قتل نوجوان ١٧ ساله زیر چرخ‌های پراید :  «هر شب كه می‌خوابم با آرزوی مرگ تو ...



 «هر شب كه می‌خوابم با آرزوی مرگ تو از خواب بیدار می‌شوم.» پسر قوی‌هیكل این را گفت و به آرامی به قاتل برادرش نزدیك شد. سرباز همراه دستش را به سینه او زد اما او خود را به قاتل رساند و دندان‌هایش را به گردنش چسباند: «می خواستم گردنش را خرد كنم» اما نتوانست؛ چند سرباز دیگر به سمتش دویدند و او را دور كردند.

 

مادر مقتول برگه ترحیم پسرش را به صورت مادر قاتل می‌زد. ده‌ها نفر سرجای خود میخكوب شده و به او نگاه می‌كردند تا سرانجام با نهیب یكی از كاركنان شعبه دهم دادگاه، فریادها فروكش كرد. زندانی، با دستان بسته به دیوار تكیه داده بود. او یك‌سال پیش پسری ١٧ ساله را در یك درگیری، با ماشین زیر گرفت و كشت. همه مدارك علیه اوست اما مدعی است مقتول خودش جلوی ماشین او پرید.

جلسه رسیدگی به پرونده با كمی تاخیر آغاز شد. قاضی قربانزاده، رییس شعبه دهم دادگاه كیفری استان تهران رسیدگی به پرونده را بر عهده داشت. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان، پرونده را باز كرد و از روی آن خواند«چهارم مهر پارسال، متهم، همراه سه نفر از دوستانش، سوار بر یك دستگاه پراید در خیابان عبدی تهران در حال حركت بود كه با سه سرنشین نوجوان یك دستگاه پراید دیگر درگیر شد. پس از چند مرحله درگیری، متهم با خودرو یكی از طرفین درگیری به نام عباس، ١٧ ساله – مقتول - را زیر گرفت و كشت. او پس از ارتكاب قتل فرار كرد اما كمتر از یك ماه بعد دستگیر شد. پزشكی قانونی، ضمن تایید شرب خمر مقتول هنگام حادثه، علت مرگ او را شكستگی جمجمه و خونریزی مغزی به دلیل اصابت جسم سخت اعلام كرده است.»

صدای گریه خانواده مقتول با یادآوری حادثه از سوی نماینده دادستان به هوا بلند شد. پس از قرائت كیفرخواست، رییس دادگاه، پدر مقتول را به جایگاه احضار كرد. مرد، مشكی پوشیده بود. او تقاضای قصاص متهم را تكرار كرد «فقط قصاص، متهم، پسر ١٧ ساله‌ام را با ماشین زیر گرفت و كشت. حتی او را به بیمارستان نبرد تا شاید زنده بماند. » خانواده مقتول، اعضای پسرشان را اهدا كرده‌اند اما از قاتل نمی‌گذرند. رییس دادگاه نگاهش را از شناسنامه پدر مقتول برداشت و از بالای عینك به او نگاه كرد «چند فرزند داری؟» مرد میانسال كمی سكوت كرد و گفت: «چهار تا بودیم اما حالا سه نفر شده‌ایم» او ادامه داد: «نیمه شب چهارم مهر پارسال – روز حادثه – از بیمارستان امام علی(ع) تماس گرفتند و گفتند پسرتان به دلیل تصادف بستری شده. وقتی خودمان را رساندیم گفتند طوری نیست و می‌توانید او را به خانه ببرید. عباس بیهوش بود اما پرستارها می‌گفتند خودش را به بیهوشی زده چون به خاطر مصرف مشروب، از شما خجالت می‌كشد. ما او را در پتو گذاشتیم و به خانه آوردیم. از بینی‌اش خون آمده بود. عباس یك روز كامل بیهوش بود. وقتی دیدیم شرایطش غیرعادی است او را به یك بیمارستان خصوصی بردیم كه پزشك‌ها آنجا گفتند مرگ مغزی شده.»

پس از پدر مقتول، نوبت به متهم رسید. لاغر و نحیف با چند تار موی مشكی در انبوهی از سفیدی. پشت جایگاه ایستاد. برادر مقتول دندان‌هایش را می‌فشرد و لحظه‌ای نگاهش را از قاتل بر نمی‌داشت. متهم دو جمله گفت: «نمی خواستم عباس – مقتول – را بكشم. آنها خودشان درگیری را شروع كردند. » و ادامه داد: «آن شب با سه نفر از دوستانم سوار خودروی پرایدم شدیم و به پارك ولایت رفتیم. در راه یك پراید با سه سرنشین جلوی ما بود كه خیلی یواش حركت می‌كرد. هرچه چراغ و بوق زدم كنار نرفت. آنها حالت طبیعی نداشتند. وقتی از كنارشان سبقت گرفتم با راننده‌اش – میلاد – چشم در چشم شدم. ما داشتیم راه خودمان را می‌رفتیم كه ناگهان آنها جلوی ما پیچیدند و پیاده شدند. می‌خواستند ما را بزنند كه من سریع دنده عقب گرفتم. ماشین به گاردریل كنار خیابان خورد اما موفق شدیم فرار كنیم.

 

٥٠٠ متر جلوتر نگه داشتم تا ببینم چقدر آسیب به ماشین خورده كه ناگهان آنها دوباره آمدند. میلاد با یك چیزی چند ضربه به كاپوت ماشین زد. من از ترس جانم دوباره سوار ماشین شدم و گاز دادم. میلاد خودش را یك گوشه پرت كرد اما عباس محكم پرید روی شیشه سمت كمك راننده و افتاد زمین. من او را نكشتم. او خودش پرید جلوی ماشین. » لحظه‌ای سكوت بر جلسه دادگاه حاكم شد. رییس دادگاه به متهم خیره شد و گفت: «حرف‌های تو درباره عمدی نبودن قتل در حالی است كه خیابان محل وقوع حادثه ١٢ متر عرض دارد و تو می‌توانستی از كنار مقتول عبور كنی اما این كار را نكردی و به او زدی»

«اگر می‌خواستم از كنارش عبور كنم، ماشین‌های دیگر به من می‌زدند، تازه من ترسیده بودم. آنها قصد جانم را داشتند.»

«اما آن‌موقع شب – ١٢:٣٠ – تردد در آن خیابان خیلی كم است. چرا پس از فرار كردن، دوباره ایستادی؟»

«می‌خواستم شماره پلاك ماشین را بردارم.»

«اما تو چند لحظه پیش گفتی كه ماشینت به گاردریل خیابان خورده بود و پیاده شدی تا میزان خسارت را ببینی»

«برای هر دو كار نگه داشتم.»

«چرا دفعه دوم فرار كردی و برای بردن مقتول به بیمارستان نایستادی؟»

«از ترس جانم فرار كردم. من سر سفره پدر و مادر بزرگ شده‌ام – برادر مقتول خنده‌ای كرد و با چشمانی قرمز به او خیره شد – قصد كشتن عباس را نداشتم.»

متهم پس از به قتل رساندن عباس، ماشینش را در پاركینگی خواباند و با آژانس به محلی نامعلوم فرار كرد اما یك ماه بعد دستگیر شد. در این مدت، خانواده مقتول اعضای پسرشان را به بیماران اهدا كردند و همزمان درخواست قصاص قاتل را در پرونده‌اش نشاندند. با ثبت اعترافات متهم، نوبت به یكی از شاهدان حادثه رسید. وحید یكی از همراهان مقتول بود كه قسم خورد روز حادثه، متهم به عمد با ماشین به عباس زد و او را كشت. «با چشم خود دیدم متهم ماشین را گرفت روی میلاد و عباس. میلاد خودش را به گوشه خیابان پرت كرد اما عباس خورد به شیشه سمت راست پراید و افتاد. متهم هم فرار كرد. درگیری هم از همان موقعی شروع شد كه متهم در خیابان به ما چراغ داد كه كنار بكشیم اما موقع سبقت گرفتن با میلاد چشم در چشم شد و كار به درگیری كشید.»

وحید پس از تایید «شرب خمر مقتول هنگام درگیری» روی یكی از صندلی‌ها نشست. دو ساعت از زمان رسیدگی به پرونده گذشته بود كه نوبت به وكیل متهم رسید. زن میانسال، عینكش را به چشم زد و از روی چند برگه خواند. او از نقش مقتول و همراهانش در وقوع حادثه گفت: «متهم، عباس – مقتول – و میلاد را نمی‌شناخت. آنها جلوی ماشین متهم پیچیدند و راه را بستند. ضمن اینكه مشروب مصرف كرده بودند. پس از اعزام مقتول به بیمارستان نیز او هنوز زنده بود اما تعلل كادر بیمارستان یا ناآگاهی خانواده مقتول در وقوع مرگ تاثیر داشته است.»
ناگهان برادر مقتول با چهره‌ای برافروخته از جایش بلند شد. خود را به قاتل رساند. با دست به پشتش زد و بار دیگر او را به مرگ تهدید كرد، «خودم می‌كشمت» و از جلسه بیرون رفت. صدای محكم بسته شدن در اتاق در فضا پیچید. متهم برای آخرین دفاع پشت جایگاه ایستاد و گفت: «آن شب قصد فرار داشتم. می‌خواستم خودم را از مخمصه نجات دهم. » صدای داد و فریاد برادر مقتول در راهروی دادگاه پیچیده بود..

 

 اخبار  حوادث  - اعتماد 


ویدیو : قتل نوجوان ١٧ ساله زیر چرخ‌های پراید