یک هفته هفت چهره؛ از چکامه چمن ماه تا علی لاریجانی : خبر کشف حجاب چمن ماه از ...


خبر کشف حجاب چمن ماه از آن جمله خبرهایی است که با خودش درد می آورد، نه از آن جهت که چرا یک بازیگر کشف حجاب کرده، که شخصا علاقه ای به شکستن حریم شخصی سلبریتی ها نیستم.


پادشا - ایمان عبدلی:

چکامه چمن ماه یا (سرگیجه، هفته)

خبر کشف حجاب چمن ماه از آن جمله خبرهایی است که با خودش درد می آورد، نه از آن جهت که چرا یک بازیگر کشف حجاب کرده، که شخصا علاقه ای به شکستن حریم شخصی سلبریتی ها ندارم و قاعدتا هیچ نظری در رابطه با نکوهش یا ستایش اقدام بازیگر نامبرده ندارم، اما خبر که منتشر شد ناخوداگاه ذهنم را به دورتر برد؛ از ماجرای گلشیفته فراهانی تا صدف طاهریان و تمام آن هایی که حرمت شکنی کرده اند. همه ی این روند مریض با خودش درد دارد، درد اینکه چگونه توانسته ایم و چگونه خواسته ایم از یک مساله ی بدیهی(پوشش موی سر) داستان ها بسازیم، مرافعه ایجاد کنیم، مرز بندی کنیم و به فاجعه برسیم. ما در تمام ادوار با ذهنیت الکن خود سری که درد نمی کند را دستمال بسته ایم و توجه نکرده ایم و نخواسته ایم آسیب شناسی کنیم که چه مسیری به این گونه حرمت شکنی ها منتج می شود، وقتی آموزه های دینی ما سرشار از توصیه هایی مبتنی بر حفظ حجاب است، وقتی مردم ما در روندی چند صدساله مفهوم «حجاب» را انتخاب کرده اند. البته شکل و فرم آن و مصداق هایش همواره در طول تاریخ تغییر کرده و می کند و محل مناقشه نیز بوده است از علمای حوزه های تشیع تا اهل سنت؛ از حکومت ها ودولت ها تا کف خیابان و محافل خانواده ها.

یک هفته 7 چهره؛ از بازی ایران کُره تا دختر متروسوار , یک هفته 7 چهره؛ از حاج قاسم تا رامبد و غیبت فیدل , چهره هفته ترزا پالمر


کاش دیگر چنین اتفاقاتی نیفتد و کاش هیزی هم پادزهری داشت تا از کابوس (بهتر است ، مانعی ندارد) خلاص شویم. واقعا نمی توان درک کرد بازیگری که کشف حجاب می نماید، تصور می کند به چه دستاوردی دست می یابد؟ ولو خیلی چیزها از جمله کار و موقعیت اجتماعی و فرهنگی اش برای همیشه از بین می رود و راه بازگشتی هم نیست...

مهرانگیز دولتشاهی حدود یک قرن پیش در نشریه ی «عالم نسوان» صحنه ای را توصیف می کند که کلید ماجراست: «یادم است زمانی که بچه بودم حتی در درشکه یک زن و مرد نمی شد با هم بنشینند. می گفتند این بد است چون مردم که نمی دانند که این ها زن و شوهرند یا خواهر و برادرند. خوب نیست که در درشکه یک زن و مرد بنشینند. اما البته ...»



افشین پیروانی یا (سقوط، هفته)

در دورانی که درخشان مربی پرسپولیس بوده یک مجادله ی کلامی مابین افشین پیروانی و ضیا عربشاهی در مورد اوضاع تیم در می گیرد که در نهایت با شکایت پیروانی منجر به محکومیت عربشاهی می شود؛ 50 ضربه ی شلاقی که پیروانی آن را متعلق به شکایت خودش نمی داند، می گوید گذشت کرده، اما عربشاهی نظر دیگری دارد. در این کش و قوس عده ای هم همچون فنونی زاده آش را شورتر کرده اند و پیروانی را تهدید به اخراج از تهران کرده اند. داستان تراژیک دایی و مایلی کهن که دومی را روانه ی زندان کرد دوباره زنده شده، کریمی و دایی، نکونام و قلعه نوعی و.. این اوضاع پیشکسوتان است، از جوانانی چون: صادقیان و حنیف و سوشا چه انتظاری دارید؟ بالاتر از مربی هم مگه داریم؟

چکامه چمن ماه , بارداری هفته به هفته , لاریجانی

وقتی مربی یک تیم، پدر معنوی یک مجموعه، خودش درگیر معضلات رفتاری ریز و درشت است، چه توقعی داریم که بازیکن جوان و کم تجربه ای که در مرحله ی غوره و مویز است، رفتار نا بهنجار نداشته باشد. مسئولین فرهنگی هم که بیشتر درگیر نقش و نگار خالکوبی اشکان و سردار هستند، از آنها هم توقعی نمی رود. باز گلی به گوشه ی جمال تماشاچیانی که به جای الفاظ رکیک از داوران "دقت" می خواهند و نارنجک هایشان را غلاف کرده اند، خوان گسترده و با برکت فوتبال همه را سیر می کند؛ مدیر برنامه و بازیکن و سرپرست و مدیر عامل و... فقط تماشاچی است که عاشقانه خرج می کند و سیری ندارد که البته  سیری انگار همیشه مکافات داشته است!



علی لاریجانی یا (روزگار نامراد علی آقا، هفته)


چه کسی فکرش را می کرد آتش "برجام" دامن علی آقای لاریجانی را بگیرد، مرد میانه ی اصولگرایی در فاصله ای دور از پایداری و نه خیلی نزدیک به اصلاح طلبان، با مدیریت غریبش در جلسه ی برجام باید هم پیش بینی ضد حمله ی حریف را می کرد، بازی ادامه دارد؛ تک و پاتک ها دومینو وار امتداد پیدا می کند. نکته ی عجیب شاید مکان واقعه باشد؛ بیت رهبری، این بار برای علی لاریجانی خیلی جای گرمی نبود.

هفته دفاع مقدس , هفته دولت , ماه چهره خلیلی

او ساکت نماند و به خوبی تشخیص داد  نجابت در سیاست ورزی این مملکت ثمری نداشته است: «توصیف مصوبه مجلس به قانونی محتاطانه که راه درست را پیش پای دولت قرار داد،‌ نشانگر ارزش کار ستودنی نمایندگان است، خالی از لطف نیست به نکته‌ای که یکی از همکاران در نوشته خود درج کرده، اشارتی داشته باشم. ایشان تصور کرده که محتاطانه صفتی است که در آن تعریض است و به نحوی جسورانه را صفت بافضیلت تلقی کرده است. حال این‌که بنده در هیچ کتاب اخلاقی نیافتم که محتاطانه را صفتی از جنس رذایل بدانند و در عوض جسورانه را صفتی از جنس فضائل تلقی کنند. این از عجایب روزگار است که برخی جای فضیلت و رذیلت را اشتباه گرفتند»

شعار «امان نامه برجام؛ تلاش بی سرانجام» اما از سمت هاشمی رفسنجانی هم پاسخ داده شد تا این بار تصویر لاریجانی به همراه حرف های رفسنجانی روی جلد روزنامه های اصلاح طلب نقش ببندد، رفسنجانی با بازگویی خاطرات روزهای صدارت لاریجانی بر تیم مذاکره کننده به نرمی اوضاع سیال جبهه های سیاسی در ایران را نشان داد، حالا کاندیدای اصولگرایان در انتخابات 84 بیش از پیش به اردوگاه اصلاح طلبان نزدیک شده، اصلاح طلبانی که تکیه گاهشان یک راست سنتی است؛ درهم آمیختگی راست و چپ در مرزهایی نازک تر از یک تار مو.



جک استروا یا (ساده انگارانه، هفته)

سفر تفریحی وزیر «پیشین» امورخارجه ی انگلستان به شهرهای توریستی چون: اصفهان و شیراز، با تجمعاتی اعتراضی روبرو شده، افرادی که تفریحی بودن این سفر را «جوک» قلمداد کرده اند و نتوانسته اند با حضور یک انگلیسی مساله دار، البته به زعم خودشان کنار بیابند. فرض را بر این می گیریم که  سفر جناب استروا پوشش توطئه ای هولناک است که در آینده ای نه چندان دور به منافع ملی ما آسیب می زند، اما آیا راهش این است؟ که با هجمه و تشویش و در مرحله ی بعدی با جو سازی رسانه ای حضور یک شهروند انگلیسی را تحمل نکنیم و به همین سادگی خوراک اپوزسیون را فراهم کنیم، مگر نمی دانیم به قول خودتان پیر استعمار شهروندانش را به وقت سکونت در کشورهای دیگر به شدت زیر ذره بین دارد؟

علی لاریجانی , فاضل لاریجانی , آملی لاریجانی

نمی دانیم که اگر آن شهروند شخص خاصی چون استروا باشد، داستان برای دولت انگلیس خیلی جدی تر می شود؟ مگر خودتان نمی گویید مافیای رسانه های دنیا متعلق به پیر استعمار و هیولای صهیونیسم است ؟ پس چرا در جهت خوراک سازی برای آن ها قدم بر می دارید؟ این شیوه ی دشمنی خیلی ساده انگارانه نیست؟ شاید هم می دانید و مصرف داخلی اش می چربد!



علی رفیعی یا (تهران در کما، هفته)

شهری که ازعرصه های عمومی و مکان های حس برانگیز خالی می شود، رو به زوال است. شهرها را معماری کارکردگرایانه ی مدرن هویت نمی بخشد، تهران با آپارتمان های قوطی کبریتی اش وجاهت و اعتبار پیدا نمی کند. بیشتر از هر چیز اماکنی چون میدان بهارستان و یا میدان آزادی است، که تهران را متمایز می کند و هویتی مستقل بر تنش می پوشاند. تئاتر شهر از همین دسته است معماری مدرنی که آمیخته به سنت های شرقی است و البته مهم تر از هر چیز آمیخته به احساسات مشترکی است که در گذر سالها قوام یافته، حالا که لاله زار پیشقراول پاتوق های معاصر ایرانی را انباشته از لامپ و سیم و.. کرده ایم، حیف است ساختمان با شکوه تئاتر شهر را از دست بدهیم.

هفته کتاب , فال هفته , هفته نامه سلامت

ریزش سقف  تالار اصلی این مجموعه در هفته ی گذشته ، مصاحبه ی علی رفیعی کارگردان تئاتر را به دنبال داشت، او  به نکته ای اشاره کرده بود که پیشتر بیضایی هم به آن اشاره داشته، نامناسب بودن سالن اصلی تالار در دید تماشاگر ضلع غربی، پیشنهاد جناب رفیعی برای اصلاح درون تالار و حفظ نمای بیرونی پسندیده است اما آن چه که از مدیریت ضد فرهنگ سالیان گذشته دیده ایم، ترس به جانمان می اندازد. درونش را که اصلاح نمی کنند هیچ! بیرونش را هم به باد می دهند و اینگونه تهران بی هویت می شود و روزی این بی هویتی روی ذهن تمام ساکنینش آوار می شود.



گروه پایان کارتن خوابی یا (خوشحال کننده، هفته)

اینکه عده ای تصمیم گرفته اند حال شهر را خوب کنند بدون دست آویزی به رسانه ها و تبلیغات سازمان یافته، همین حالمان را خوب می کند، همین اقدامات به ظاهر خرد و سطحی که فکر می کنیم تاثیرات بلند مدت ندارد، همین هم برای خوب شدن حال شهرمان کفایت می کند. از فکرهای کلان و حرف های بزرگ آبی گرم نشده، همین که هر کداممان بتوانیم قدمی کوچک در جهت بهتر بودن برداریم کلی کار انجام می شود.

هفته نامه صدا , ذکر ایام هفته , چکامه

حالا کارتن خواب های میدان شوش یخچال و غذا دارند، یخچالی که شش ماه زمان برد تا مجوز گرفت، اما امروز در کنار پیاده رو نصب شده و نزدیک به بیست روز است که هیچ آسیبی هم ندیده، غذا هم هست لباس ها را هم داخل کمد چیده اند و البته کتابخانه ای هم در راه است. حال کارتن خواب های شوش بهتر است، شهردار رشت هم استقبال کرده، از ایلام هم خبر می رسد روزهای و شب های زمستانی کارتن خواب های ایلام امسال قابل نحمل تر خواهد شد. همه ی اینها توسط سازمان های مردم نهاد مستقل در حال انجام است. امیدواریم ادامه داشته باشد حتی اگر به اندازه ی یک «لبخند» حال ایران بهتر می شود دریغ نکنیم.



حجت السلام پناهیان وحجت السلام نقویان یا( سالهای مصادره به مطلوب، هفته)

حجت السلام پناهیان: «ای عباس تو با دشمن دست ندادی و خدا دستان تو را قبول کرد. جانم به فدای دست های عباس که به دشمن دست نداد. به دشمن با غضب نگریستی و خدا چشمات را قبول کرد. عباس جلو دشمن سر خم نکرد و خدا سر او را قبول کرد»

دانلود فیلم بیست هفته , هفته تربیت بدنی , چکامه چمن ماه instagram

حجت السلام نقویان: « چه کردند این روزها درباره دست دادن اما اگر عکس و فیلم بود آن روزها نشان می دادیم روایاتش اما هست که امام حسین(ع) در این روز با عمر سعد هم حداقل یکبار دست داد، برای چهار تا تار مو تن و بدن ما می لرزد ولی برای میلیارد میلیارد پولی که دزدیدند خفه خون گرفتیم، این آیا مسلمانی ماست؟ »

فکر نمی کنم نیازی به توضیح باشد تیتر را با فرمایشات دو عزیز پیوند بزنید.


ویدیو : یک هفته هفت چهره؛ از چکامه چمن ماه تا علی لاریجانی