کشمکش ناتمام رسالت و مطهری : از نظر آقای مطهری فعل و قول فتنه‌گران در سال 88 ...


از نظر آقای مطهری فعل و قول فتنه‌گران در سال 88 پس از اعلام نتایج انتخابات، یك انتقاد ساده است. با آنكه او در این پاسخ اعتراف دارد فتنه‌ای در كار بوده اما بر عنوان "منتقد" بودن سران فتنه اصرار دارد. تابناک: انبارلویی در سرمقاله رسالت نوشت:

آقای علی مطهری نماینده محترم مردم تهران در پاسخ به سرمقاله "فرصت‌طلب كیست و منتقد كدام است؟" جوابیه‌ای ارسال كردند كه در پنج‌شنبه گذشته پاسخ ایشان و جوابیه رسالت به چاپ رسید. آقای مطهری در پاسخ خود آورده است؛ "هر نظام سیاسی و هر حكومتی منتقدانی دارد... مشكل سرمقاله‌نویس رسالت این است كه فكر می‌كند اگر كسی انتقاد به نظام داشت باید به نحوی حذف شود... سرمقاله‌نویس رسالت قبل از آنكه دفاعیات متهمان مورد نظر (سران فتنه) را بشنود و نقش و تاثیر طرف دیگر فتنه را در نظر بگیرد حكم صادر می‌كند كه آنها محارب و باغی هستند... اینكه وی چه لذتی از اعدام منتقد می‌برد نیاز به یك روانكاوی دارد." (روزنامه رسالت 10/4/93)

از نظر آقای مطهری فعل و قول فتنه‌گران در سال 88 پس از اعلام نتایج انتخابات، یك انتقاد ساده است. با آنكه او در این پاسخ اعتراف دارد فتنه‌ای در كار بوده اما بر عنوان "منتقد" بودن سران فتنه اصرار دارد.

حال ببینیم اصلا صورت مسئله فتنه‌ای كه كارگردانان آن از سوی آقای مطهری، منتقد نامیده می‌شوند، چیست؟

یك انتخابات پرشور با مشاركت فوق‌العاده كه چشم جهانیان را خیره كرده بود، برگزار می‌شود. در این انتخابات 85 درصد واجدین شرایط شركت می‌كنند. منتخب ملت با 516/527/24 رای با 62/63 درصد آراء انتخاب می‌شود. نفر دوم با اختلاف 105/311/11 رای قبل از شمارش آراء و قبل از اعلام رسمی آراء در ساعات پایانی انتخابات در همان روز كه هنوز شماری از مردم در صفوف فشرده رای‌دهندگان در پای صندوق‌های رای بودند، خود را پیروز انتخابات اعلام می‌كند!

با آنكه او و شریك تبهكارش در فتنه در فرم ثبت‌نام نوشته بودند التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه داریم، زدند زیر امضا و قول و عهد و پیمان‌شان و فرمان شورش عمومی و اردوكشی خیابانی صادر كردند. آنها رای شش فقیه و شش حقوقدان شورای نگهبان را در مورد نتایج انتخابات نپذیرفتند و به نصحیت دلسوزان نظام هم وقعی ننهادند.

آنها همه راه‌های قانونی و مسالمت‌آمیز را كنار گذاشتند و اعلام جنگ با جمهوریت نظام و آرای ملت دادند.

اسم رمز شورش آنها هم "تقلب" (بخوانید تغلب) بود. رفقای خود را فرستادند به لندن، پاریس، بن و واشنگتن تا ارتش رسانه‌ای امپریالیسم خبری را در توطئه "تغلب" یاری كنند. همه این اقدامات به تعبیر آقای علی مطهری فقط برای بیان چند جمله انتقاد بود!

حال ببینیم انتقادات آنها كه به صورت شعارهای ضداسلامی و ضدانقلابی در تظاهرات خیابانی بیان می‌شد چه بود. گونه‌شناسی شعارهای شبانه‌روی پشت‌بام‌ها و روزانه در خیابان‌ها در هشت ماه فتنه سال 88 عیار نقد مورد نظر آقای مطهری را رونمایی می‌كند.

به شعارهای زیر توجه كنید؛

- ما مردمان جنگیم، بجنگ تا بجنگیم
- مرگ بر دیكتاتور
- ابطال انتخابات، پایان اعتراضات
- ... جنبش سبز ایران آماده قیام است
- استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی

- دیكتاتور این آخرین پیام است، جنبش سبز آماده قیام است و ... برخی شعارهای موهن كه شرم دارم آن را بیان كنم.

جناب آقای مطهری! آیا اعلام جنگ در خیابان‌ها، آرزوی مرگ برای رقیب و اعلام جمهوری ایرانی و حذف اسلامیت از جمهوری اسلامی، نوعی انتقاد است؟ این انتقاد با كدام ادب و آداب "نقد" می‌خواند؟! اینكه در روز جهانی قدس شعار بدهند؛ نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، ناظر به كدام اختلاف و نقد به نتایج انتخابات است؟ اینكه به تمثال مبارك امام(ره) در 16 آذر اهانت كنند و در روز عاشورا شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سردهند با كدامین منطق می‌خواند؟ شما به اینها  می‌گویید "نقد" و به بانیان تبهكار فرمان اردوكشی‌های خیابانی از صبح روز رای‌گیری كه از رادیو بی‌بی‌سی توسط یك خانم محترمه اعلام شد، می‌گویید منتقدین؟! آیاهزینه این نقد باید حمله به پایگاه بسیج و به خاك و خون كشیدن بسیجیان باشد؟ آیا هزینه این نقد باید حمله به هیئت‌های عزاداری در روز عاشورا و به آتش كشیدن قرآن و مسجد باشد؟ این چه شیوه نقد و نقادی است و ما با چه منتقدانی روبه‌رو هستیم؟!

آیا هزینه این نقد باید اخلال در نظم عمومی، حمله به بانك‌ها و موسسات عمومی و خصوصی و مغازه‌های مردم و غارت كردن آنها باشد؟ این غارت ناظر به كدامین اختلاف در انتخابات 88 و پاسخ به چه كسی بوده است؟! آیا اینكه نخست‌وزیر روسیاه رژیم‌صهیونیستی رسما بگوید اصلاح‌طلبان به نمایندگی از ما در تهران می‌جنگند و وزیرخارجه آمریكا و انگلیس بی‌رودربایستی حمایت و مداخله خود را از فتنه‌گران و سران فتنه اعلام كنند، آیا این هم جزء پروژه نقد و منتقدین است؟
اینكه یك مشت روزنامه‌نگار دوم خردادی دوران اصلاحات را بفرستند اروپا و آمریكا و رسانه‌های اهریمنی امپریالیسم خبری علیه نظام را شارژ كنند، آیا این هم جزء نقد و ابزار منتقدین بوده است؟

با ادب‌ترین منتقدین كسی بود كه بی‌پروا در یكی از رسانه‌های فتنه نوشت: "حالا وقت شورش است، حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم است، حالا... " (اعتماد 5/5/88 محمدرضا تاجیك) ما با این همه ادب منتقدین چه می‌توانستیم بكنیم؟ وقتی لایه دوم فتنه (منافقین و بهائیان و عناصر مرتبط با سفارتخانه) در دادگاه‌های علنی محاكمه می‌شدند و به شرارت خود اعتراف می‌كردند، آقای موسوی در بیانیه شماره 10 خود آنها را فرزندان انقلاب یاد می‌كرد و می‌نوشت:"دندان شكنجه‌گران و اعتراف‌گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است."

این سخن ناظر به چه نقدی است؟

وقتی حسین رسام كارمند سفارت انگلیس را در تظاهرات همراه تبهكاران جنبش سبز می‌گیرند و او در دادگاه به شرارت خود اعتراف می‌كند، وزیر خارجه انگلیس بدون رودربایستی اعلام می‌كند: "حسین رسام وظیفه خود را انجام داده است." این چه تكلیفی است بر دوش موسوی كه كارمند سفارت انگلیس در انجام آن همراهی نشان می‌دهد؟ حسین رسام را در اوین شكنجه دادند (به زعم مهندس موسوی) تا این اعترافات را بكند. وزیر خارجه انگلیس را كه این اعترافات را كرده است، شكنجه نداده‌اند مگر اینكه آقای مطهری مدعی شود بازجویان اوین شعبه‌ای هم در لندن دارند!(1)

وزیر خارجه آمریكا خانم كلینتون دوبار اعتراف كرد ما در تهران كمك‌های زیادی به معترضین (بخوانید فتنه‌گران) كردیم.

این چه انتقادی است كه حق موسوی و كروبی است آن هم با قیمت همرأیی و همزبانی با آمریكا، رژیم صهیونیستی و انگلیس؟!

این چه نقدی است كه با رمز آشوب "تقلب" شروع می‌شود و از هشت ماه اردوكشی خیابانی و به خطر انداختن اقتدار و امنیت ملی سر درمی‌آورد؟

این چه نقدی است كه 23 شهید گلگون كفن از بهترین فرزندان انقلاب را روی دست مردم و نظام گذاشت و ده‌ها نفر در این نقد، طعمه جاه‌طلبی و لجاجت و یكدندگی سران فتنه شدند و جان خود را از دست دادند؟

این چه نقدی است كه طی آن افرادی به خاطر غارت مغازه‌ها و بانك‌ها و اموال مردم و شماری از منافقین و دیگر خائنان مرتبط با سرویس‌های موساد و سیا شناسایی و مجازات شدند؟

جناب آقای مطهری می‌فرمایند نویسنده سرمقاله رسالت چه لذتی می‌برد از اعدام "منتقد". این نیاز به روانكاوی دارد! آیا كسی كه این همه شرارت و بی‌رحمی و قساوت علیه نظام مشروع و مردمی را برمی‌تابد و نام آن را نقد می‌گذارد، نیاز به روانكاوی ندارد؟!

آنچه كه از فعل و قول و تقریر فتنه‌گران در هشت ماهه فتنه سال 88 صادر شده مصداق اتم "بغی" و "محاربه" است. "بغی"، "باغی"، "محاربه"، اینها اصطلاحات فقهی است. باید دید در لسان قرآن و قرائت فقها معانی آن چیست؟

این‌طور نیست كه یكی از راه برسد و آن را به "نقد"، "انتقاد" و "منتقد" ترجمه كند و از او بپذیرند.

بد نیست آقای مطهری معنای محاربه را حداقل از فقیه و مرجع مورد قبول خودشان بپذیرند و این‌قدر روی "منتقد" بودن "محارب" تكیه نكنند. آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد محارب می‌فرمایند "اخلال در امنیت عمومی، تنها از طریق كشیدن سلاح نیست بلكه فتنه‌انگیزی، ایجاد تفرقه و دشمنی در میان مردم نیز مصداق آن است. بنابراین هرچه موجب از بین رفتن نظم اجتماع و امنیت مردم شود مشمول حكم سوره شریفه (مائده آیه 33) است. پس باید آشكار گفت كه اخلال در نظم و  امنیت جامعه مصداق محاربه است، چه این عمل به قصد براندازی نظام سیاسی صورت گرفته باشد و چه به قصد دیگری." آیت‌الله اردبیلی تاكید می‌كنند "در تحقق جرم محاربه آنچه اهمیت دارد بر هم زدن آرامش جامعه است و نوع سلاح مورد استفاده، تاثیری در تحقق محاربه ندارد و حتی شامل سنگ‌‌اندازی هم می‌شود." (فقه‌الحدود و التعزیرات چاپ اول، مكتبه امیرالمومنین(ع) قم، صفحه 787 به نقل از سایت جهان نیوز)

آقای مطهری در عصری دست به انكار حقایق و از بین بردن اسناد و مدارك فعل محاربه، خیانت و جنایت سران فتنه می‌زند كه همه این آتش‌افروزی‌ها به صورت فیلم، صدا و عكس در فضای مجازی و حقیقی قابل رویت است.

اظهارات وی درباره فتنه‌گران مصداق اتم بی‌بصیرتی و همراهی با اهل بغی است. بنده خودم به احترام شهید مطهری سه دوره به ایشان رای دادم اما امروز از این رای پشیمانم. تا آنجا كه حافظه بنده یاری می‌رساند و اسناد تاریخ اصولگرایان گواهی می‌دهد، آقای مطهری اولین بار به اصرار آقای احمدی‌نژاد در سازوكار حقوقی 6+5 در فهرست اصولگرایان گنجانده شد.قرائت او از فتنه ریشه در لجاجت ویكدندگی وحب وبغض دارد. حب و بغض در دنیای سیاست، سیاستمدار را به خاك سیاه می‌كشاند، "حب" چشمان او را به روی حقیقت می‌بندد و بدیهیات را حتی انكار می‌كند. بغض هم او را به وادی ظلم و ستم و تبهكاری سیاسی می‌كشاند. عقلانیت سیاسی حكم می‌كند اگر كسی در این وادی گرفتار آمد با سیاست خداحافظی كند و الا كارنامه سیاسی خود را به تباهی می‌كشاند.

آقای مطهری باید معنای "نقد" و "انتقاد" و نیز مفهوم "بغی" و "محاربه" را درك كند والا جای دوست و دشمن راعوضی می‌بیند و نمی‌تواند درك درستی از همراهی با نظام و التزام عملی به قانون اساسی داشته باشد. همین عدم درك، مشروعیت او را در منصب نمایندگی مردم زایل می‌كند.

پی نوشت:1- رجوع كنید به سرمقاله «بیانیه شماره 10» رسالت 13/5/88 و سرمقاله«چه چیزی را انكار می كنید» رسالت 20/5/88


ویدیو : کشمکش ناتمام رسالت و مطهری