غم و غصه دیگه بسه! : پیش از اینکه وارد مبحث علل فراگیر شدن ترانه‏ های غمگین ...



پیش از اینکه وارد مبحث علل فراگیر شدن ترانه‏ های غمگین در جامعه شویم، باید در نظر بگیریم که ترانه از دل همین مردم بیرون می‏ آید و خیلی اوقات همان چیزی است که آنها می‏خواهند اما لزوماً به ذهنیت مردم جهت نمی‏دهد. این دو کاملاً به هم مرتبط هستند چون خود هنرمند -اعم از آهنگساز، ترانه ‏سرا و تنظیم ‏کننده- هم از دل همین مردم بیرون می‏ آیند و همان حرف‏ها و موضوعات مبتلا‏به جامعه را به زبان می‏آورند.

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد , حالش خوبه دیگه , از کی دیگه پستونک ندیم

حالا در این میان موضوعاتی که در ترانه‏ ها به آنها پرداخته نمی شود، مسائلی است که اجازه پرداختن به آنها نیست. از طرفی هم وقتی واژه‏ ها محدود و ممنوع می‏شوند، بعد از مدتی به صورت واکنشی و حتی مقابله‏ ای، کلمات و تعابیر بی‏ پرده‏ تری در ترانه‏ های زیرزمینی جای آنها را می‌گیرد. در نتیجه اگر این تعادل را به هم بزنیم، در نهایت به سمت تشدید موضوع پیش می‏رویم.

اینکه چرا ترانه ‏های غمگین در ایران بیشتر رواج پیدا می‏کنند چند دلیل می‏توانـــد داشته باشد؛ یکی اینکه فضای جامعه و فضای روابط به نوعی است که غم و غصه برای مردم، زبانِ حال آشناتری است تا شادی؛ یعنی مردم می‏ خواهند ترانه ‏ای را بشنوند که با آن هم ذات‏ پنداری کنند و در واقع مشابه ‏احساسات‌شان را در آن ترانه بشنوند تا به تحمل آنچه باعث درگیری ذهنی‏‏‏ شان شده، کمک کند. از طرفی افراد زمانی که عاشق‏ اند و در وصال، کمتر فرصت غم خوردن یا ترانه گفتن پیدا می‏کنند، چون آنقدر درگیر لذت‏های آن رابطه عاطفی می‌شوند که لیبیدو یا زیست‌مایه روانی آنها، در رابطه‏ همراه با وصال مصرف می ‏شود بنابراین خیلی فرصت یا انرژی برای شعر گفتن باقی نمی ‏ماند.

اما زمانی که رابطه به هم می‏ خورد، آن زیست مایه روایی شروع به تجمع می‏کند و شخص فرصت پیدا می‏کند تا تنشی را که درگیر آن شده، به کمک شعر تا حدی تخلیه کند؛ پس به همین دلیل است که تعداد شعرهایی که در این شرایط سروده می‏شود، بیشتر است. معمولاً افراد در این شرایط تحت فشار هستند، برای همین می‏ خواهند به نحوی احساسات خود را بیان کنند که هم یاد معشوق را زنده نگاه داشته باشند، هم با احساسات و عواطف خود کنار بیایند. در این شرایط، این‌گونه شعرها تأثیرگذاری بیشتری هم می‏توانند داشته باشند. ضمناً افرادی که در وصال و خوشی هستند، مشغله‏ های مشترک زیادی دارند، بنابراین تنها یکی از مشغله های آنها گوش کردن به موسیقی است، اما زمانی که از هم جدا می ‏شوند و زمان بیشتری را در تنهایی سپری می‏کنند، زمان خالی برای شنیدن موسیقی دارند؛ به‌خصوص موسیقی‏ هایی که حکایت بیشتری از این فراق دارد. پس به دلیل این شرایط، هم سرایش شعرهای غمگین و هم مخاطب این‌گونه شعرها بیشتر خواهد بود.

البته این موضوع به فرهنگ ما نیز ارتباط دارد، اینکه نوع نگاه ما به روابط عاطفی چگونه است و ما چقدر درگیر آنها می‏ مانیم. کلمه عشق در زبان ما به معانی خیلی زیادی به کار می‏رود؛ از چلوکباب بگیرید تا وطن و خدا و حالا در این میان، روابط عاطفی را هم شامل می‏شود. زمانی که ارتباط عاطفی پیش می‏آید، کلمه عشق با آن پیشینه اسطوره‏ ای آشکار می‏شود و ما نام این غلیان احساسات را «عشق» می‏گذاریم.

در نتیجه تمام برخوردهای نادرست را تحمل می‏کنیم و انعطاف‏های بیش از حد نشان می‏دهیم؛ چون فکر می‏کنیم عشق یک امتحان است که ما باید در آن از پیشگاه معشوق سربلند بیرون بیاییم. خیلی از این فشارها را تحمل می‏کنیم و در نهایت هم به آن نتیجه اسطوره‏ای و افسانه‏ای که در داستان‏ها از عشق شنیده بودیم، نمی‏ رسیم.

به طور معمول، جامعه در شرایط استرس و ناراحتی ممکن است روحیه غمگینی پیدا کند اما ممکن است به صورت معکوس هم عمل کرده و بعضاً با پرداختن به موضوعات شادتر و توجه به نکات طنزآمیز، برای قابل تحمل‏تر کردن آن شرایط تلاش کند. کما اینکه می‏ بینیم در مقاطع پراسترس، تعداد جوک‏هایی که مردم می‏سازند هم بیشتر می‏شود و به اتفاقات تلخ اطراف می‌خندند؛ حالا از اختلاس‏های میلیاردی گرفته تا خیلی از رفتارهای غلط سیاسی و تصمیم‏ گیری‏هایی که به مردم آسیب زده یا آنها را ناراحت کرده است. در چنین شرایطی ممکن است روی دیگری از ترانه گل کند؛ ترانه‏ هایی که به موضوعات شادتر می‏ پردازد و طنز را وارد ترانه‏ های معمول می‏کند که در بسیاری از مواقع نقدهای اجتماعی هم در آنها به چشم می‏خورد.

به طور مثال ترانه «همه چی آرومه» در زمانی پخش شد که جامعه در حال تجربه‏ سنگین‏ ترین استرس‏ها بود اما دیدیم که این ترانه در آن زمان توانست مخاطب زیادی را جذب کند. شاید دلیلش این باشد که مردم انعکاس آرزوها و نیازهای ساده خود را در آن ترانه می‏دیدند. این اثر به نوعی یک تخلیه فشار روانی برای مخاطبانی بود که واقعیت جامعه‏ شان پرتنش شده بود. مخاطبانی هم هستند که با این ترانه از بخش آرام زندگی خود خاطره دارند بنابراین کارکردها در هر ترانه و تعامل ترانه با اجتماع چندبُعدی است و ما نمی‏توانیم به این موضوع تک‌بُعدی نگاه کنیم؛ چون عامل‌های زیادی از جمله عامل‌های شخصی، اجتماعی و حتی عامل های تعاملی بین دو نفر در فراگیر شدن یا نشدن یک ترانه نقش دارد.
منبع:زندگی مثبت

 


ویدیو : غم و غصه دیگه بسه!