میلاد كیمرام: از اول زرنگ بودم! : میلاد كیمرام به تازگی بازی در سریال «بچههای ...
میلاد كیمرام به تازگی بازی در سریال «بچههای نسبتاً بد» به كارگردانی سیروس مقدم را به پایان رسانده است، به گفته خودش بازی در این سریال برایش یك اتفاق ویژه بوده، اینكه با سیروس مقدم همكاری كرده و شخصیت«سمیر» را آنطور كه مدنظرش بوده پرداخت كرده است. روزنامه ایران: میلاد كیمرام به تازگی بازی در سریال «بچههای نسبتاً بد» به كارگردانی سیروس مقدم را به پایان رسانده است، به گفته خودش بازی در این سریال برایش یك اتفاق ویژه بوده، اینكه با سیروس مقدم همكاری كرده و شخصیت«سمیر» را آنطور كه مدنظرش بوده پرداخت كرده است یا به قول معروف مال خودش كرده است، به فاصله چند روز از پایان پخش سریال «بچههای نسبتاً بد» با كی مرام كه این روزها مقابل دوربین مصطفی كیایی در فیلم سینمایی«خط ویژه» است در مورد حضورش در این سریال و كارهای جدیدش گپ و گفتی داشتیم.
میگویند بازیگری را به صورت آكادمیك از كلاسهای آقای كیمیایی شروع كردید؟
من كار هنری را از شهرم (بندر انزلی) شروع كردم. از ابتدا به تئاتر علاقهمند بودم و در۱۶ سالگی با نمایش «شب نشینی در جهنم» به كارگردانی مهرداد رایانی مخصوص جایزه بهترین بازیگر تئاتر منطقهای فجر را دریافت كردم و در همان شهرستان دو تجربه تصویری هم داشتم كه آقایان پاكسرشت و معینی لطف كردند و به من اعتماد كردند. بعداز اینكه به تهران آمدم، سعی كردم بازیگری را بهصورت آكادمیك یاد بگیرم، همه جا رفتم، مثل كلاسهای كارنامه یا كلاسهای آقای سمندریان. در نهایت كلاسهای آقای كیمیایی را انتخاب كردم. در دوره اول كلاسهای آقای كیمیایی، شاگرد اول كلاسهایشان شدم و این آشنایی سر آغاز اتفاق خوبی بود، چرا كه توانستم در فیلم «رئیس» در گروه كارگردانی باشم. مسعود كیمیایی جدا از اینكه الفبای سینما را به من آموخت، یك درس مهم به من داد و آن درس درست زندگی كردن بود. نگاه من به زندگی را تغییر داد ونگاه درست به پیرامونم را به من یاد داد. بعد از مدتی شروع كردم در یك رستوران كار كردن و یك شب وقتی خانم گلاب آدینه آمده بودند از رستوران شام بخرند در مورد علاقهام به بازیگری با او حرف زدم و خانم آدینه هم آن زمان در تدارك ساخت مجموعهای به نام «خواستگاران» برای شبكه یك بودند و به من گفتند: «بیا و برای بازیگری تست بده» من تست دادم و به جای یك نقش، ۲۱ نقش در این سریال اپیزودیك بازی كردم. بودن در این سریال دریچه جدیدی در زندگی من بود كه به خاطر این اتفاق همیشه سپاسگزار خانم آدینه هستم.
پس بعد از فیلم «رئیس» ارتباط شما با مسعود كیمیایی قطع شد.
نه به این صورت، در حقیقت پیشنهادی برای حضور در فیلمهایشان نداشتم تا اینكه برای فیلم «متروپل» برای بازی در یكی از نقشهای اصلی پیشنهاد دادند، قرارداد هم بستم، اما بخت با من یار نبود كه در این فیلم حضور داشته باشم. همیشه دوست داشتم ادای دینی به استادم بكنم و متأسفانه چون ساخت این فیلم همزمان با تصویربرداری سریال «بچههای نسبتاً بد» شد نتوانستم هماهنگی انجام بدهم، این كم سعادتی من بود و امیدوارم روزی برسد كه بتوانم مقابل دوربین او باشم.
از وقتی كه قدم در مسیر حرفهای بازیگری گذاشتید تا به امروز تا چه حد نظر منتقدان برایت تعیینكننده بوده است؟
خیلی زیاد و فكر كنم از انتخابهایم مشخص باشد. بعد از بازی در فیلم «كوچه ملی» منتقدان من را به مسیر خاصی هدایت كردند و عدهای هم معتقد بودند كه من به درد بازی درفیلمهایی از جنس فیلمهای مسعود كیمیایی یا سینمای معترض میخوردم. اما خب! من از ایستایی بدم میآید و همیشه دلم میخواهد كاری را انجام بدهم كه تا به حال انجام ندادم. در زندگی شخصیام هم همین شكل هستم؛ درست به سمت چیزی میروم كه از آن میترسم یا تجربهاش نكردهام. این جسارت به موفقیت هر آدمی كمك میكند و خدا كمكم كرده كه این قدرت ریسك و جسارت همراه من هم باشد. تا اینجا كه كارهایم هربار، با رویه قبلی متفاوت بوده و در حال حاضر هم كه مشغول بازی در فیلم «خط ویژه» هستم كه كاملاً با نقشهای قبلی من متفاوت است.همیشه سعی میكنم خودم را تكرار نكنم و كارنامه متفاوتی داشته باشم. همه این تلاشها برای این است كه برای كارگردانها و تهیهكنندهها از خودم ذهنیت ثابت نسازم.
برخی ازمنتقدان معتقدند كه بعضی از بازیگران خودشان را تكرار میكنند.
دقیقاً همینطور است، متأسفانه برخی از بازیگران ما در یك قالب ماندند و معدود بازیگرانی هستند كه سعی میكنند كارهای متفاوتی انجام بدهند. پذیرای انتقادات هستم و دوست دارم ایرادهایم گفته شود؛ به آنها فكر كنم و این ایرادها را درست كنم.
در جایی گفته بودید كه بازی در سینما و تلویزیون برای شما متفاوت است. تفاوت این دو مدیوم از نگاه شما چیست؟
فكر میكنم باید به این موضوع در زمان بهتری پرداخت، اما یكی از دلایل كوچك آن این است كه اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است، در تلویزیون بیشتر از نماهای بسته استفاده میشود در صورتی كه در سینما اینطور نیست اما بعید میدانم در جنس بازی بازیگر، این دو مدیوم تفاوتی ایجاد كند. اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است. در تلویزیون برای مردم بازی میكنید، علاوه بر اینكه ما در تلویزیون محدودیتهایی داریم كه نمیتوانیم آنها را وارد بازیمان كنیم اما در سینما شرایط فرق میكند و خیلی چیزهای دیگر دخیل است.
این شرایط سینما را ترجیح میدهید یا تلویزیون را؟
برای من كار خوب اولویت دارد. ترجیح من سینما است اما شاید سیروس مقدم تصمیم بگیرد سریال «بچههای نسبتاً بد۲» را كلید بزند و مطمئناً نمیتوانم به او پاسخ منفی دهم و یكسری كارگردانهای خاص كه دوست دارم با آنها تجربه همكاری داشته باشم.
چرا اصولاً كارهای سینما با كیفیتتر از تلویزیون است؟
به نظر من كارشناسی بیشتری روی یك فیلم سینمایی میشود. وقت بیشتری روی فیلمنامه آن یا انتخاب بازیگران میشود و با دقت و صبر بیشتری كارمی شود، اما در تلویزیون این اتفاق نمیافتد. اما من خودم را خط كشی نمیكنم، شاید یك تئاتر یا یك فیلم كوتاه خوب، بتواند من را ارضا كند. من كارهایی كه از انجامشان لذت میبرم احساس رضایت میكنم وهر اتفاقی كه من را به لذت برساند هدفهای كوتاه مدت زندگی من میشود.
همكاری با سیروس مقدم چطور اتفاق افتاد؟
سیروس مقدم قهرمان تلویزیون است. تا وقتی كسی با او كار نكند متوجه منظور من نمیشود، سریالهای او پر طرفدارترین سریالهای تلویزیون است و این نشان میدهد كه كارش را بلد است، اسم او هر بازیگری را برای حضور در كارش تحریك میكند، بسیاری از بازیگران حال حاضرسینمای ایران كه خوش میدرخشند با سیروس مقدم همكاری داشتهاند مثل شهاب حسینی كه من یكی از طرفداران بازی او هستم، او یكی از بهترین بازیهای سالهای ابتدایی بازیگریاش در سریال «پلیس جوان» بود. یا خیلی از بازیگران حرفهای سینما كه حداقل یكبار در كارهای ایشان حضور داشتند.سیروس مقدم آنقدر اعتماد به نفس میدهد كه در كنارش احساس آرامش میكنی، از طرفی فیلمنامه خوب پیمان عباسی من را بیشتر سر ذوق آورد، شخصیت «سمیر» بسیار متفاوت بود و دوست داشتم آن را طوری ایفا كنم كه میلاد كی مرام دوست دارد نه جوری كه تا حالا دیدیم. شاید بازی در این نقش را به هر كس دیگری غیر از من پیشنهاد میدادند جور دیگری میشد. نمیگویم خوب یا بد! شاید بهتر از چیزی میشد كه من بازی كردم اما به این شكل در نمیآمد، سعی كردم خاص خودم این شخصیت را پرداخت كنم. «سمیر» شخصیتی بود كه دراماتیزه شده بود. بازی در این نقش به من كمك میكرد كه نقاط مختلف بازیام را نشان بدهم و این برای هر بازیگری ارزشمند است. ساخت ۲۶ قسمت سریال در دو ماه جز كار كردن با سیروس مقدم اتفاق نمیافتد.
شهرت تا به امروز چه اثری روی زندگی شخصی تو گذاشته است؟
من همیشه از خدا خواستم اگر میخواهد چیزی به من بدهد اول جنبه داشتن آن را به من ارزانی كند خواه شهرت یا هر چیز دیگر. این اتفاق با سریال «نابرده رنج» و «بچههای نسبتاً بد» برای من افتاد. نتیجه این است كه بعد از مدتی توقع مردم از تو بالا میرود و نمیتوانی از مردم دور باشی و آنها دوست دارند تو را ببینند. این كارم را سخت میكند چون سعی میكنم كم بازی كنم. چند روز پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خط ویژه» چند جوان موتور سوار من را در خیابان دیدند و گفتند: «كل محل ما مثل سبیلای«سمیر»، تو سریال «بچههای نسبتاً بد» گذاشتن، چرا سیبیلاتو زدی؟» شنیدن این جمله یه حال خوبی به من میدهد و شاید مردم دوست دارند از الان به بعد من را در این قالب شخصیت بیشتر ببینند و این را به حرفهای قبلم بر میگردانم كه بسیاری از مردم دوست دارند بازیگرهایی را كه در یك نقش خاص به شهرت میرسند در قالب همان شخصیت ببینند مثلاً هر وقت هوس دیدن یك جوان عاصی را میكنیم سریع به یاد حامد بهداد میافتیم در صورتی كه حامد بهداد یك بازیگر است كه از عهده بازی در هر نقشی بر میآید. من بازی در فیلم «خط ویژه» را به این دلیل انتخاب كردم كه نقش متفاوتی بازی كنم.
تا به حال این شهرت باعث آزارتان هم شده است؟
چند روز پیش برای خرید یك كت به یك پاساژ رفتم. ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم و ساعت ۸ شب از آنجا بیرون آمدم و یك جایی نمیدانی باید جواب محبت مردم را چطور بدهی. من استدلالی در زندگیام دارم و اینكه همیشه میگویم: «كسی كه دلش با خدا باشه از این چیزا نمیترسه» من حرفی را از پدرم به یادگار دارم كه سرمشق زندگیام است كه میگویم: «خدایا هر چیزی كه تو رو ازم دور میكنه ازم بگیر.» اگر دلت با خدا باشد هیچ اتفاق نمیافتد.
برگردیم به سریال «بچههای نسبتاً بد» در این سریال ارتباط شما با بازیگران دیگر چطور بود؟
سعی میكنم در مورد همكارانم نظر ندهم، نظر دادن چیز سختی است، در این سریال هر كس اندازه خودش بازی كرد، اما من سعی میكنم چیزی را كه میخواهم از بازیگر مقابلم بگیرم، فشارهای عجیب و غریبی در این كار بود كه اگر مدیریت سیروس مقدم نبود كار به سرانجام نمیرسید. بنا براین درباره بازیگران این كار نظری نمیدهم.
بازیگری شغل عجیبی است، یك بازیگر به دلیل موقعیتی كه دارد گاهی تبدیل به یك الگو در جامعه میشود كه تمام رفتار و حركاتش زیر ذره بین است. به نظر شما هم بازیگری با شغلهای دیگر متفاوت است؟
این اتفاق فقط به بازیگری مربوط نمیشود تمام افراد مشهور با این اتفاق روبهرو هستند، شهرت یكسری عواقب دارد كه اگر جنبه آنها را نداشته باشی زود ازآن خسته میشوی.
یعنی هیچ وقت تا به حال سعی نكردید از شهرت استفاده كنید؟ مثلاً در یك صف طولانی از دیگران جلو بزنید؟
از اول زرنگ بودم، وقتی میرفتم نانوایی سعی میكردم دفعه اول با نانوا رفیق شوم كه روزهای بعد زودتر كارم راه بیفتد(با خنده) اما گاهی اوقات دوستان لطف دارند و كارت را سریع انجام میدهند كه اگر بخواهی در مقابل لطفشان مقاومت كنی ممكن است فكر كنند خودت را میگیری. اما هیچ آدمی نیست كه از شهرت و رانت استفاده نكند. شهرت مسئولیت ما را بیشتر میكند و فقط باید مراقب رفتارمان باشیم چون خواه یا ناخواه مردم از رفتارهای ما الگوبرداری میكنند.
چیزی هست كه از آن بترسید؟
مثلاً از ارتفاع! خدا بیامرزد پیمان ابدی را. نخستین بار من با او جامپینگ كردم با اینكه ترسم ریخت اما هنوزم از فكر كردن به آن ارتفاع میترسم. چیزهایی كه من را میترساند معنوی است، اما چیزی كه من را ناراحت میكند، قضاوت كردن است كه متأسفانه شغل اصلی خیلی از مردم شده است خصوصاً در حرفه ما كه عجیب و غریب وجود دارد.
شاید كسی نظرش را میگوید و شما فكر میكنید قضاوت میكند.
فكر كنید من مثلاً نظر میدهم كه این سیب خوشمزه است. خب، میتوانم نظرم را برای خودم نگه دارم اما وقتی سعی كنی نظرت را به همه القا كنی دیگر اسمش قضاوت است.
چه پدیده اجتماعی دیگری تو را اذیت میكند؟
چیزی كه اصولاً ناراحتم میكند این است كه برخی احترام را با علم اشتباه میگیرند. احترام بر مبنای كسوت است. قطعاً كسی كه سن و سال بیشتری دارد باید به او احترام گذاشت، اما این دلیل نمیشود منی كه با ۲۸ سال سن ۱۲ سال در كار هنری بودهام و كسی كه ۳ سال است قدم دراین راه گذاشته است علمش از من كمتر باشد. معتقدم در سینما كسی جای كس دیگری را نمیگیرد. من هر كمكی از دستم بر بیاید برای آدمهایی كه دوست دارند وارد این حرفه شوند انجام میدهم. متأسفانه یك ذره تعداد آدمهای بیعقده در سینمای ما كم شده است.
خیلی از بازیگران ما در انجام كارهای خیریه پیشقدم هستند و برخی فكر میكنند انجام این كارها ریا كاری است، نظر شما چیست؟
من هم كار خیر انجام میدهم اما برای دلم كار میكنم. یكی از شرطهای من برای مصاحبه معرفی انجمن حمایت از كودكان مبتلا به سرطان (محك) است اینكه به واسطه حرف زدن من از این انجمن مردم آنجا را بشناسند و كمك كنند اما این كار را با اعتقادم و دلم انجام میدهم.
چرا از تئاتر فاصله گرفتید؟
اگر كار خوبی پیشنهاد شود حتماً انجام میدهم. كارم را از تئاتر آغاز كردم و وجب به وجب صحنه را میشناسم. تئاتر كار كردن حالم را خوب میكند.
ویدیو : میلاد كیمرام: از اول زرنگ بودم!