باورهای عامیانه مردم ایران در مورد بچه! : - بچه که به دنیا مىآید پس از شستشو ...
- بچه که به دنیا مىآید پس از شستشو یک تکه چلوار را چاک زده بتن او مىپوشانند. این لباس را پیراهن قیامت مىنامند و باید یک شب و یک روز یه تنش باشد. سپس بچه را در قنداق سفید مىپیچند و در ننو مىخوابانند. ننوى او را روى تنور آویزان مىکنند و در آن قدرى برنج مىریزند که بعد به گدا مىدهند.
- بچه که تازه به دنیا آمده تا ده شب بالاى سر وى شمع مىسوزانند تا اینکه روز دهم با جام چهل کلید آب ده بهسر او بریزند.
- شب شش بچه که اسم او را مىگذارند نباید بچه را به زمین گذاشت و در آن شب ششانداز هم باید درست کرد. اسم ائمه روى بچه بگذارند، روز محشر امام هم اسم او آمده شفاعتش را مىکند. (۱)
(۱) . در زمان ساسانیان یکى از گناهان بزرگ این بوده که روى بچه اسم بیگانه یعنى بهغیر از فارسى و عربى بدون انتخاب مىگذاشتند مانند سعد، فیروز، بهمن، حسن، عمر و غیره. بهنظر مىآید که این قانون از زمان صفویه به بعد اختراع شده بود.
- کسى که دعا همراه دارد نباید وارد اطاق بچه بشود مگر اینکه دعاى خود را در خارج بگذارد.
- اگر بچه روز جمعه به دنیا بیاید باید هم وزن او خرما بکشند و به تصدیق بدهند والا بزرگ خانواده مىمیرد. کسى که هفت دختر داشته باشد اگر پسر پیدا بکند بدشگون است.
- بچهاى که روز عیدقربان به دنیا بیاید حاجى است.
- بچهاى که زیاد گریه بکند خوشآواز مىشود.
- بچهاى که زبان خود را زیاد بیرون بیاورد دلیل آن است که مادرش وقتى او را آبستن بوده مار دیده است.
- پدر و مادرى که هرچه بچه پیدا کنند زود بمیرد و بچههاى آنها پا نگیرند اسم بچه آخرى را اگر دختر باشد بمانى خانم مىگذارند و اگر پسر باشد او را آقا ماندى یا خدا بگذار و یا مانده على مىنامند (اسم پسرى که در زمان ساسانیان معمول بوده گویا به همین نیت است).
- بچه که دَمر بخوابد و پا را از پشت بلند کند پدر یا مادر وى مىمیرد.
- بچه که به دنیا بیاید و یکى از خویشان او بمیرد بدقدم است.
- بچه که در ابتداى راه رفتن کونخیزه بکند پشتش دختر است.
- بچه که در شروع راه رفتن دمر راه برود پشت او پسر است.
- پوستى که در موقع ختنه مىبرند باید جداگانه کباب کرده و با غذا به بچه بخورانند تا از بدن او چیزى کاسته نشود. (۲)
(۲). براى اینکه روز پنجاههزار سال وقتى که باد ذرات بدن را جمع مىکند و آدمها دوباره درست مىشوند چیزى از بدن او کم نمىشود).
- هرگاه بچه دست چرب به سر خود بمالد کچل مىشود.
- بچه کوچک دروازه باز بکند (پاهایش را گشاد گذاشته سرش را به زمین بگذارد) مهمان مىآید.
- پسربچه که چپق بکشد قدش کوتاه مىماند.
- پسربچه که تریاک بکشد در بزرگى ریش در نمىآورد.
- بچه که به دنیا مىآید روزیش را با خودش مىآورد.
- پسربچه که برنج خام بجود کوسه مىشود.
- بچه که دندانش از بالا در بیاید بدقدم است براى رفع آن او را از بالاى بام کوتاهى در چادر مىاندازند.
- دایه که شیرش کم مىشود رو به قبله نشسته آش رشته را با صد دینار شیراز در هاون مىکوبند و به او مىخورانند.
- براى چشم درد، چشم طلا یا نقره درست مىکنند و به امامزادهاى مىفرستند.
همزاد
مشهور است که چون فرزندى متولد شود جنى هم با او بهوجود مىآید و با آن شخص همراه مىباشد و آن جن را همزاد مىگویند (برهان قاطع).
تخم شکستن
براى دفع چشمزخم با ذغال سر تخممرغ را به اسم مادر و ته آن را به اسم پدر بچه یا ناخوش نشان مىگذارند، سپس همه کسانىکه بچه را دیدهاند اسم برده روى تخم علامت مىگذارند بعد در یک تکه از پیراهن چرک بچه تخم را با یک شاهى پول و قدرى نمک و زغال گذاشته بالاى سر او از نو اسم همان اشخاص را تکرار کرده تخممرغ را فشار مىدهند، به اسم هر کس شکست او بچه را چشمزده است کمى از زرده آن را با کف پا و مغز سربچه مىمالند و آن یک شاهى را به گدا مىدهند.
اسفند دود کردن
بچه کوچک را وقتى که نشان مىدهند هر کدام از حضار یک تکه از نخ لباسشان مىدهند تا آن را با اسفند دود بکنند که بچه نظر نخورد.
براى رفع بیمارى و چشمرخم (بچه نوزاد را باید از چشمزخم مردم ناپاک حفظ کرد ـ دینکرت ۲۲ ـ ۳۱ ـ ۸) اسفند دود مىکنند (و چون بوى بر آتش نهند و باد بوى آن را مىبرد تا آنجا که آن بوى برسد هزار بار هزار دیو دروج نیست بپاشند و کم شوند و چندان جادو و دیو و پری) اگر این کار را نزدیک غروب بکنند بهتر است. یک تکه پارچه نخ یا یک تار از بند تنبان و یا خاک ته کفش کسى که نسبت به او بدگمان هستند گرفته با قدرى اسفند دور سربچه یا ناخوش مىگردانند و مىگویند:
اسفند و اسفنددونه
اسفند سى و سه دونه
از خویش و قوم و بیگونه
هر که از دروازه بیرون برود
هر که از دروازه تو بیاید
کور شود چشم حسود و بخیل
شنبهزا، یکشنبهزا، دوشنبهزا ....جمعهزا.
کى کاشت؟ پیغمبر؟ کى چید؟ فاطمه، براى کى دود کردند؟ براى امام حسن و امام حسین
به حق شاه مردون
درد و بلا رو دور گردون
و یا مىگویند:
اسفند و سپند
پیغمبر ماکرد پسند
على کاشت، فاطمه چید
بهر حسین و حسن
شنبهزا، یکشنبهزا، دوشنبهزا.... جمعهزا، زیرزمین، روىزمین، سیاه چشم، ارزاق چشم، میش چشم، هر که دیده هر که ندیده، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیشرو، پشت سر، به ترکد چشم حسود و حسد.
نذر پسر
نذر مىکنند اگر بچه پسر بشود تا هفت سال موى سر او را نزنند بعد از انقضاى این مدت موى او را چیده و به وزنش طلا بگیرند و آن طلا را طوق یا کشکول درست کرده و به امامزاده بفرستند.
عقیقه
کسى که پسرش نمىماند نذر مىکند که گوسفند عقیقه بکند و آن عبارت است از اینکه گوسفند دو سالهاى را در زیرزمین سر مىبرند تا آسمان نبیند بعد آن را درسته در دیگ مىپزند بدون اینکه به آن چاشنى و نمک بزنند. گوشت آن را اشخاص پاک باید بخورند ولى استخوانهاى آن را نباید دور بریزند، آن استخوانها را جمع مىکنند و در همان زیرزمین چال مىکنند. (۱)
(۱) . جمع کردن و نگهدارى استخوانها در قصههاى عوام دیده مىشود مانند پسرى که مادرش او را کشت و گوشتش را به شوهرش داد و خواهر او استخوانهایش را جمع کرد و پسر بلبل شد 'منم منم بلبل سرگشته و کوه و کمر برگشته' و همچنین در این اصطلاح: گوشت هم بخورند استخوان هم را دور نمىریزند.
منبع: vista.ir
ویدیو : باورهای عامیانه مردم ایران در مورد بچه!