تئوریسین سکوت قبرستانی و تفکیک جنسیتی با چه رویی هنوز بر کرسی معاونت وزارت علوم تکیه زده است ؟ :



سایت وزارت علوم , دانشگاه های مورد تایید وزارت علوم , مشکلات دو جنسیتی علوم پزشکی

تئوریسین سکوت قبرستانی و تفکیک جنسیتی با چه رویی هنوز بر کرسی معاونت وزارت علوم تکیه زده است ؟

با رای اعتماد مجلس به دکتر فرجی دانا که از نظر خط مشی تفاوتی با دکتر توفیقی ندارد، زمینه پایان کار برخی عناصر ناکارآمد و مدیران وزارت علوم که عملکرد قابل دفاعی نداشته اند، فراهم شده و طبق اطلاعات رسیده به آینده ، چند مدیر نفوذ کرده که جزو سرحلقه های تخریب توفیقی در مجلس بودند و هنوز عوض نشده اند، در اولویت تغییر قرار دارند.

بنا بر این گزارش، جعفر توفیقی با وجود انتصاب معاونان اداری مالی، پژوهشی و آموزشی و پارلمانی وزارت علوم، معاون فرهنگی این وزارتخانه را دست نخورده باقی گذارد تا خواجه سروی آخرین گل کاری خود را در جریان انتخابات انجمن های اسلامی، آن هم در دولت جدید رونمایی کند؛ امری که حتی انتقاد معاون دانشجویی وزارت بهداشت را نیز به همراه داشت.

با وجود انتقادات وارده به توفیقی و تا حدی فرجی دانا در این تاخیر، این پرسش از جناب خواجه سروی نیز هست که کدام شباهت را بین عملکرد و شعارهایش با دولت جدید می بیند که همچنان کرسی معاونت فرهنگی وزارت علوم را رها نکرده است.

کیوان آریامنش در گزارشی، به نقد کارنامه معاون فرهنگی وزارت علوم نشسته است:
هنگام رقابت های انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384، منتقدین دولت اصلاحات که موفق به پیروزی در انتخابات نیز شدند، عنوان داشتند که دولت اصلاحات با محوریت دادن به بحث توسعه سیاسی، عدالت را به به صورت ناعادلانه قربانی توسعه سیاسی کرده است. به این خاطر پس از پیروزی، نام دولت خود را عدالت و مهرورزی نهادند تا متعهد به مبارزه با بی عدالتی ها و کینه ورزی ها شوند.

داد و هیاهوی عدالت خواهی و مهرورزی دولت های نهم و دهم، گوش فلک را کر و چشم خرد را کور کرد، گویی طرف مقابل در تمام سالیان گذشته مروج بی عدالتی و خصومت ورزی بوده است.  عدالت و محبت همواره شیرین بوده است و انسان ها چنان تشنه آن هستند که هیچ گاه از آن سیرآب نمی شوند. بدین خاطر وعده عدالت و محبت، بر دل های تشنه نشست و به نردبان قدرتی برای وعده دهندگان و تشنگان قدرت تبدیل شد.

  پس از پایان یافتن عمر دولت عدالت محور و پایان آن هیاهو، باید نشان داد که با نام عدالت چگونه برخی بی عدالتی گسترانیدند و با نام مهرورزی بذز نفاق و کینه کاشتند، به گونه ای که در جریان انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1392، وعده وحدت و انسجام اجتماعی توسط آقای روحانی به کالایی بس گران تر و نایاب تر نسبت به عدالت برای مردم، بدل شد.

امروزه که برخی دلتمردان سابق مشغول تجلیل از خود هستند ما به تحلیل آنچه که اتفاق افتاد، نیاز داریم که آن را می توان قربانی کردن عدالت با نام عدالت نامید.

 

به لحاظ روشی، به دو طریق می توان به کم و کیف عدالت ورزی و مهر گسترانی دولت نهم و دهم پرداخت: شیوه اول پرداختن به عملکرد دولت به عنوان یک نهاد سیاسی و اجتماعی و تطابق واقعیات و عملکرد آن با شعار ها و سیاست های اعلامیش در حوزه های مختلف، که تحقق آنها را هدف نهایی خود می دانست. شیوه دوم، نگاهی جزئی تر و بررسی عملکرد افراد مسئول حامی دولت نهم و دهم می باشد.

قصد این یادداشت، بررسی عملکرد غلامرضا خواجه سروی است که از حامیان دولت نهم و دهم بود. ایشان از معاونین وزیر علوم بودند و هنوز هم هستند، وزارتخانه ای که می بایست الفبای عدالت و مهرورزی را برای دیگران آموزش می داد. وزارتخانه ای که آمده بود تا به فضای توسعه سیاسی در دانشگاه ها پایان دهد و گفتمان عدالت و مهرورزی را جایگزین آن کند.

 

در این ارتباط، نقش معاونت فرهنگی و اجتماعی مهمتر بود، معاونتی که در اختیار آقای خواجه سروی بود. آقای خواجه سروی باید برای قشر فرهیخته جامعه نشان می داد عدالت و مهرورزی یک مفهوم اجتماعی و فرهنگی و مهمتر از آن یک مفهوم دینی و اسلامی است. آیا این کار را کرد؟

غلامرضا خواجه سروی دانش آموخته دانشگاه امام صادق(ع)  و عضو هیئت علمی این دانشگاه بود که پس از پیروزی احمدی نژاد در سال 1384، ابتدا قائم مقام محمد باقر خرمشاد معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در دوران زاهدی شد. با انتخاب کامران دانشجو برای تصدی وزرات علوم در دولت نهم، خرمشاد با هوش تر از آن بود که بخواهد در وزارت علومی بماند که وزیر آن کامران دانشجو باشد.

 

لذا ایشان رفت و جای خود را برای خواجه سروی باز کرد و بدین ترتیب خواجه سروی معاون اجتماعی و فرهنگی کامران دانشجو شد که هنوز هم در سمت خود باقی مانده است.  در ادامه به عملکرد غلامرضا خواجه سروی در وزارت علوم و دانشگاه علامه طباطبایی بپردازیم تا عیار عدالت ورزی و مهر گستری ایشان روشن گردد.

خواجه سروی و هیئت علمی شدن در دانشگاه علامه طباطبایی: آقای خواجه سروی ابتدا هیئت علمی دانشگاه امام صادق بود که از طریق آقای خرمشاد که عضو هیئت علمی دانشگاه علامه بود، و مساعدت کامل آقای شریعتی بدون انجام هیچ گونه مصاحبه علمی با گروه علمی علوم سیاسی، به سرعت در سال 1386 هیئت علمی دانشگاه علامه شد.

 

هرچند روشن است که به فرض اگر مصاحبه علمی هم صورت می گرفت، گروه علمی در مقابل رئیس دانشگاه ضعیف تر از آن بود که مخالفتی بکند، اما آقای خواجه سروی و حامیان او، آقای خرمشاد و شریعتی، ترجیح داند که این حداقل مسیر قانونی نیز رعایت نگردد.

خواجه سروی و همشهری گرایی در وزارت علوم: بدون شک نقش خواجه سروی چه در وزارت علوم و چه در دانشگاه علامه طباطبایی زمانی برجسته شد که ایشان به سمت معاونت اجتماعی و فرهنگی وزارت علوم رسیدند. پس از کسب این سمت، ایشان در انتصاب مدیران خود، معیار بسیار عادلانه و مهرورزانه ای را در نظر گرفت و آن این بود که هرکسی با خواجه سروی همشهری باشد، مدیری توانا و مهرورز است.

 

اکثر مدیران خواجه سروی یزدی و از شهر خواجه سروی و غالباً دانش آموخته دانشگاه امام صادق(ع) هستند. خواجه سروی که خود با کمک خرمشاد به دانشگاه علامه طباطبایی راه پیدا کرده بود، به این حد اکتفا نکرد و راه را باز کرد تا برخی مدیران همشهری او هم به عنوان هیئت علمی به دانشگاه ها راه پیدا کنند.

خواجه سروی و پژوهشگر برتر: غلامرضا خواجه سروی که که دارای یک کار اجرایی بسیار پر مشغله بود، در سال 1390 به عنوان پژوهشگر برتر دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب شد. این در حالی است که اساتید دیگری که کار اجرایی آقای خواجه سروی را نداشتند

 

و تعداد کارهای پژوهشی آنها به لحاظ کمی و کیفی بسیار بیشتر از کارهای آقای خواجه سروی بود، از دستیابی به این عنوان باز ماندند و با مساعدت آقای شریعتی نشان داده شد می توان از صبح تا شب در گیر کار اجرایی بود و پژوهشگر برتر دانشگاه نیز شد.

خواجه سروی و  سیاست های صدرالدین شریعتی: وصل شدن به طناب خواجه سروی می توانست واجد مزایای زیادی باشد. آقای خواجه سروی افراد بسیار زیادی را چه برای بورس دانشجویی و چه برای هیئت علمی به دانشگاه علامه طباطبایی معرفی کردند و چون خدمات ایشان و آقای شریعتی متقابل بود،آقای شریعتی هم می پذیرفتند. البته آقای خواجه سروی یک توجیه برای این کار خود داشت و آن بومی کردن علوم انسانی توسط دوستان خود و به حاشیه راندن اساتیدی بود که به قول ایشان سکولار بودند.

 

آقای خواجه سروی و دوستان، با نام بومی کردن علوم انسانی تا توانستند حذف کردند ولی بنایی نساختند که امروز بتوان شاخصه های آن را مشاهده کرد. چه اساتیدی که زیر پرچم عدالت خواهان اخراج شدند و چه دانشجویانی که ستاره دار شدند، ستاره بی عدالتی و خصومت ورزی.

خواجه سروی و فصلنامه های علوم انسانی: در دوره مسئولیت ایشان هیئت تحریریه ، سردبیر ها و حتی داوران علمی بسیاری از فصلنامه ها باز به نام علوم انسانی بومی تغییر یافتند. اما در واقع نتیجه آن بود که مقاله های فاقد استانداردهای علمی حضرات که بسیاری از آنها توسط دانشجویان نوشته می شد به راحتی به چاپ برسند

 

 

و از مزایای آن بهرمند شوند. در یک مورد، به یاد دارم یکی از مدیران ایشان مقاله ای را برای فصلنامه ای که اسم یک دانشجو نیز همراه او بود، فرستادند. سردبیر فصلنامه، مقاله را رد کرد و گفت ارزش علمی چاپ در یک روزنامه نیز را ندارد اما با یک تلفن مقاله دارای ارزش علمی شد و در فصلنامه علمی پژوهشی به چاپ رسید.

خواجه سروی و فضای سیاسی در دانشگاه ها: هرچند در دوره معاونت محمدباقر خرمشاد در بسیاری از دانشگاه ها تشکل های چون انجمن اسلامی منحل شدند و یا با عنوان انجمن اسلامی مستقل برای آن شبیه سازی کردند، اما با این حال فضای دانشگاه حداقلی از نفس را می کشید که در دوره خواجه سروی کاملا خفه شد

و خواجه سروی از این خفه شدن به عنوان وجود آرامش در دانشگاه ها با افتخار یاد می کرد.  اینکه آیا از دانشگاه های مرده باید انتظاری غیر از آرام بودن مد نظر آقای خواجه سروی را داشت، اصلا برای ایشان سوال نیست. سکوت ویژگی قبرستان است.

 اینکه آیا این عملکرد با معنا و مفهوم عدالت مدنظر حامیان گفتمان عدالت و مهرورزی سازگاری دارد، باید توسط خوانندگان مورد قضاوت قرار گیرد. البته باید این نکته را نیز مدنظر داشت که شاید از نظر آقایان عملکردی که ذکر آن رفت،

عین همان عدالت و مهرورزی ای است که از ابتدا مد نظر آنها بوده است.آقای خواجه سروی هم اکنون نیز همراه همشهری های خود در وزرات علوم جا خوش کرده است و شاید انتظار داشت به عنوان وزیر به مجلس معرفی گردد! ایشان و حلقه اطرافش ، معلوم نیست با چه توجیهی در وزارت علوم مانده اند.

آقای خواجه سروی در انتخابات ریاست جمهوری امسال، ابتدا در ستاد انتخاباتی سعید جلیلی ظاهر شد و بعد نه به خاطر اختلاف فکری با جلیلی و جبهه پایداری،  بلکه به دلیل دیگری از ستاد ایشان رفت.  سوالی که مطرح می شود، این است که آقای خواجه سروی! دولت جدید قصد ندارد سیاست های گذشته شما را ادامه دهد و لذا دیگر مجالی برای اجرای سیاست های شما نیست، پس برای چه مانده اید؟

/سلام نو


ویدیو : تئوریسین سکوت قبرستانی و تفکیک جنسیتی با چه رویی هنوز بر کرسی معاونت وزارت علوم تکیه زده است ؟