‌وپرورش به عمل می‌آید، می‌پذیرم و آن دو‌درصد را هم برای مثال از مقوله‌هایی مانند کیفیت گچ تخته‌سیاه‌ مدارس دانسته که هیچ ارتباطی به وزیر ندارند.

 

این، یعنی حتی کمترین امیدواری داشتن به این‌که آقای وزیر سابق بالاخره قبول کرده‌اند کارشان کاستی داشته است، چیز مهملی است. من کاری ندارم این دو‌درصد چگونه محاسبه شده است و چگونه می‌تواند کم و زیاد شود. همچنین مانند بسیاری از معلمان که این روزها در وبلاگ‌هایشان در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، با عصبانیت در حال فهرست کردن خطاهای آقای وزیر سابق هستند، نمی‌خواهم عمل کنم. من به دنبال وجه دیگری از فعالیت‌های آقای حاجی‌بابایی هستم که با بعد علمی فعالیت‌های وزارت آموزش‌وپرورش و نیز نشان درجه یک تعلیم‌وتربیت و مدال، تقدیرنامه و 100 سکه طلای بهار آزادی اعطایی به ایشان از قبل نشان، ارتباط دارد.


هرچند پیش از این و در طی مدیریت این وزیر محترم، دو نوشته انتقادی من از وضعیت موجود آموزش‌وپرورش که یکی از آن‌ها به بررسی یک خطای موجود در کتاب درسی پایه ششم برمی‌گشت ودر همین روزنامه بهار، وبلاگ شخصی‌ام و مجله شوق‌تغییر به سردبیری خودم منتشر شد و نیز مطلبی که در شماره 30 هفته‌نامه «نگاه پنجشنبه» (‌4‌ آبان‌91) نوشتم و در آن نوع برخورد دکتر نجفی (وزیر اسبق) و حاجی‌بابایی (وزیر وقت) را در چگونگی استفاده از هفته‌نامه دولتی نگاه رویدادهای آموزش‌وپرورش توضیح دادم. انتشار این دو مطلب، به رغم شعار انتقادپذیر بودن دولت سابق و اعضای کابینه، برای من‌گران تمام شد و به دستور کسانی که هیچ‌وقت نامشان گفته نشد، از سردبیری رشد آموزش ابتدایی عزل شدم و کلیه سمت‌هایی که در مجلات رشد داشتم، از من گرفته شد.

 

بگذریم در سال آخر وزارت آقای حاجی‌بابایی، شاهد رونمایی وجهه دیگری از ایشان بودیم؛ حاجی‌بابایی کتاب‌نویس و مقاله‌پرداز. این ویژگی آقای وزیر (این بار دیگر سابق نگفتم، چون عطف به ماسبق کرده‌ام) با چاپ کتاب‌هایی نفیس از سوی انتشاراتی‌های خاص زیرمجموعه آموزش‌وپرورش به صورت انفرادی یا تالیف مشترک با سایر افراد، انتشار بروشورهایی در قالب کتابچه‌های کم‌حجم به صورت آکاردئونی و تاشو و نیز انتشار مقاله در مجلات علمی- پژوهشی زیرمجموعه وزارت آموزش‌وپرورش نمود پیدا می‌کرد و معلوم بود آقای وزیر به شدت در حال جمع‌آوری مدارک برای دوره بعد از وزارت، به‌ویژه برای ارتقای رتبه دانشگاهی خود هستند.

 

ممکن است گفته شود مگر چه اشکالی دارد، همه استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها موظفند برای ارتقای خود، مقالات و کتاب‌هایی منتشر کنند. ولی اعتراض در نحوه اجراست که من به دو مورد اشاره می‌کنم و یک مورد را که خودم نیز با آن درگیر بوده‌ام، بیشتر شرح می‌دهم.
نخست) یکی از کتاب‌های آقای حاجی‌بابایی در جایی منتشر شد که من عضو گروه علوم تربیتی آن انتشارات هستم. کتاب به داوری گروه سپرده نشد و مستقیم زیر چاپ رفت و ما اعضای گروه تنها بعد از چاپ، توانستیم آن را ببینیم و ایرادهایش را متذکر شویم.


دوم) مقاله‌ای از ایشان در«فصلنامه نوآوری‌های آموزشی» (از مجموعه مجلات علمی- پژوهشی وزارت آموزش‌وپرورش که انتشار مقالات در آن، امتیاز علمی برای مولفش به ارمغان می‌آورد) به چاپ رسید که فاقد نوآوری آموزشی (طبق تعاریفی که در ابتدای مجله آمده است) بود. مقاله بدون داوری و صرفا با توصیه یکی از مقامات ارشد آموزش‌وپرورش در نشریه به چاپ رسید. اکنون این مقاله موجود است.

 

تاریخ و شماره‌اش را نمی‌گویم. شناسنامه چند شماره اخیر نوآوری‌های آموزشی را مرور کنید، هریک که نام سردبیر نداشت، مجله‌ای است که مقاله آقای حاجی‌بابایی در آن به چاپ رسیده است. دکتر کیامنش، سردبیر مجله که می‌توانست و می‌تواند همراه با دکتر علی‌اکبر سیف، دکتر علی‌اکبر شعاری‌نژاد، دکتر محمود مهرمحمدی، دکتر عباس بازرگان، دکتر علی علاقه‌بند، دکتر پرداختچی و ده‌ها استاد دیگر تعلیم‌وتربیت کشورمان، دریافت‌کننده نشان درجه یک تعلیم‌وتربیت (همان نشانی که معلوم نشد بابت کدام خدمات مشعشع علمی به آقای حاجی‌بابایی داده شد) باشد، وقتی نتوانست در مقابل اصرار و فشار مسئولانی که نمی‌خواستند پیش وزیرشان کم بیاورند، مقاومت کند، مقاله آقای حاجی‌بابایی را در مجله تحت سردبیری خود گذاشت ولی نام خود را از شناسنامه آن شماره از مجله حذف کرد. آفرین به این شجاعت علمی.


علاوه بر این از آقای وزیر در فصلنامه مطالعات خانواده هم مقاله دیگری به چاپ رسید که آن هم شرایطی داشت. همچنین سخنان وی در اجلاس مدیریت‌آموزشی با رویکرد اسلامی که از بار علمی چندانی هم برخوردار نبود، با تامین بودجه از سوی دفتر وزارتی، توسط پژوهشگاه مطالعات آموزش‌وپرورش، بدون‌ آن‌که نامی از پژوهشگاه در میان باشد و با بعضی افزودنی‌ها که ضعیف‌بودن سخنرانی را تا حدودی از بین ببرد، در قالب کتابچه‌ای کم حجم منتشر شد. البته احتمالا آقای وزیر سابق برای این‌که این مکتوبات خود را به امتیاز برساند، به ترفندهای دیگری دست خواهد زد زیرا هیچ داور منصفی برای ارتقای یک عضو هیات علمی دانشگاهی به این قبیل مدارک امتیاز نمی‌دهد!


و اما نکته پایانی. در کتابی که با تالیف مشترک حمیدرضا حاجی‌بابایی و دکتر سوسن کشاورز (اولین وزیر پیشنهادی احمدی‌نژاد که از مجلس رای اعتماد نگرفت) به نام«مدرسه‌ای که دوست دارم...» منتشر شده‌، از بعضی نوشته‌ها و پژوهش‌های دیگران استفاده شده است که من هم یکی از آن‌ها هستم. خوب، البته این نکته‌ای است که باید هر محقق و نویسنده‌ای خوشحال باشد و به آن ببالد که نوشته‌اش مورد استناد قرار گرفته است ولی اصلا این طور نیست. پیش از این از من در مجله رشد مدیریت مدرسه (از نشریات زیر مجموعه آموزش‌وپرورش) مقاله‌ای چاپ شده بود که بعدها متن کامل و اصلاح شده آن را در کتابم با عنوان«مدرسه موفق، مدیر موفق» (1384) منتشر کردم.

 

این کتاب اکنون به چاپ پنجم رسیده است. در کتاب مشارکتی آقای حاجی‌بابایی و خانم سوسن کشاورز، متن کامل بخش‌هایی از مقاله مذکور در فرازهایی جدای از هم مورد استفاده قرار گرفته است، بدون آن‌که در درون متن یا در پایان کتاب منبعی داده شود. چون به دلیل عضویت در شورای سردبیری مجله رشد مدیریت مدرسه از ابتدای راه‌اندازی تا فروردین92 (برکناری‌ام از مجله) از دیگر مطالب مجله هم اطلاع کامل دارم، بخش‌هایی از مقالات دیگر همین مجله و نیز سایر طرح‌های مدیریتی موجود در بخش‌های گوناگون وزارتخانه نیز به همین شیوه مورد دستبرد قرار گرفته، بدون این‌که منبعی داده شود.

 

یکی از هدف‌های آموزش‌وپرورش، تربیت افرادی است که روحیه علمی، کنجکاوی، جست‌وجوگری و البته امانتداری داشته باشند. آقای وزیر و همکار کتاب‌نویس‌شان در کدام دوره دوران تحصیل‌شان را پشت سر گذاشته‌اند که به کار تالیف روی می‌آورند، بدون آن‌که امانتدار باشند؟


درست است که این کتاب قطعا بعد از رفتن حاجی‌بابایی از آموزش‌وپرروش و به دلیل این‌که مجیزگویان هم با او خواهند رفت، مطرح نخواهد شد ولی من حق خودم را برای شکایت در مراجع قانونی محفوظ می‌دارم و امیدوارم مانند قبل که از طریق دفتر وزیر سابق پیگیری کردم و به من گفتند چون همه اسناد مورد استفاده در چارچوب مکتوبات وزارتی منتشر شده‌اند لزومی به ذکر منبع نیست، با جواب سربالا مواجه نشوم. لازم به ذکر است که مستندات کلیه موارد رونویسی شده از روی مقاله من و سایر نوشته‌ها به تفصیل نزد اینجانب موجود است./بهار



 


ویدیو : دسته گل آقای وزیر!