هدیه روز خبرنگار؛ سیلی بر گوش یک روزنامه نگار در ارومیه : هدیه روز خبرنگار؛ ...



هدیه روز خبرنگار؛ سیلی بر گوش یک روزنامه نگار در ارومیه

در آستانه روز خبرنگار، یکی از روزنامه نگاران از یکی از مسئولان آذربایجان غربی سیلی خورد!

عصر ایران در این رابطه نوشت: وقایع نگار وقتی که بداند واقعا حادثه ای روی داده ودر زندگی ملتی موثر بوده است و ناچارهزاران شاهد وجود دارد که از دل و جان گفته ی او را تصدیق کنند ، تنها وظیفه اش این است که بگوید:«این حادثه روی داده است.»

خبری که تنها یک وبلاگ و یک روزنامه استانی آن را منتشرکردندو بسیاری از مسوولان حتی فعالان رسانه ای زحمت واکنش نشان دادن به آن را به خود ندادن دبه این شرح بود:«محمد امامیان وبلاگ نویس ویکی ازاهالی خبر ومطبوعات آذربایجانغربی از سوی یکی از چهره های سیاسی استان ونزدیکان وی به شدت مورد ضرب وشتم قرار گرفت .این خبرنگار چندی پیش با انتشار مطلبی به انتقاد از این چهره سیاسی پرداخته بود.»

خبر این حادثه ی تلخ و تاسف بار در حالی از سوی روزنامه نگاران وفعالان رسانه ای آذربایجانغربی بطور مناسب ودرخور توجه در رسانه ها پوشش نیافت ومنتشرنگردید که بدتر از اصل اتفاق ،بی تفاوتی اهالی رسانه به وظایف ذاتی خویش است .چه اینکه اقدام این چهره سیاسی در آستانه روز خبرنگار بار دیگر حوادث ناگوار اینچنینی را که اتفاقا در آذربایجانغربی مسبوق به سابقه نیز هست به ذهن متبادر می کند.

حمله به یک خبرنگار وضرب وشتم وی تنها به خاطر انتشار مطلبی انتقادی آنهم از سوی چهره ای سیاسی که گفته می شود سن وسال بالایی داشته وخود نیز از ابزار رسانه ای برخوردار است و نیز در میان سیاسیون استان نامی برای خود دست وپا کرده، در زمانه ای که دیگر در ضرورت نقد وگسترش تفکر انتقادی هیچ شک وشبهه ای باقی نمانده است ودر دیاری که از لحاظ فرهنگ و هنر وادبیات وحتی سیاست از زوایای مختلفی منحصربفرد می نماید امری واقعا تلخ ومایه ی شرمساری والبته نمود ونمادی از عقب ماندگی وتوسعه نیافتگی ونیز عدم درک اصالت کار روزنامه نگاری به شمار می رود.

روزی خبرنگاری از سوی چهره ای سیاسی مورد حمله وهجمه قرار می گیرد که با وجود پیشرفت های تکنولوژیک وسخت افزاری در حوزه رسانه راه برای پاسخ دادن به هر مطلب ونقدی برای فعالان سیاسی ودولتمردان باز بوده وحتی بسیاری از صاحب منصبان ونمایندگان مجلس امروزه از ابزارهای بیشمار قدرتمندتری در عرصه مطبوعات ورسانه برخوردارند وآنجا که سیاسیون آذربایجانغربی به لطف بسیاری از تمهیداتی که برای آنها اندیشیده شده است وامکاناتی که در اختیارشان قرار گرفته می توانند در سطحی گسترده تر در مطبوعات وجراید تحت سلطه خودشان پاسخی کوبنده تر از مشت،به یک وبلاگ نویس داده ودر فضای رسانه های مکتوب ومجازی وبلاگ نویس ها ،خبرنگاران همیشه محکوم ومقصر راآماج حملات لفظی خود قراردهند که نیازی به ضرب وشتم خبرنگاران در جلسات ومجامع عمومی نباشد .شاید آنها که این اقدام غیرقابل توجیه را انجام داده اندعلیرغم دارا بودن سکان هدایت رسانه های مختلف هنوز اهمیت کار ژورنالیستی را درنیافته اند واز منظر وخاستگاهی متفاوت به یک جریده می نگرند.

سوال اینجاست صاحب مشت محکم حقیقت کیست و بالاخره بر گونه چه کسی کوبیده خواهد شد؟!

سیاستمدارانی که اینگونه حمله وضرب وشتم را به قلم زنی ومناظره ومکاتبه ترجیح می دهند،حتی از فواید فاشیسم ادبی ورسانه ای نیز بی خبرند.آنها در بدترین حالت می توانند عصبیت وعصبانیت خود را در کلام وادبیات خویش بکار گیرند تا شاید ذره ای شان وحرمت برای روزنامه نگار وخبرنگار باقی بماند.

کاپوشینسکی ،روزنامه نگار لهستانی، در نامه ای خطاب به کارلوس فوئنتس، نویسنده شهیر وفقید مکزیکی، می گوید:«رفیق؛ کاش می شد همه سیاستمداران را مجبور کرد پیش از نشستن روی صندلی ودست گرفتن فرمان یک مملکت رمان بخوانند، آن موقع لابد از تنگ نظری شان کاسته می شد.»

اما روز خبرنگار است وده ها اس .ام. اس تبریک وتقدیر وتشکر وسپاس فراوان و دوستت دارم ومخلصتم وروانه تلفن های همراه خبرنگاران وروزنامه نگاران می شود غافل از اینکه روزنامه نگاران آذربایجان غربی هدیه خود را نقدا از دست چهره ای سیاسی دریافت کردند.

خط ومشی ومنش سیاسی ووابستگی رسانه ای این وبلاگ نویس همانقدر کم اهمیت است که حمله وهتاکی به وی در آستانه روزی که روزنامه نگاران با هزاران تبلیغات وسیع دهان پرکن مورد لطف ومحبت قرار می گیرند ،بسیار مهم وقابل تامل است .

تلخی این حادثه با هیچ هدیه سیصد هزار تومانی در روز خبرنگار وهیچ وام مسکنی شیرین نمی شود چون فارغ از اینکه کدام طیف وجناح سیاسی در این تبادل کلام وچماق سود برده یا زیان دیده اند ، بهتر است اعلام شود مهمترین وشرمگنانه ترین حادثه ای که در آستانه روز خبر نگار روی داد این است: بار دیگر خبرنگاری در آذربایجانغربی سیلی خورد..../عصر ایران


ویدیو : هدیه روز خبرنگار؛ سیلی بر گوش یک روزنامه نگار در ارومیه