چرا و چگونه «اعتراف علیه خود» بی اعتبار است : مشهورترین نمونه اعتراف علیه خود، ...


مشهورترین نمونه اعتراف علیه خود، گالیله است. او گرچه شکنجه نشد، اما در نهایت در مقابل فشارها لب به اعتراف گشود و در توبه نامه خود نوشت: «در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دست های خود لمس می کنم، توبه می کنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار می کنم و آن را منفور و مطرود می دانم.»



مجله روشن - یاسر میردامادی*:

اعتراف می کنم، سپس نیستم

این بار می خواهم در رگ «اعتراف علیه خود» خیمه بزنم و نشان دهم که اعتراف علیه خود چه مایه بی اعتبار است، مگر آن که در مواردی خلاف آن ثابت شود. این گونه اعتراف ریشه ای تاریخی دارد و به ویژه در سده های میانه، میان شخصیت های مهمی مانند «آگوستین قدیس» و در دوره روشن گری «ژان ژاک روسو» رایج بود. اعتراف به این معنا یک گونه ادبی مهم است.

گونه دیگر از اعتراف علیه خود در دوران تفتیش عقاید کلیسایی رایج بود: در این دوران فرد بدعت گذار را شکنجه می کردند تا علیه خود اعتراف کند و اگر اعتراف نمی کرد زیر شکنجه جان می داد و اگر اعتراف می کرد در مواردی اعدام می شد.

مشهورترین نمونه اعتراف علیه خود، گالیله است. او گرچه شکنجه نشد، اما در نهایت در مقابل فشارها لب به اعتراف گشود و در توبه نامه خود نوشت: «در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دست های خود لمس می کنم، توبه می کنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار می کنم و آن را منفور و مطرود می دانم.»

اعتبار چگونه بدست می آید , چگونه , چگونه خودارضایی کنیم

گالیله البته پس از اعتراف محکوم به اعدام نشد. (از جمله به این خاطر که مدافعان پرقدرتی در درون دستگاه تفتیش عقاید کلیسایی داشت). دستگاه تفتیش عقاید کلیسایی در کشورهایی مثل پرتغال و ایتالیا حتی تا حدود 150 سال پیش (نیمه قرن نوزدهم) هم رواج داشت. اعتراف علیه خود در دوران مدرن اما بیش تر جنبه سیاسی دارد تا دینی، و رونق آن مدیون نظام های حکم رانی دیکتاتوری و رژیم های بسته (یا نیمه بسته) است.

اعتراف می کنم، بگذارید تیرباران کنم

اما چرا اعتراف علیه خود، اصولا بی اعتبار است، مگر خلاف آن ثابت شود؟ منظور من از بی اعتبار بودن اصولی اعتراف علیه خود، بی اعتباری گونه ادبی اعتراف (مثل آگوستین و روسو) نیست، بلکه گونه دینی و سیاسی آن است. دلیل این بی اعتباری آن است که اعتراف علیه خود در فضایی که بوی تفتیش عقاید و بسته بودن سیاسی و اجتماعی می دهد، چنان مشکوک است و احتمالا اجباری و تحمیلی که اصل بر بی اعتبار بودن آن است مگر آن که خلافش ثابت شود.
 
در یک نمونه تاریخی مشهور، یکی از سیاست مداران برجسته پیش دستی کرده و به این شیوه اعتراف احتمالی خود علیه خویشتن را، از پیش، به شیوه ای تا حدودی طنزآمیز، بی اعتبار اعلام می کند: «تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس [...] که این جانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویت، از جمله مصونیت پارلمانی، برخوردار بودم، به پایان می رسد. از پس فردا من نیز مانند بقیه موکلینم قابل تعقیب و بازداشت و تادیب هستم.

چرا چگونه , چگونه پولدار شویم , چگونه چاق شویم

به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رییس مجلس در اختیار بنده گذاشته اند، می خواهم به اطلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدی آن شخص حرف هایی غیر از سخنان دیروز و امروز می زند و مثل طوطی مطالبی را تکرار می کند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد [من نیستم].»

از نمونه های تاریخی دادگاه های نمایشی و اعترافات اجباری علیه خود، دادگاه هایی بود که استالین، رهبر حزب کمونیست و رییس دولت اتحاد شوروی در میان سال های 1936 تا 1938 میلادی برپا کرد و در آن جمع زیادی از چهره های برجسته حزب کمونیست را، که از منتقدان و رقیبان وی بودند، محاکمه کرد.

دادگاه ها بدون حضور وکیل مدافع و به صورت غیرعلنی برگزار شد و هیچ سندی جز اعترافات و اقرارهای متهمان علیه آن ها وجود نداشت. هم چنین حکم دادگاه (که اعدام با تبعید مادام العمر با اعمال شاقه به منطقه بسیار سردسیر سیبری- یعنی اعدام تدریجی- بود) بدون امکان فرجام خواهی به سرعت اجرا می شد.

اعتراف های متهمان پر از تناقض و کاملا تحمیلی و ساختگی بود. در یک مورد یکی از متهمان به ترور فردی اعتراف کرد در حالی که متهم از یک سال پیش از ترور آن فرد زندانی بود. وادار کردن فرد به اعترافات علیه خود چنان با قوت اجرا شده بود که در مواردی متهمان از دادگاه تقاضا می کردند که تخفیفی برای آن ها درنظر گرفته نشود و حتما اعدام شوند اما قبل از اعدام این اجازه به آن ها داده شود تا بستگان و همکاران خائن خود را تیرباران کنند.

اعتراف علیه خود به احتمال خیلی زیاد اجباری و تحمیلی است، از این رو اعتبار ندارد، مگر در موارد نادری که معلوم شود در محیطی آزاد و به میل و اختیار راستین خود فرد بوده است.

*پژوهشگر فلسفه، دین و زبان


ویدیو : چرا و چگونه «اعتراف علیه خود» بی اعتبار است