ماجرای پیام صدام برای مذاکره با امام : سیدمحمود دعایی می‌گوید: در یک ملاقات، ...


سیدمحمود دعایی می‌گوید: در یک ملاقات، پیامی از طرف صدام به من داده شد و پیام جالبی بود. صدام پیشنهاد داده بود که من به ایران بیایم و رأساً از امام خمینی نماینده‌ای را درخواست کنم که تام‌الاختیار بیاید و در عراق با صدام حسین مذاکره کند. روزنامه اعتماد: سیدمحمود دعایی می‌گوید: در یک ملاقات، پیامی از طرف صدام به من داده شد و پیام جالبی بود. صدام پیشنهاد داده بود که من به ایران بیایم و رأساً از امام خمینی نماینده‌ای را درخواست کنم که تام‌الاختیار بیاید و در عراق با صدام حسین مذاکره کند.

این بخشی از گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی است که گزیده‌هایی از آن را در زیر می‌خوانید:

* علت انتخاب من به عنوان سفیر ایران در عراق به نگاه امام درباره حسن همجواری با همسایگان بازمی‌گشت. وقتی که مرحوم حاج احمد آقا آمد و این پیشنهاد امام را به من داد من به ایشان گفتم که مصلحت نمی‌دانم که سفیر شوم چراکه به هر حال من سابقه کار دیپلماتیک ندارم و یکسری آموزش‌هایی لازم دارد و من که طلبه‌ای بودم که هرچند در فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی بودم اما کار دیپلماتیک نکرده بودم و سابقه این کار را نداشتم و روحانی هم هستم. اگر از ناحیه ما به دلیل ناآشنایی با سیستم و اصول دیپلماتیک خطایی سر بزند دامن روحانیت را می‌گیرد و من ترجیح می‌دهم که سفیر نشوم.

* ایشان پیغام را خدمت امام بردند و امام در ابتدا نوعی تحسین کرده بودند که به هر حال پیشنهادی به کسی شده اما او به دلایلی که منطقی هم هست نمی‌پذیرد. به بیان دیگر این عدم پذیرش را امام حمل بر تقوا کردند منتها فرمودند که استدلال دیگری دارند. امام فرمودند که در دوران اقامتشان در عراق فلانی یعنی من که واسطه ما با مسئولان امنیتی و سیاسی عراق بوده، اگر سفیر شود، نشان‌دهنده نوعی حسن‌نیت از طرف ما است. یعنی ما می‌خواهیم به عراقی‌ها بگوییم که عنصری را اعزام می‌کنیم که او را شما به زیبایی می‌شناسید و از او سابقه ارتباطی دارید. به دلیل اهمیتی که برای این ارتباط داریم می‌خواهیم کسی انتخاب شود که این سوابق و صلاحیت را داشته باشد و من از ایشان می‌خواهم که پیشنهاد را بپذیرند.

* در ملاقاتی که با رییس‌جمهور وقت عراق، حسن البکر، داشتم او با یک صمیمت و صفایی با من برخورد کرد و تحسین کرد انتخاب من را. برای امام سلام و درود فرستاد و از برخی تعدی‌های مرزی که در آن ایام شده بود عذرخواهی کرد و توجیه کرد و گفت که طبیعتا وقتی هواپیمایی در مرز می‌خواهد برای شناسایی و کنترل عناصر ناراضی داخلی حرکتی کند ممکن است در یک حرکت چند کیلومتر آن‌طرف‌تر برود که این موضوع نباید تجاوز تلقی شود.

* کودتای حزبی در حزب بعث صورت گرفت، حسن البکر استعفا داد و صدام رسما رییس‌جمهور شد. او در نطق‌های تعیین‌کننده‌اش نسبت به ایران موضع گرفت و عمده فعالیت‌هایی که داشتن تحریک اعراب منطقه و هموطنان خوزستانی ما و حتی کُردهای ایرانی ما بود. من اعتراضاتی را به این ادعاها و مطالبی که در روزنامه‌های‌شان بود با مراجعه به وزارت خارجه ابلاغ می‌کردم. آنها هم متقابلا اعتراضاتی داشتند نسبت به آنچه یا در روزنامه‌های ما مطرح می‌شد یا آنکه مسئولان سیاسی ما عرضه می‌کردند.

* در یک مقطع جدی که من ملاقاتی با وزیر خارجه‌شان داشتم، گفتم که شما می‌دانید که من علاوه بر اینکه نماینده دیپلماتیک هستم و از طرف وزارت خارجه به عنوان سفیر انتخاب شده‌ام سوابق نزدیکی و آشنایی با رهبر انقلاب را هم دارم. خب شما چه مشکلی دارید و چرا مطرح نمی‌کنید؟ در ملاقات بعد که من پذیرفته شدم پیامی از طرف صدام به من داده شد و پیام جالبی بود. صدام پیشنهاد داده بود که من به ایران بیایم و رأساً از امام خمینی نماینده‌ای را درخواست کنم که تام‌الاختیار بیاید و در عراق با صدام حسین مذاکره کند.

* من به ایران و خدمت امام آمدم و شرایط را توضیح دادم که برنامه‌های عراق چیست و پیشنهاد اعزام نماینده برای مذاکره را هم داده‌اند. من به دلیل آشنایی‌ای که داشتم پیشنهادم به امام این بود که در شرایط فعلی بهترین نماینده‌ای که می‌تواند از طرف امام برای مذاکره برود آقای هاشمی‌رفسنجانی است. امام فرمودند که باید فکر کنند. روز بعد که من رفتم امام فرمودند که من به حسن‌نیت عراقی‌ها اعتقاد ندارم. اینها ما را در شرایط ویژه‌ای تصور کرده و می‌خواهند در مذاکره ما را تسلیم یک‌سری از خواسته‌های‌شان بکنند که آن خواسته‌ها عملی نیست و ما نمی‌توانیم نسبت به تمامیت ارضی کشورمان تصمیمی بگیریم و ادعاهای واهی آنها را بپذیریم. امام تاکید داشتند که آنها را صادق نمی‌بینند و مذاکره با آنها را بی‌فایده می‌دیدند. امام اما توجیه زیبایی در عدم پذیرش کردند. گفتند که من از طرف ایشان بگویم که فلانی ضمن تشکر از حسن نیت شما ترجیح می‌دهد که مذاکره‌کننده رسمی با شما نماینده واقعی مردم باشد. ما در آینده نزدیک، انتخابات ریاست‌جمهوری داریم. مردم نماینده رسمی خود به عنوان رییس‌جمهور کشور را انتخاب خواهند کرد. در آینده نزدیک ما انتخابات مجلس شورا داریم و نمایندگان واقعی مردم انتخاب خواهند شد. من ترجیح می‌دهم نماینده‌ای اعزام شود که از طرف منتخب مردم ایران باشد. من هم آمدم و عینا همین مسائل را نقل کردم. خب طبیعتا آنها در ترفندشان شکست خوردند.

* من اخیراً شیطنتی را احساس کرده‌ام که برخی رسانه‌های مجازی به آن دامن می‌زنند و ادعایی را مطرح می‌کردند که صدام برای مذاکره اعلام آمادگی کرده بوده است یا خودش به ایران بیاید و من به اتفاق مرحوم بهشتی و مرحوم‌ بازرگان خدمت امام رفتیم و امام بدون مطالعه این پیشنهاد را رد کردند و من گریه کردم، که این موضوع صحت ندارد.

* تلاش کردند جلوه دهند که من و مرحوم بهشتی و مرحوم بازرگان علاقه‌مند به مذاکره بودیم تا جنگ نشود ولی امام با خشونت و خشکی مخالفت کردند، در صورتی که اصلا این‌گونه نیست و امام کاملاً با ماهیت آنها آشنا بودند. بعد از آغاز جنگ هم امام با دریادلی‌ای که داشتند شرایط را طوری جلو بردند که عراقی‌ها محکوم شدند و صدام در نهایت سقوط کرد.


ویدیو : ماجرای پیام صدام برای مذاکره با امام