فاطمه معتمدآریا ؛ سینمای ایران نه در مورد جنگ درست حرف می زند، نه در مورد صلح! :



 

 

 

شعر در مورد ایران , تحقیق در مورد فرهنگ بومی ایران , سخنان کوروش کبیر در مورد ایران

 

 

 

فاطمه معتمدآریا بازیگر توانای ایرانی که به تازگی جایزه بهترین بازیگری جشنواره مونترال را از آن خود کرد بعد از مدتها که از رسانه ها گریزان بود یک گفتگوی کوتاه با روزنامه شرق انجام داده و در آن صحبتهایی را پیرامون اوضاع و احوال سینمای امروز ایران ارائه داده است. متن کامل این گفتگو را در ادامه می خوانید: در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستید؟ فیلم یا نمایشی دارید؟

الان مشغول تمرین نمایشی به نام «نامه هایی از تب» هستیم که پارسال در جشنواره تئاتر شرکت کرده بود. متن کار، نوشته آقای محمد چرمشیر است و کارگردان هم آقای سیامک احصایی و قرار است آبان و آذر ماه روی صحنه برود.

در مورد سینما چطور، خبر تازه ای در مورد بازی در فیلم سینمایی دارید؟

نه فعلا کار نمی کنم.

دلیلش بیشتر بازی در تئاتر است یا دلیل دیگری هم دارد؟

فعلا هیچ پیشنهاد ویژه ای نداشتم که علاقه به کار در آنها را داشته باشم.

اگر بخواهید یک نگاه کلی به مقوله آموزش در سینما داشته باشید، چه می گویید؟ و با توجه به اینکه داشتن دانش در هر رشته ای امروزه اجتناب ناپذیر شده است، تصور می کنید تا چه اندازه آموزش در سینمای ایران و فراگیری علوم مربوط به آن جدی گرفته می شود؟

فکر می کنم اگر برای هر آدم منطقی ای توضیح دهیم که بازیگری، یک فن است و برای این فن حتما باید ابزار آن را پیدا کرد و آموزش دید، کسی مخالفتی نداشته باشد. به هر جهت در حال حاضر، خوشبختانه به دلیل مدرک یا به دلایل دیگر، خیلی ها مشتاق آموزش هستند. در مورد سینما هم بعید می دانم کسی مخالفتی با آموزش داشته باشد.

آیا در فضای آموزشی کشور این قابلیت وجود دارد که آموزش سینمایی به شکلی ایده آل ارایه شود؟

بله؛ ولی متاسفانه آموزشگاه های سینمایی معتبر و با استاندارد حرفه ای زیادی وجود ندارد.

نظرتان در مورد آموزشگاه های سینمایی که چندتا از آنها هم خیلی برجسته و فعال شده اند، چیست؟ آیا می توانند در زمینه آموزش تاثیرگذار باشند؟

قطعا. چند آموزشگاهی که برجسته شده اند، ویژگی های مثبتی داشته اند و تاثیراتشان را بر سینمایمان دیده ایم ولی برای این همه علاقه مند سینما و بازیگری کافی نیست و کمبود چنین مراکزی باعث شکل گیری آموزشگاه هایی شده که متاسفانه بیشتر به دنبال کسب درآمد هستند.

اخیرا جوایزی از جشنواره های خارجی دریافت کرده اید و همین طور سینمای ایران جوایزی نصیبش شده است. می خواستم بدانم این جوایز چقدر برایتان اهمیت دارد و چه احساسی از گرفتن آنها دارید؟

برای شخص خودم نه می توانم بگویم با اهمیت است و نه بی اهمیت. وقتی یک نفر خارج از ایران به هر دلیلی موفق می شود، برای سینمای ایران اهمیت دارد. وقتی کسی جایزه ای در خارج از ایران می گیرد، اولین بهره آن را سینمای ایران می برد؛ طبیعتا تمام مراکز مرتبط با سینمای ایران هم می توانند به آن مفتخر شوند یا از آن بهره برداری کنند.

نگاه دیگران را در مورد این جوایز چطور دیده اید؟

یک بحث عمومی تری وجود دارد و آن اینکه چرا نگاه های ما اینقدر به همه چیز در مورد برتر شدن، بهتر شدن و جایزه گرفتن خصمانه است و دایم فکر می کنیم اگر به یکی از اهالی هنر و فرهنگ توجه ویژه ای می شود سوءنیتی وجود دارد. دایم فکر می کنیم همه می خواهند در داخل و خارج از ما بهره برداری کنند. دایما دنبال این هستیم که اشکال کار را پیدا کنیم. نگاه ما در حال حاضر به جشنواره های داخلی و خارجی این است؛ نگاهی غیرحرفه ای و غیرصنفی.

توهم توطئه ای که همیشه وجود دارد...

بله، انگار این نگاه نهادینه شده. برای من هر کسی جایزه ای بگیرد به معنای یک «دستت درد نکند» و «خسته نباشید» و قطعا خوشایند است. مگر می شود کسی از تشویق ناراحت شود. ولی همین تشویق و دستت درد نکند، اینقدر پیامدهای مختلفی دارد که بعضی اوقات ترجیح می دهی عطایش را به لقایش ببخشی.

جوایزی که در این سال ها نصیب سینمای ایران شده چقدر مثبت است؟ آیا به نظر شما نشان دهنده این است که سینمای ایران در دنیا جایگاهی مهم پیدا کرده است یا اینکه معنای دیگری دارد؟

سینمای ایران در جهان، زمانی جایگاه مهمی داشت. زمانی همه دنیا هاج و واج مانده بودند که سینمای ایران که نه تکنیک قوی دارد و نه اتفاق مهمی در آن می افتد و نشان های فیلم های تجاری و پرفروش دنیا در آن دیده نمی شود، چه عاملی باعث موفقیت اش شده است؟ به نظر من عامل همه آن موفقیت ها، انسانیتی بود که در سینما و در فیلم هایمان مستتر بود؛ یعنی آن موقع که همه در مورد خشونت حرف می زدند، سینمای ایران از رابطه ساده دو انسان، پدر و مادر، خواهر و برادر و دوست و دشمن و... حرف می زد و خوشبختی را در روابط انسانی می دید و نه در داشته های مادی.

چیزی که الان در سینمای ایران کمرنگ شده. یعنی همه آن مهربانی ها و لطافت ارتباط انسانی رنگ باخته اند. چیزی که سینمای جهان از ما تاثیر گرفت.

هر وقت ما توانستیم فیلمی به لطافت و با ویژگی های انسانی فیلم های جنگی سابق بسازیم، موفق هستیم. ولی الان ما نه در مورد جنگ درست حرف می زنیم، نه در مورد صلح خوب و نه درباره روابط انسانی مان؛ آنچه الان به عنوان جایزه در دنیا به سینمای ایران داده می شود، آنقدر زیاد نیست.

اینکه در چند سال اخیر به مناسبات انسانی و اخلاقی کمتر پرداخته شده نکته درستی است اما به هرحال فیلم هایی مثل «جدایی نادر از سیمین» و «اینجا بدون من» هم ساخته شده اند. قبول دارم که اکثر فیلم های سینمای ایران چندان شباهتی به این دو فیلم ندارند. منتها با وجود همه دشواری و محدودیت ها باز هم، چنین فیلم هایی ساخته می شود.

به این فیلم ها هم که نگاه می کنیم، روابط انسانی در آنها حاکم است. هر خشونت، شقاوت و فقری که در این فیلم ها وجود دارد، به شکل انتقادی است نه تهاجم به حریم انسانی...

به نظر من اکثر فیلم هایی که اخیرا در مورد جامعه ایران ساخته می شوند، سطحی است و نابسامانی ها و مشکلات جامعه ما را بی منطق و بی محتوا مطرح می کنند. در فیلم جدایی نادر... شما می توانید جامعه تان را نقد کنید ولی اصلا روابط انسانی زیر سوال نمی رود. ممکن است در روابط اجتماعی مشکلاتی باشد ولی همه را به عنوان انسان قبول می کنیم و قضاوتی در موردشان نمی کنیم. این مفاهیم در فیلم وجود دارند. نمی خواهم بگویم که در جامعه ما همه چیز خوب و گل و بلبل است. نه، اتفاقا شرایط خیلی سختی برای داشتن یک زندگی معمولی وجود دارد ولی نوع نگاه فرق می کند با اینکه برویم زشت ترین، کریه ترین شکل فقر را در یک کودک دبستانی یا یک مادر خیابانی و... نشان دهیم، یا اینکه واقعیت را با یک منش انسانی نشان دهیم. در فیلم «اینجا بدون من» همه در شرایط دشوار و از سر ناچاری، نداری و بی کسی زندگی می کنند ولی مخاطب در هیچ لحظه ای فکر نمی کند که منش انسانی آنها افت کرده چون با مناعت طبع به انسان و انسانیت نگاه شده. این نگاهی است که ما از زندگی و پیرو آن از سینمای مان حذف کرده ایم.

البته دیدگاه دیگری هم در مورد فیلمسازی اجتماعی مطرح است. اخیرا آقای صدرعاملی در مصاحبه ای گفته اند که فیلمساز اجتماعی باید سیاه نمایی کند. این دیدگاه با نگاه شما تفاوت دارد.

من اصلا نمی گویم که دیدگاه آقای صدرعاملی نباید وجود داشته باشد. مگر می شود گفت فقط با یک الگوی خاص باید فیلم ساخت؟ هنر را نمی شود محدود کرد. چنین چیزی امکان ندارد و به تعداد همه آدم های روی زمین می شود کار هنری انجام داد. هر کسی می تواند ایده خودش را داشته باشد. من مخالفتی با نگاه آقای صدرعاملی ندارم؛ بلکه با مطلق شدن این نگاه کار دارم. ۱۰ سال پیش ما همه گونه فیلمی می دیدیم؛ فیلم هایی که همه جهان را از سادگی اش تکان می داد تا فیلم های فلسفی پیچیده. می توانستیم به تعداد همه فیلمسازها ایده و نگاه داشته باشیم. هرکسی کار خودش را می کرد اما الان این قضیه وجود ندارد. اتفاقا خیلی اشاره درستی کردید؛ الان تنوع دیدگاه وجود ندارد. نمی توانم بگویم در تهران دزدی نمی شود، به حقوق زنان تجاوز نمی شود و اتفاق های بد رخ نمی دهند اما نمی شود فقط به یک جنبه نگاه کرد و الا هر روز می توان انواع و اقسام خبرهای بد را در صفحه حوادث روزنامه ها دید و مهم این است که با یک دیدگاه انسانی و سلیقه هنری به این مشکلات پرداخته شود. در غیر این صورت روزنامه ها همه چیز را می نویسند..../شبکه ایران


ویدیو : فاطمه معتمدآریا ؛ سینمای ایران نه در مورد جنگ درست حرف می زند، نه در مورد صلح!