برخی نماینده یك‌خیابان هستند، نه مردم تهران :  پنج سال معاون سیاسی امنیتی استاندار ...



فاطمه حسینی نماینده مردم تهران کیست؟ , خیابان ولیعصر تهران , خیابان های تهران


 پنج سال معاون سیاسی امنیتی استاندار سمنان بوده است. بعد از آن به تهران آمد و مدیركل انتخابات در انتخابات مجلس هفتم و شوراهای دوم شد. با آغاز دولت نهم استعفا داد. البته او خدا را شكر می‌كند.

 

از او كه می‌پرسم چرا؟ می‌گوید: «فكر می‌كردم به لحاظ قانونی زیاد نمی‌توانم نقشی داشته باشم.» محمدعلی مشفق اضافه می‌كند كه در زمان وزارت كشور مصطفی پورمحمدی به عنوان یك كارشناس مشغول به كار بوده اما صادق محصولی سال 87 به همه اعلام می‌كند كه از سازمان‌های دیگر اعلام نیاز كنند و بروند. تنها مشفق نبوده كه به این سرنوشت دچار شده است. به گفته او 90 درصد دیگر از مدیران و استانداران دوره‌های قبل نیز همین سرنوشت را داشتند. به همین خاطر باحسرت می‌گوید: وزارت كشور نیاز به كارشناسان زبده و باتجربه دارد. به نظر من الان وزارت كشور پشتوانه تخصصی ضعیفی دارد. در استان‌ها هم وضعیت به همین شكل است. برای همین آقای روحانی كار سختی دارد.

 

او اراده محكمی برای برگزاری انتخاباتی سالم دارد اما نیازمند ابزار است كه متاسفانه این وزارت كشور ابزارهای متناسب را در اختیار ندارد. او همچنین به تصمیم نمایندگان مجلس برای كاهش حداقل آرای نمایندگان اشاره می‌كند و معتقد است برخی نمایندگان به این باور رسیده‌اند كه پایگاه مورد انتظار را در بین مردم ندارند و به همین خاطر شرایط راهیابی خود را به مجلس تسهیل كرده‌اند. در ادامه متن گفت‌وگوی محمدعلی مشفق با «آرمان» را می‌خوانید:
 
  آقای مشفق چه شد كه از وزارت كشور بیرون آمدید؟
 با روی كار آمدن دولت آقای احمدی‌نژاد، خدا را شكر استعفا دادم.


  چرا؟
هم به دلیل شخصی و هم به این دلیل كه فكر می‌كردم به لحاظ قانونی زیاد نمی‌توانم نقشی داشته باشم. ستاد انتخابات وزارت كشور خیلی نمی‌توانست در انتخابات نقش‌آفرین باشد. از نظر قانونی ستاد انتخابات هیچ مسئولیت روشن و شفافی نداشت.


  دقیقا چه موقع بود كه استعفا دادید؟
سال 87 زمانی كه دولت احمدی‌نژاد و وزارت آقای محصولی در وزارت كشور بود پنج سال پیش از موعد بازنشسته شدم. دو ماه به سال جدید باقی مانده بود كه رسما دستور دادند همه استانداران، مشاوران و مدیران قبلی از سازمان دیگری اعلام نیاز بگیرند و بروند. من هم از دبیرخانه مجمع تشخیص اعلام نیاز گرفتم و یك سالی آنجا بودم. آنجا هم برایم پایان ماموریت زدند و من هم هم‌زمان شش روز مانده به پایان قانون بازنشستگی پیش از موعد از این قانون استفاده كردم و هفت سال جلوتر خودم را بازنشسته كردم.


  چند نفر مانند شما مجبور به ترك كارشان شدند؟
به همه اعلام كردند بروید و تقریبا 90 درصد رفتند. حتی كارشناسان ارشد را هم جابه‌جا كردند و در استان‌ها توزیع كردند.
  الان چه كار می‌كنید؟
10 سال است كه عملا هیچ كاره‌ام. ابتدا كه آقای پورمحمدی آمد مدیركل امور شورای وزارت كشور بودم. بعد كارشناس شدم، هرچند كه جایی برای نشستن نداشتم و می‌رفتم و می‌آمدم. آقای پورمحمدی ما را به عنوان كارشناس نگه داشته بود اما آقای محصولی گفت اعلام نیاز بگیرید و بروید. در حال حاضر هم كار خاصی نمی‌كنم. گاهی اوقات برای روزنامه‌ها و جراید مطلب می‌نویسم. علاوه بر آن كتابی هم درباره نظام انتخابات ایران آماده كرده‌ام كه امیدوارم اگر ارشاد مجوز بدهد قبل از انتخابات چاپ شود.


  شما در وزارت كشور مسئولیت‌هایی داشتید. چه نگاهی به انتخابات اسفندماه دارید؟
وزارت كشور طبق قانون متولی برگزاری انتخابات و مسئول اجرای قانون انتخابات و مسئول حسن انتخابات بود. اما متاسفانه در سال 89 با اصلاح قانون، هیاتی اجرایی در وزارت كشور ایجاد شد. این هیات بالای سر وزارت كشور و وزیر قرار گرفت و بخشی از اختیارات وزارت كشور به این هیات منتقل شد. در واقع هیات اجرایی با وجود اینكه ستاد انتخابات كشور هنوز وجود دارد، جای ستاد انتخابات وزارت كشور را گرفته است.

 

متاسفانه مجلس هشتم این طرح را تصویب كرد كه البته دولت آقای احمدی‌نژاد هم با آن مخالف بود. اكنون نقش وزیر كشور عملا در سطح یك فرماندار است با این تفاوت كه فرماندار رئیس یك حوزه انتخابیه است و رئیس هیات اجرایی هم هست اما در وزارت كشور حوزه انتخابیه‌ای وجود ندارد. هیات اجرایی در واقع‌ سازوكاری موازی با وزارت كشور است كه بیشتر جنبه نظارتی و كنترل بر متولی برگزاری انتخابات و اجرای دولت دارد. تا زمانی كه هیات اجرایی تایید نكند كه انتخابات درست برگزار شده، وزارت كشور نمی‌تواند نتیجه انتخابات را اعلام كند. این یكی از اشكالات جدی قانون فعلی انتخابات است كه تا قبل از سال 89 چنین چیزی وجود نداشته است.


  راهكار تغییر آن چیست؟
وقتی طبق قانون، دولت و به نمایندگی از دولت، وزارت كشور متولی برگزاری انتخابات است نباید نهاد دیگری در كادرهای اجرایی انتخابات دخالت كند. طبق اصل 99 قانون اساسی شورای نگهبان ناظر بر انتخابات است، اعم از اینكه این نظارت استصوابی باشد یا استطلاعی. بنابراین متولی برگزاری انتخابات در سراسر كشور خودش باید مستقلا نیروهای برگزار‌كننده انتخابات را انتخاب و تعیین كند كه در حال حاضر چنین نیست و مطابق قوانین فعلی انتخابات، عملا این نهاد، نظارت‌كننده بر انتخابات است كه مجریان انتخابات را در سراسر كشور انتخاب می‌كند و سبب شده كه این نهاد از یك سو در امور اجرایی انتخابات ایفای نقش كند و از سوی دیگر بر انتخابات هم نظارت كند. در واقع یك نهاد هم صلاحیت مجریان انتخابات را تایید می‌كند و هم صلاحیت كاندیدا را تایید یا رد می‌كند و هم بر انتخابات نظارت استصوابی را اعمال می‌كند.


  به همین خاطر بود كه آقای روحانی بحث چشم و دست را مطرح كردند؟
بله، همین طور است. چرا كه طبق نص صریح اصل 99 قانون اساسی، شورای نگهبان ناظر بر انتخابات است و لاغیر. بنابراین حتی اگر تفسیر شورای نگهبان را كه در حال حاضر وجه قانونی یافته است بپذیریم كه نظارت استصوابی است باز هم در ماهیت نظارت تفاوتی نمی‌كند و نظارت، نظارت است. بنابراین نمی‌توان از آن، امور اجرایی انتخابات را هم استنباط كرد. نكته دیگر اینكه نظارت‌ها غالبا استصوابی هستند اما معنایش این نیست كه عرصه اجرا را هم دربرمی‌گیرند.

 

لذا یك مهندس ناظر ساختمان هم نظارتش استصوابی است چرا كه اگر پیمانكار و مجری ساختمان مطابق نقشه‌ای كه به تایید شهرداری رسیده است عمل نكند البته كه مهندس ناظر ساختمان می‌تواند جلوی ادامه كار پیمانكار را هم بگیرد، گزارش تخلف را هم به شهرداری اعلام كند، كار را بخواباند و بر عمل مجری هم صحه نگذارد تا مجری مطابق نقشه عمل كند. اینجاست كه مالك ساختمان زمانی می‌تواند پایان كار را از شهرداری بگیرد كه مهندس ناظر بر عملیات پیمانكار و مجری ساختمان صحه بگذارد. اما هیچ‌گاه مهندس ناظر ساختمان به دلیل آنكه نظارتش استصوابی است نمی‌گوید چه مجری و چه پیمانكاری، با چه مشخصاتی باید ساختمان را بسازند.

 

بنابراین مهندس ناظر ساختمان هم تنها وظیفه‌اش نظارت بر عملكرد مجری ساختمان مطابق نقشه‌ای است كه به تایید شهرداری رسیده است. بنابراین شورای نگهبان هم به‌مثابه همان مهندس ناظر ساختمان است كه باید مطابق نقشه راه یعنی قانون انتخابات، عملكرد مجریان انتخابات را در ترازوی قانون انتخابات ارزیابی كند كه آیا تصمیمات متخذه مجریان، مطابق قانون اتخاذ شده یا خیر؟ هرجا كه مطابق قانون عمل نشده، وظیفه ناظر است كه جلوی خلاف قانون را بگیرد و به مجری شفاها یا كتبا تذكر دهد تا مجری فعل یا تصمیمش را مطابق قانون اصلاح كند. این كار شورای نگهبان است. آقای روحانی هم كه گفته‌اند ناظر به منزله چشم است و مجری به منزله دست در واقع معنایش همین است.


  قبلا چگونه بود؟
قبل از سال 89 خود وزارت كشور بازرس‌های ویژه و مخصوصی را می‌فرستاد تا ببیند مجریان قانون را اجرا می‌كنند یا نه.


  دولت كه می‌تواند برای اصلاح این قضیه لایحه‌ای را به مجلس بفرستد.
دولت می‌تواند لایحه بدهد اما من بعید می‌دانم مجلس فعلی تن به اصلاح این قانون بدهد. حتی شاید شورای نگهبان هم ممكن است آن را تایید نكند. متاسفانه تردیدی نیست كه این نهال را مجلس اصولگرا در زمین وزارت كشور غرس كرده است.


  به مجلس اشاره كردید. نمایندگان این اواخر برای انتخابات قوانینی را مطرح كرده‌اند كه عده‌ای می‌گویند می‌تواند برای رای‌آوری مجدد خود نمایندگان كنونی عمل كند. آیا وزارت كشور می‌تواند بر این‌گونه رفتارهای نمایندگان كه شائبه انتخاباتی بودن دارد نظارت داشته باشد؟
دستگاه اجرایی نمی‌تواند به قانونگذار بگوید قانون را چگونه تصویب كند. اما درستش این است كه لوایح از طریق دولت جهت اصلاح قانون به مجلس داده شود. در تمام دنیا برای اینكه قوانین جامعیت بالایی داشته باشند و همه مراحل كارشناسی را طی كرده باشند، دولت‌ها هستند كه لوایحی را تنظیم می‌كنند و در كارگروه‌های ویژه آن را بررسی می‌كنند. سپس این لوایح به مجلس فرستاده می‌شود تا به قانون تبدیل شود. لذا علت دادن این طرح‌های خلق‌الساعه توسط نمایندگان در آستانه انتخابات، در تسهیل راهیابی نمایندگان فعلی به مجلس آن هم برای كسانی است كه پایگاه نازلی در بین مردم دارند. نمایندگان فعلی مجلس كه اكثریت مطلق‌شان اصولگرا هستند باورشان شده كه در انتخابات مجلس آتی از پایگاه قابلی برخوردار نیستند. لذا با این طرح متشبث به كاهش حد نصاب رای شده‌اند. در حالی كه اگر صغری وكبری‌های انتخابات پیش رو در همه ابعاد آن درست برگزار شود البته كه این آقایان جایی در میان اكثریت ملت نداشته و وارد مجلس نخواهند شد.


  چرا؟
چون اكثر نمایندگان فعلی پایگاه خودشان را در بین مردم از دست داده‌اند. علت اصلاح این قانون و تبدیل یك چهارم آرا به یك پنجم هم همین است. شما فرض كنید در شهری كه صد هزار نفر واجدالشرایط رای دادن باشد اگر یك نفر 20 هزار رای هم بیاورد می‌تواند به مجلس راه یابد. در حالی كه چنین فردی نماینده 20 هزار نفر از مردم آن شهر خواهد بود و عملا نمی‌تواند خواسته‌ها و مطالبات80 درصد مردم آن شهر را نمایندگی كند. هرچند هم كه طبق قانون نماینده كل مردم كشور به حساب بیاید. بنابراین تردید نمی‌توان كرد كه این فرد نماینده همه سلیقه‌ها و گرایش‌های سیاسی نیست. منطق درستش این است كه نصف آرا به علاوه یك رای حد نصاب آرای نمایندگان باشد و از منطق حقوقی كه بر حد نصاب رای ریاست‌جمهوری در قانون اساسی تصریح شده است تبعیت و پیروی شود.


  تا دوره پنجم این‌گونه بود.
فكر می‌كنم كه تا دوره پنجم همین‌طور بود. بعد از آن حد نصاب رای نمایندگان آرام‌آرام و به‌تدریج از منطق قانون اساسی دور شد و به یك چهارم كاهش یافت و الان هم به یك پنجم تنزل یافته است. شكی نیست كه حد نصاب یك پنجم رای مردم درصد پایینی از رای مردم را تشكیل می‌دهد. بنابراین با این منطق حقوقی ضعیف به نظر می‌رسد كه اگر حوزه انتخابیه‌ای 100هزار نفر جمعیت داشته باشد و 70 هزار نفر هم واجدالشرایط رای باشند و تنها 50 درصد مردم آن شهر در انتخابات شركت كنند ملاحظه خواهید كرد كه یك پنجم این 50 درصد می‌تواند فردی را روانه مجلس كند كه واقعا جای تامل فراوان دارد و باید نگران شكل‌گیری چنین مجلس فاقد یك پشتوانه مردمی بود.


  یعنی 10 هزار نفر...
بله، ما در شهرستان‌هایی نمایندگانی خواهیم داشت كه با 10 هزار نفر یا هشت هزار نفر به مجلس راه خواهند یافت. در حوزه انتخابیه تهران افرادی داریم كه با 300 یا 400 هزار رأی وارد مجلس شده‌اند. اینها در واقع نماینده یك خیابان هستند نه نماینده مردم تهران. در انتخابات شورای شهر تهران برخی از اعضا با آرای زیر 200 هزار رای به عضویت شورای شهر تهران درآمده‌اند كه در واقع رای یكی از كوچه‌های بزرگ تهران است. بنابراین وقتی حدنصاب آرا پایین آورده شود به‌طوری كه افراد با یك پنجم آرا بتوانند به مجلس راه یابند طبیعی است كه نمی‌توانند قاطبه مردم را نمایندگی كنند. زمانی می‌توانند نماینده واقعی مردم باشند كه رای اكثریت را پشت سر خود داشته باشند.

 
  شاید یكی از علت‌های این بحث این است كه با مشاركت پایین هم نماینده‌ای وارد مجلس شود. شما به عنوان فردی كه در وزارت كشور خدمت كرده‌اید مشاركت پایین را ناشی از چه می‌دانید؟
یكی از دلایل اساسی آن است كه مردم مطابق سلایق و مطالبات سیاسی خود حقیقتا نامزدهای مورد نظر خود را در عرصه انتخابات نمی‌بینند. لذا در خیلی از دوره‌ها رغبت چندانی برای مشاركت پیدا نمی‌كنند. لذا وقتی در انتخابات مجلس هفتم حدود سه هزار و اندی نامزد، نتوانستند در انتخابات حضور پیدا كنند طبیعتا نباید مشاركت بالایی را از مردم انتظار داشت. مردم وقتی ببینند كه نامزد مطلوبشان در صحنه رقابت‌های انتخاباتی نیست، طبیعی است كه انگیزه كمتری برای مشاركت پیدامی كنند.


   در همین مجلس هفتم كه اشاره كردید رأی نفر اول تهران نزدیك به آرای سی امین كاندیدای تهران در مجلس ششم بود.
در مجلس ششم كه مشاركت خیلی بالا بود. بسیاری از نامزدها بالای یك میلیون رأی آوردند و آقای محمدرضا خاتمی هم كه نفر اول بود حدود یك میلیون و 800 هزار رای آورد. این به خاطر آن بود كه نامزدهای مطلوب اكثریت مردم، تا حدودی در عرصه رقابت‌های انتخاباتی حضور داشتند.

 

بنابراین در شهری مثل تهران كه بالای شش تا هفت میلیون واجد شرایط رأی دارد اگر كسی با رأی پایین‌تر از یك میلیون نفر به مجلس راه یابد نمی‌تواند نماینده اكثریت مردم در تهران باشد. بنابراین مولفه‌ها و فاكتورهایی كه در حضور گسترده مردم پای صندوق‌های رأی بیش از همه موثر است این است كه مردم اطمینان یابند كه نامزد مورد نظرشان در رقابت‌ها می‌تواند مشاركت كند و البته رأی‌شان در تغییر وضعیت موجود و اصلاح كاستی‌ها تعیین‌كننده است و می‌توانند با رای خود، نماینده مطلوبشان را وارد خانه ملت كنند. از همه مهم‌تر اینكه نامزد اصلح را خودشان انتخاب می‌كنند.


  اینكه اصلاح‌طلبان می‌گویند اگر مشاركت بالا باشد ما برنده انتخابات خواهیم بود را چقدر قبول دارید؟
در اینكه اصلاح‌طلبان از پایگاه رأی بالاتری در میان مردم برخوردارند نمی‌توان تردید كرد چرا كه اصلاح‌طلبان در واقع ناقد وضعیت موجودند و اكثریت مردم هم وضعیت موجود را نمی‌پسندند. به ویژه مردم دیگر دوران سخت دولت‌های نهم و دهم كه با پشتیبانی مجلس نهم هم همراهی می‌شد را دوست ندارند و نمی‌خواهند آن دوران دیگر تكرار شود. بدون تردید نهاد ناظر باید در امر نظارت بر انتخابات جانب هیچ جریان وگروه و شخصی را نگیرد و بی‌طرفی كامل خود را در عمل و گفتار و كردار اثبات كند و مثل داور مسابقات تیم‌های فوتبال كه نباید در كم وكیف تركیب بازیکنان دو تیم مداخله‌ای داشته باشد عمل كند.

 

هرچند كه رقابت‌های انتخاباتی به مثابه رقابتی به غایت سرنوشت‌ساز برای ملت و یك كشور است و البته كه قابل مقایسه با مسابقه فوتبال نیست، با این وجود مجریان و ناظران انتخابات باید اجازه دهند با توجه به اینكه مجلس یا خانه ملت، متعلق به مردم است، خود مردم این خانه را شكل دهند. مجلس تنها مكانی است كه مردم می‌توانند از طریق نمایندگان خود، خواسته‌ها و مطالباتشان را آزادانه مطرح كنند. در همین مجلس است كه مردم می‌توانند از طریق كمیسیون اصل 90 كه مهم‌ترین ملجاء و پناهگاه مردم است، شكایات خود را از قوای سه‌گانه مطرح كنند و حقوق تضییع شده خود را از هر نهاد دیگری استیفا كنند، گرچه در چند دهه اخیر، كمیسیون اصل 90 درحد انتظار در نقش استیفای حقوق ملت عمل نكرده و بیشتر نظاره‌گر بوده است. در صورتی كه این كمیسیون موظف است شكایت‌های مردم را بررسی كند و به صحن علنی مجلس بیاورد، نتیجه بررسی‌های خود را به افكار عمومی اعلام كند، آنهایی را هم كه تشخیص می‌دهد باید به دادگاه ارجا ع دهد و محاكم هم باید خارج از نوبت به آنها رسیدگی كنند.


  برگردیم به انتخابات امسال. رویکرد وزارت كشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وزارت كشور نمی‌تواند مقوله‌ای جدا از وزیر كشور باشد، هرچند ممكن است بسیاری به وزیر فعلی بدون لحاظ شرایط كشور انتقاداتی داشته باشند. این انتقادات در جای خودش می‌تواند بحق هم باشد اما باید توجه كرد كه این وزیر كشور، همان‌طوری هم كه خودش اخیرا در مصاحبه‌ای گفته سعی می‌كند وزیر دولت آقای روحانی باشد. با این وجود معتقدم كه وزیر كشور و وزارت كشور تمام تلاششان بر این است كه انتخابات خوبی برگزار كنند. اما باید توجه كرد كه برخی چیز‌ها دست دولت و وزارت كشور نیست.

 

با اصلاحاتی كه در سال 89 در قانون انتخابات صورت گرفته وزیر كشور در حد یك فرماندار حوزه انتخابیه تنزل داده شده است، به‌طوری كه هم مسئول اجرای قانون و حسن جریان انتخابات است و هم یك هیات اجرایی مركزی بالای سرش قرار داده شده است. عملا متولی برگزاری انتخابات بیشتر در نقش پشتیبانی‌كننده و هماهنگ‌كننده حوزه‌های انتخابیه ایفای نقش می‌كند، بدون اینكه بتواند با اتكا به قانون انتخابات نقشی در تصمیمات متخذه دست‌اندركاران اجرای انتخابات اعم از هیات‌های اجرایی و... داشته باشد یا از ضمانت‌های اجرای قانون در تمامی فرایند انتخابات برخوردار باشد. بنابراین انتخابات خوب فقط این نیست كه مردم در روز اخذ رأی آزادانه رای بدهند. از سوی دیگر دست‌اندركاران اجرای انتخابات هم در حوزه‌های انتخابیه سراسر كشور مشكلات خاص خودشان را دارند به‌ویژه آنكه بعضی از فرمانداران كه احتمالا پایبند به مواضع اعلامی شخص آقای دكتر روحانی در عمل نیستند.

 

بنابراین بزرگ‌ترین نگرانی‌ای كه اكنون وجود دارد این است كه افرادی كه قرار است مجری انتخابات باشند غالبا افرادی نیستند كه در اجرای قانون و اعمال سیاست‌های دولت آقای روحانی تمام قد بایستند، چرا كه بخش قابل توجهی از این مدیران و مجریان انتخابات آینده، فرماندارانی نیستند كه دل در گرو سیاست‌های دولت داشته باشند. لذا یك انتخابات خوب، مجریانی را طلب می‌كند كه پای اجرای قانون بایستند و از اجرای قانون و دفاع از آرای مردم نترسند. لذا این‌طور نباید باشد كه مجریان جسم‌شان در وزارت كشور و دولت روحانی باشد و دلشان در جای دیگر.


  اتفاقا ما هفته‌های گذشته شاهد این بوده‌ایم كه حسین حسن‌نژاد و حجت‌الاسلام عباس اسلامی مسئولان اصلاح‌طلب استان‌های مازندران و كرمان عزل شدند. از سمت دیگر در ماجرای اعطای استانداری فارس به آقای افشانی با وجود اینكه نماینده‌های استان، دولت را به تهدید تحصن و استعفا می‌كنند اما دولت كوتاه نمی‌آید. به نظر شما دولت می‌خواهد چه كار كند؟
من اعتقاد دارم كه باید دولت آقای روحانی را متناسب با شرایط موجود و موانع پیش رو و برخی محدودیت‌ها مورد ارزیابی قرار داد و انتظار فراتر از توان این دولت را از آن مطالبه نكرد. هرچند كه اگر آقای دكتر روحانی از همان روز اول به اصطلاح معروف می‌توانست جدی‌تر عمل کند شاید خیلی از مشكلات امروز را نداشت. لذا وقتی كه دولت روحانی برخلاف اصل تفكیك قوا، دست نمایندگان و افراد غیرمرتبط با موضوع را در تعیین استانداران و مدیران و فرمانداران و... بازمی‌گذارد و آنان را در عزل و نصب شریك می‌كند طبیعی است كه نباید خروجی بهتر از این را انتظار داشت. از طرفی نمایندگان مجلس هم طبق قانون اساسی حق ندارند بگویند فرماندار باید چه كسی باشد یا چه كسی نباشد. پس تفكیك قوای تصریح شده در قانون اساسی برای چیست؟ همان‌طور كه دولت در مقوله قانونگذاری و نظارت نمایندگان نمی‌تواند مداخله كند برعكس آن هم صادق است، دخالت نمایندگان در عزل و نصب‌ها در تعارض آشكار با اصل تفكیك قواست.


  تغییر فرمانداران تنها كاری است كه دولت می‌تواند انجام دهد؟
مشكل فقط تغییر یا ابقای فرمانداران و دیگر دست‌اندركاران اجرای انتخابات نیست. مشكلات دیگری هم وجود دارد كه در بعضی حوزه‌ها گاهی اتفاق می‌افتد. برای مثال در بعضی حوزه‌های انتخابیه دیده شده كه برخی نامزدها دوستان و همشهری‌های خود را با اتوبوس می‌آورند تا به آنها رأی دهند. در حالی كه در قوانین فعلی انتخابات آوردن افراد با اتوبوس از حوزه‌‌ای به حوزه انتخابیه دیگر متاسفانه منع نشده است. با این حال شورای امنیت كشور یا شوراهای تامین استان‌ها می‌توانند برای عدم جابه‌جایی افراد مصوباتی را داشته باشند كه در روز برگزاری انتخابات نیروی انتظامی از هر نوع جابه‌جایی اتوبوسی افراد جلوگیری کند و به نامزدهای هر حوزه این مهم تاكید و تصریح شود.

 

 اخبار سیاسی  -  آرمان 


ویدیو : برخی نماینده یك‌خیابان هستند، نه مردم تهران