اصحاب معاویه و اشباح الرجال! : آیا رسانه‌هایی که زیر بار انواع فشارها در سخت ...



اصحاب کهف , اصحاب الکهف , غار اصحاب کهف

آیا رسانه‌هایی که زیر بار انواع فشارها در سخت ترین شرایط ممکن کنار مردم هستند اشباح الرجال‌اند یا کسانی که با حمایت‌های بی دریغ خود شبح الرجلی را بر ایران حاکم کردند که هشت سال بسیاری از مردان اصیل این سرزمین را شرمنده خانواده‌شان کرد؟....

با به ثمر نشستن تلاشهای تیم مذاکره کننده ایرانی و انجام توافق هسته‌ای میان ایران و قدرتهای جهانی؛ تیرماه سال 94 در حافظه تاریخی مردم ایران ثبت خواهد شد. تاریخی که در آن دوازده سال مناقشه بیهوده و توام با رنج و بدبختی برای مردم ایران به پایان رسید و تدبیر سرانجام توانست سانتریفیوژها را درکنار چرخ زندگی مردم بچرخاند.

 

اینکه چه عواملی دست به دست هم داد تا ایران عزیز دوازده سال به خطر امنیتی برای جهان تبدیل شود و زیر فصل هفتم منشور شورای امنیت رود، از یک سو بحثی تلخ و بی سرانجام است و از سوی دیگر نه نویسنده و نه رسانه توان پرداختن به ریز جزییات و دلایل آن را دارند اما نکته جالب توجه نوع برخوردهایی است که اقشار مختلف جامعه در طول این دوازده سال مناقشه فرساینده از خود بروز دادند.

در عرصه عمومی، اکثریت ملت نجیب و صبور ایران در طول این سالها با اینکه بخش اعظم و شاید همه بار این نزاع بی حاصل بر دوش ایشان بود؛ و در بسیاری از مواقع هم دقیقا نمی دانستند که تاوان چه چیزی را پس می‌دهند؛ صبورانه تحمل کردند و همواره مدافع دولتمردان خود بودند اما در عرصه سیاست و رسانه برخورد صاحبان قدرت و تریبون با مناقشه هسته‌ای در دوران‌های مختلف متفاوت بوده است.

 

اگر آغاز ماراتن هسته‌ای ایران و جهان را دوران اصلاحات فرض بگیریم می‌توان گفت در آن دوران «اگرهایی» اگر رخ می‌داد؛ با توجه به فضای عقلانی موجود می‌شد این جدل بی حاصل را پایان داد و راه دراز و سنگلاخ سعدآباد تا کوبورگ را طی نکرد اما اشتباهات بوش پسر در خارج و رگ‌های ورم کرده ی گردن؛ در داخل اجازه نداد تا گفتگو، ایران را از منشوری شدن نجات دهد.

پس از اتمام هشت سال ریاست جمهوری مرد تمدن و لبخند و با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد عملا دریچه‌های گفتگوی منطقی و عقلانی با دنیا بسته شد و ایران روز به روز بیشتر در قهقرای تحریم و انزوا فرو رفت.

 

رئیس جمهور وقت ایران راه دیپلماسی را بر دنیای غرب بست و آمریکا و متحدانش را از بی مهری‌های خود در قبال رئیس دولت اصلاحات پشیمان کرد. به لطف شاخ و شانه هایی که احمدی نژاد برای جامعه جهانی کشید؛ ایران طی چهارسال، شش قطعنامه فلج کننده سازمان ملل را پذیرا شد و ایرانیان از ابتدایی ترین حقوق خود محروم شدند.

 

نکته تاسف بار این است که بسیاری از این محرومیت‌ها ارتباطی با دانش هسته‌ای یا استقلال ایران و یا مقولات ارزشی نداشتند بلکه دقیقا معلول این علت بودند که هشت سال کارهای بزرگ به دست انسان‌های کوچک سپرده شد و متخصصان و نخبگان این مرزو بوم کنار گذاشته شدند و نتیجه آن شد که ادبیات رئیس‌جمهور وقت مایه شرمساری ایرانیان در عرصه بین المللی شد.

برای فرافکنی این اشتباه بزرگ و برای فرار از پاسخگویی به مردم، رسانه‌های اصولگرا و صاحبان تریبون شروع به مقدس سازی فعالیت‌های هسته‌ای ایران کردند؛ و به دانشی که مانند بسیاری از علوم دیگر توسط جوانان ایرانی به دست آمده بود؛ رنگ و بوی ارزشی دادند و کار را به جایی رساندند که اهداف انقلاب و ارزشها و حتی خون پاک شهدا را هم به یک علم نوپا گره زدند و طوری از این دانش دفاع کردند که گویی بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی انرژی هسته‌ای بوده است! پروژه مقدس سازی دانش نوبنیان هسته‌ای به سرعت پیشرفت کرد و به خط مقدم جبهه استکبارستیزی تبدیل شد و چنان در ادبیات سیاسی ایران جز خطوط قرمز گشت که کوچکترین سوال و سخنی با بدترین اتهامات و توهین‌ها پاسخ داده شد؛ و حفظ این دانش در سایه تبلیغات رسانه‌های مهرورز! به بخشی از آرمان‌های جامعه تبدیل شد.

اکثریت جامعه ایران اما پس از تحمل تحریم‌های کمر شکن در ذهن خود این سوال را مطرح می‌کرد که بیمارانی که در تحریم دارو جان باختند تاوان چه چیزی را پس دادند؟ جوانان بیکاری که آرزوهایشان در سیستم مهرورزانه دولت‌های نهم و دهم رنگ باخت کی و کجا می‌توانند به حداقل امکانات زندگی دست یابند؟ و این سوال مهم که چرا در جامعه‌ای که تا بن دندان تحریم است خیابانهایش پورشه و هامر سوار می‌بیند و قیمت آپارتمانهایش با سانفرانسیسکو برابری می‌کند؟ دغدغه بسیاری از مردم شده بود که کاسبی انرژی هسته‌ای و تحریم‌های در پی آن، چقدر برای امثال زنجانی سودده بوده است که دامنه فعالیتش از سینما شروع می‌شود و به فوتبال و نفت و ...ختم می‌شود؟

همین پرسشها بود که سبب شد وقتی حسن روحانی در رسانه ملی و مقابل دیدگان میلیون‌ها ایرانی درد یواشکی شان را فریاد زد که چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم هم نباید بایستد؛ مردم راه نجات خود و کشور را در رای به روحانی دیدند و همین یک جمله کافی بود تا عامه زجر کشیده ملت کلید امیدشان را به دستان حسن روحانی بسپارند تا این قفل زنگ زده را باز کند و هوایی تازه شود.

 

روحانی پس از پاستور نشین شدن؛ بهترین تیم ممکن را برای باز کردن گره‌های هسته‌ای ایران به میدان فرستاد و آیندگان قضاوت خواهند کرد که محمد جواد ظریف ایران را از قهقرای سقوط نجات داد.

اما در طول این دوسال گفتگو و مذاکره رفتار رسانه‌های اصولگرا و دلواپس درخور توجه است. ابتدای امر چنان افراد بد‌خلق تنها به دندان قروچه روی آوردند که ایران نیازی به مذاکره ندارد؛ جهان قابل اعتماد نیست و قس علی‌هذا... اما پس از توافق تاریخی ایران و قدرتهای جهانی طبق انتظار این توافق را کلاه بزرگی! خواندند که بر سر ایران رفته است و علیرغم حمایت رهبری از مذاکرات و توافق بازهم در مقام دلسوز! برای ایرانی، دایه مهربانتر از مادر شدند که تا همین دو سال پیش به مدد سکوت همین گروه تحریم و اختلاس فلجش کرده بود.

تنور اظهارات نابخردانه گرم شد؛ شادی ملت پس از توافق را به شادی اصحاب معاویه پس از صلح امام حسن تشبیه کردند و گربه صفتانه فراموش کردند که ملت دوازده سال که نه سی و هفت سال است که همچون اصحاب حسین(ع) و علی(ع) جنگیده و خون داده اند. ملتی را با اصحاب معاویه مقایسه کردند که در نجابت و صبوری باید به شعب ابی طالب نشینان تشبیه می‌شدند تا اصحاب معاویه.

 

دلواپسان چنان از این توافق و رویکرد عقلانی عصبانی بودند که رسانه‌های اصلاح طلب را به بزک کردن چهره آمریکا متهم کردند؛ بی آنکه این اصل بدیهی را به یاد آورند که هر کشور و نظام عاقلی، علاقمند است در کنار حفظ منافع و احترام متقابل با جهان ارتباط برقرار کند و ایران هم به هزاران دلیل گفته و ناگفته درصدد برقراری این ارتباط است؛ حال که به لطف کلید تدبیر، مردم ایران آرام آرام از زیر فشارهای ناحق تحمیل شده خارج می‌شوند رسانه همسو با مردم هم بر حسب وظیفه در مقام شادی بر می‌آیند.

 

قطعا تمام صاحبان و مدیران رسانه‌ای در کشور می‌دانند که آمریکا یا هرکشور دیگری برای رضای خدا با ایران پسرخاله! نخواهد شد و قطع به یقین، شادی رسانه‌ها که در تیترهایشان نمود پیدا کرده بود از فامیل شدن! با آمریکا نشات نمی گرفت بلکه از رهایی مردم از یک رنج بی حاصل بود.

اشباح الرجال جدیدترین توهینی است که  یکی از دلواپسان پس از بازگشت از سفر تفریحی –تبلیغی خود نثار اهالی رسانه‌های غیر دلواپس کرده است، هرچند سخنان سخیف این عده حتی درخور پاسخ هم نیست اما باید گفت رسانه‌های مستقل در حالی مورد چنین خطابی قرار گرفته‌اند که تنها جرمشان شراکت در شادی مردم بوده است اما سوال اینجاست که آیا رسانه‌هایی که زیر بار انواع فشارها در سخت ترین شرایط ممکن کنار مردم هستند اشباح الرجال‌اند یا کسانی که با حمایت‌های بی دریغ خود شبح‌الرجلی را بر ایران حاکم کردند که هشت سال بسیاری از مردان اصیل این سرزمین را شرمنده خانواده‌شان کرد؟ معلوم نیست دلواپسانی که هشت سال شبح وار بر هر اشتباهی سکوت کردند با چه رویی اکنون دیگران را به اشباح‌الرجال تشبیه می‌کنند؟

اخبار سیاسی - بهار


ویدیو : اصحاب معاویه و اشباح الرجال!