مردی كه زنش را كشت :       فرزندان مقتول می گفتند به خاطر تهمتی كه پدرشان ...

 

 

 

فرزندان مقتول می گفتند به خاطر تهمتی كه پدرشان به مادرشان می زند، نمی خواهند او را ببخشند.

شك و تردید یكی از دلایلی است كه باعث می شود مردان دست به همسركشی بزنند. البته باید بگویم در بسیاری از این موارد این شك و تردید ها بی دلیل است و مقتول قربانی سوءظن شده و هیچ خطا یا خیانتی نكرده است.

در یكی از پرونده هایی كه سال ها قبل مورد رسیدگی قرار دادم مردی ۷۵ ساله همسرش را به خاطر شكی كه داشت به قتل رسانده بود.

این مرد دچار بیماری پارانویا یا همان سوءظن بیمارگونه بود و این بیماری از گفته هایش معلوم بود البته پزشكی قانونی عنوان كرده بود كه این مرد جنون ندارد و این نكته هم درست بود او جنون نداشت اما دچار بیماری روانی بود.

مرد ۷۵ ساله از همان ابتدای بازداشت باصراحت گفته بود كه همسرش به او خیانت كرده و مستحق مرگ بوده است. وقتی او را برای محاكمه به دادگاه آوردند دوباره ادعایش را تكرار كرد.

فرزندانش خواهان قصاص او بودند، پیرمرد می گفت كه نمی خواهد درخواست بخشش كند چون بچه هایش بی دلیل از مادرشان حمایت می كنند و از آنها درخواست بخشش ندارد.

او می گفت: من سال ها بود كه می دانستم همسرم با كسی رابطه دارد و این موضوع را هم به او گفته بودم، اما همسرم به من می گفت كه تو اشتباه می كنی و من را دیوانه خطاب می كرد. او كاری كرده بود كه فامیلم هم فكر می كردند كه من دیوانه هستم و هر بار كه با زنم دعوا می كردم از او حمایت می كردند. زنم همیشه به من می گفت من را به خاطر بچه ها تحمل می كند و نمی خواهد بچه ها ناراحت باشند این حرفش نشان می داد كه من را دوست ندارد. سال ها این رفتارش را تحمل كردم، فكر می كردم با بالارفتن سنش بهتر می شود اما بدتر شد.

این مرد آنقدر به زنش شك داشت كه بارها و بارها زنش را تعقیب كرده بود و چون چیزی ندیده بود فكر می كرد كه زنش با زیركی از دست او فرار كرده است.

او می گفت: هرچه سن زنم بالاتر می رفت بدتر و از من دور می شد و من را دوست نداشت هربار از او می پرسیدم كه كجا می رود نمی گفت. من هم او را تعقیب می كردم سوار ماشین های مختلف می شد و بعد پیاده می شد. من او را گم می كردم. زنم باهوش بود می دانست كه من تعقیبش می كنم و برای این كه از دستم فرار كند این كار را می كرد. می دانم زنم به من خیانت می كرد. آخرین بار وقتی او را تعقیب كردم دیدم سوار ماشین پیكانی شد. مرد جوانی راننده آن بود جلو رفتم و زنم را از ماشین بیرون كشیدم گفت برای چه این كار را می كنی تو دیوانه هستی اما من او را از ماشین پیاده كردم و به خانه بردم و آنقدر به او چاقو زدم كه فوت كرد.

من زنم را دوست داشتم او بود كه به من خیانت می كرد اگر این كار را نمی كرد من هم نمی كشتمش همه این سال ها هم رفتارهایش را تحمل كردم.

فرزندان مقتول هم می گفتند كه به خاطر تهمتی كه پدرشان به مادرشان می زند، نمی خواهند او را ببخشند.

آنها می گفتند: مادرمان زن پاكدامنی بود، او برای خرید و دیدار خانواده اش بیرون می رفت و پدرمان می گفت كه شما اشتباه می كنید مادرتان خیانتكار است. او هیچ وقت هم دلیلی برای حرفش نداشت. همیشه مادرمان را اذیت می كرد و ما هم نمی توانستیم این رفتارش را تحمل كنیم و هربار كه اعتراض می كردیم ما را هم متهم می كرد. مادر ما رفتار بد پدرمان را به خاطر ما تحمل می كرد.

با توجه به آنچه كه اولیای دم خواسته بودند نتیجه این بود كه متهم به قصاص محكوم شود آنها حتی قبول كرده بودند كه تفاضل دیه را هم بپردازند. اما چون قاتل، پدرشان بود من و همكارانم تصمیم گرفتیم كه با آنها صحبت كنیم و آنها را به دادن رضایت دعوت كنیم.

برایشان توضیح دادم كه پدرشان بیماراست و بیماری روانی باعث می شود فرد دست به هركاری بزند هرچند در این مورد مرد جنون ندارد اما بیمار بودن او از سوی پزشكی قانونی تایید شده است. بچه ها خصوصا دخترها اصرار بر قصاص داشتند اما دو پسر متهم گفتند كه باید فكر كنند. من حتی توصیه كردم آنها با یك روان شناس هم مشورت كنند چون روان شناس بیشتر می تواند به آنها توضیح دهد كه مساله چیست.

چند روز بعد فرزندان مقتول آمدند و رضایت دادند. آنها گفتند وقتی با یك روان شناس مشورت كردیم متوجه شدیم ما در حق پدرمان كوتاهی كردیم و باید بیماری او را جدی می گرفتیم و او را دكتر می بردیم، به همین خاطر هم بدون هیچ قیدوشرطی رضایت می دهیم.

بچه های این مرد وقتی كه پدرشان در زندان بود او را تحت نظر روانپزشك زندان قرار دادند و داروهایی كه باید از بیرون تهیه می شد را برایش می خریدند. سوء ظن یك بیماری است و چه بهتر كه خانواده ها در این خصوص آگاهی داشته باشند و به جای مقابله با فرد بیمار او را درمان كنند.گزارش :... /جام جم آنلاین 

ویدیو : مردی كه زنش را كشت