غلبه فرهنگ چاروادار در رانندگی ایرانی ها : نخستین رییس سازمان ترافیك پایتخت ...


نخستین رییس سازمان ترافیك پایتخت معتقد است ما ایرانی ها یک دفعه از اسب سواری و کالسکه سواری، سوار ماشین شده ایم و مشكل اصلی ما در رانندگی ما غلبه فرهنگ چاروادار در رانندگی است. خبرگزاری مهر: نخستین رییس سازمان ترافیك پایتخت معتقد است ما  ایرانی ها یک دفعه از اسب سواری و کالسکه سواری، سوار ماشین شده ایم و مشكل اصلی ما در رانندگی ما غلبه فرهنگ چاروادار در رانندگی است.

 منوچهراحتشامی،بازنشسته نویسنده، متولد سال  1315 است. او دوران دبیرستان را در مدرسه  البرز به پایان رسانده و در سال 1377 از دانشکده فنی دانشگاه تهران، مدرک فوق لیسانس خود را گرفته است. پس از سالها خدمت در شهرداری تهران، در سال 1360 با پست مشاور عالی شهردار تهران بازنشسته شد.

 احتشامی سمت های متعددی را در حوزه خدمات مهندسی و نظارت و سرپرستی در طرح های عمران شهری و راه سازی بر عهده داشته است که برای نمونه می توان به مدیر کلی آسفالت، مدیر عاملی آزمایشگاه فنی و مکانیک خاک وزارت راه و ترابری و معاونت فنی و ترافیک شهرداری تهران اشاره کرد. او یكی از چهره های ماندگار این حوزه است. احتشامی را می‌توان نخستین رییس سازمان ترافیك شهر تهران دانست. با او درباره تاریخچه ترافیك در پایتخت به گفتگو نشسته ایم كه درپی می آید:

شما نخستین مسئول سازمان ترافیك شهر تهران هستید، این سازمان چگونه به وجود آمد؟


- منوچهر احتشامی: در 1346 که  كم كم خودرو در تهران زیاد شد و ترافیك در حال جان گرفتن بود در نخست وزیری صحبت شد که یک سازمانی برای ترافیک تهران به وجود آید. قرار شد این سازمان اول جزو نخست وزیری باشد. مدتی در این مورد صحبت شد و در آخر دیدند که بهتر است سازمان ترافیک تهران جزو شهرداری تهران باشد. برای این پست دكتر ثابت كه مدرك ترافیك از ایتالیا داشت را انتخاب كردند و او كار خود را در دفتر فنی ترافیك شهرداری  آغازكرد. تا اینکه در سال 1348 وی از کار درشهرداری استعفا داد و اداره ترافیک جزو مدیریت کل فنی شد. بنده در آن زمان مسوول مدیر کل فنی بودم و مدیرکل فنی و ترافیک شدم.

در آن زمان ما همكاری خوبی با راهنمایی و رانندگی داشتیم و روسای آن بسیار با هم همكاری می كردند و هر دو هفته یك بار هم برای هماهنگی بیشتر جلسه داشتیم. اما متاسفانه افسران پایین دست مشكلاتی را ایجاد می كردند ما می خواستم آسفالت کنیم، جلوگیری می کردند، می خواستیم جای لوله تركیده را عوض کنیم با مشكل روبرو می شدیم. شب می خواستیم خط کشی کنیم باز مشکل داشتیم، این بود که شهردار وقت رفت و یک آیین نامه در یک لایحه به مجلس برد که اداره راهنمایی رانندگی جزو شهرداری بشود و رییس آن هم جزو مدیران شهرداری باشد. این داستان در زمان تیمساز افضلی فرد اتفاق افتاد و مشکلاتی که ما از نظر کار مانند آسفالت و ترافیک شهر و ... داشتیم حل شد. چون افسران جزو نیروهای خدمات شهری شدند و تعدادی از افسران هم آمدند زیر نظر سازمان ترافیک و در آنجا مشغول به کار شدند.

*داستان ترافیك از چه زمانی  در تهران آغاز شد؟

- این داستان بسیار مفصلی است كه هم از نظر علمی، فنی و هم اجتماعی می توان به آن پرداخت. گمان نكنید  روسای قدیم سازمان ترافیک یا روسای اداره راهنمایی و رانندگی راه حل مشکل را نمی دانستند. همه می دانستند. درسش راهم  خوانده بودند اما امکان عملی کردن آن وجود نداشت. به همین دلیل این مشکل تا به امروزهم ادامه پیدا كرده است . فرنگی ها ماشین را اختراع كردند و فرهنگش را هم به وجود آوردند. ما ماشین ساخته شده را گرفتیم و سوارش شدیم.

ولی فرنگی ها پله به پله با ساخت ماشین همراه بودند و این پیشرفت باعث می شود که بدانند با این ماشین چه می کنند. ما یک دفعه از اسب سواری و کالسکه سواری، سوار ماشین شدیم. این یک مشکل اجتماعی است. کسانی که پیش از این عهده دار حمل بار بودند که به آنها چاروادار می گفتند، یواش یواش آمدند به سراغ ماشین و راننده کامیون و ماشین های مسافربر شدند.اما فرم اجتماعی و نحوه تفکری که در آن آدم ها مانده بود به شاگردانشان هم سرایت کرد. بعد کم کم که ماشین زیاد شد و آنهایی که آدم هایی مرفه ای  بودند و ماشین داشتند، شوفر گرفتند. کم کم دیدند که شوفر و راننده گران است، پسرانشان را گذاشتند رانندگی کرد یا خودشان رانندگی کردند، ولی آن سبک رانندگی ادامه داشت. یعنی آن نحوه تفکر همین طوربه تدریج توسعه پیدا كرد.

- مشکل اساسی ما تعلیم و تربیت است. اگر این را حل نکنیم محال است بتوانیم مشكل ترافیک تهران را حل کنیم.در کشورهای دیگراز کودکستان برای بچه ها در محوطه کودکستان چراغ قرمز، زرد و سبز می گذارند و به بچه های كوچك می گویند بدوند و وقتی  چراغ قرمز می شود و همه می ایستادند . دوباره که چراغ زرد می شود آماده می شوند و چراغ که سبز می شود دوباره می دوند تا برسند؛ یعنی از مهد کودک به این بچه یاد می دهند که جلوی چراغ قرمز بایست و جلوی چراغ سبز برو. در اینجا نه عابر پیاده به چراغ توجه دارد و نه راننده. هر کدام عجله دارند که از این خط رد شوند. حالا کجا می خواهند بروند معلوم نیست.

 می خواهد با سرعت عجیبی بیاید از چهار راه رد شود و بعد برود یک کافه بنشیند و یک قهوه بخورد. این اگر یک ربع هم بیشتر طول بکشد، دنیا به هم نمی خورد. در زمانی هم که تونل کندوان یک طرفه بود و بنده در آنجا مسوولیت داشتم، زمانهایی كه ما تعدادی پلیس می گذاشتیم دم تونل، مردم راحت می آمدند می رفتند. به محض اینکه آنجا پلیس نبود، دم تونل چنان شلوغ می شد که هیچ کس به کارش نمی رسید. یک روز من رفتم آنجا، گفتم آقا با این سرعت می خواهید بروید چالوس چه کنید؟ امتحان دارید، مریض داری، گفتند نه. گفتم می خواهی یا بروی شنا کنی، یا زیر درخت بروی بنشینی.  یک ربع نیم ساعت دیرتر برسی دنیا به هم می خوره؟سرهنگ شیرزاد در گذشته دور رییس راهنمایی رانندگی بود.

 او رفته بود انگلیس یک دوره ترافیک ببیند، وقتی برگشت یک جلسه ما با هم داشتیم. گفتم خب آقای سرهنگ آنجا چه یاد گرفتی. گفت ما هر چی آنها می گفتند را بلد بودیم. هیچ چیزی آنها نمی دانستند که ما ندانیم. تمام مقررات راهنمایی و رانندگی ما عین مقررات راهنمایی و رانندگی آنها است؛ یعنی ما در حقیقت این مقررات را از آنها گرفتیم اما در عمل مشكل داریم. او می گفت در لندن شاید برای هر صد هزار، دویست هزار نفر یک پلیس کافی است؛ در صورتی که در تهران برای هر 5 هزار نفر یک پلیس می خواهیم.

* آن طور که از صبحت شما برداشت کردم، دلیل اصلی ترافیک تهران عامل انسانی است. ولی خیلی مواقع ترافیك ربطی به رفتارهای ترافیکی ما ندارد. انقدر ماشین در شهر تهران زیاد شده که بیش از ظرفیت خیابانها و جاده هاست.

- در انگلیس یک جاده ای است به نام M4. اگر بعد از ظهر بخواهید از این جاده رد شوید ماشین ها سپر به سپر حركت می كند. اما همه تحمل می کنند چرا؟ چون برای ساختن یک اتوبان دیگر می دانید چقدر پول خرج می شود. در لس آنجلس یک جاده ای به نام 101. صبح و عصر که کار تعطیل می شود، واقعا نمی شود در آن تکان خورد. اگر شما بخواهید تمام آن پول مملکت را بیاوری اتوبان بسازی و یا بیایید جاده دو طبقه بسازید، خب نمی شود دیگر. نان برای مردم دیگر پیدا نمی شود. شما ببینید برق چیز خوبی است، اما وقتی نیم ساعت برق می رود چه عصبانیتی برای مردم ایجاد می شود. خب، همه ما قبلا برق نداشتیم. من خودم یادم است که از این چراغ های گردسوز داشتیم و شب می نشستیم و درس می خواندیم. مردم باید تحملشان را زیاد کنند. نمی شود آقا همه کار به قول قدیم ها هلو، برو تو گلو انجام شود . باید مشکلات بزرگ در شهر بزرگ را قبول کرد و با آن ساخت و کمک کرد به اینکه مشکلات حل شود.

مشکلی که ما داریم موضوع رو به رو شدن با پلیس است. شما ببینید در لندن وقتی یک پلیس یک ماشین را متوقف می کند، به او می گوید شما خطاکار هستید یا نه؟ اگر بگوید  من خطاکارم و از چراغ قرمز رد شدم، یک کارت بهش می دهد.اگر بگوید نه من خطاکار نیستم، یک کارت دیگر می دهد می گوید برو دادگاه. هیچ حرف دیگری پلیس به او نمی زند. اینکه حرفت چیه؟ اسمت چیه؟ هیچی نمی گوید. وظیفه پلیس این است که دو تا چیز بگوید. تو مقصر هستی یا نه؟ اگر مقصری این کارت، اگر می گویی مقصر نیستی و من اشتباه می کنم، این کارت. اگر بگوید مقصر نیستم فردا می رود دادگاه. آنجا پلیس می آید دفاع می کند و می گوید این عکسی که من برداشتم این کروکی ای که من کشیدم. این آقا از چراغ قرمز رد شده است. بعد دادگاه دو برابر آن چیزی که پلیس جریمه اش کرده بود، جریمه می کند.

حالا در ایران راننده ای از خطر قرمز رد می شود، پلیس می گوید که آقا شما از خط قرمز رد شدی، دو هزار تا دلیل می آورد و می شود پروفسور ترافیک، شروع می کنند به کنفرانس دادن و آقان اینجوری بود، چراغ یواش روشن شد و چراغ دیر روشن شد... آنجا پلیس هیچ حرفی نمی زند. اینجا ما وقتی خطا می کنیم خودمان را در مقابل پلیس قرار می دهیم و وقتی هم که خطایمان محرز است، شروع به التماس کردن می کنیم. این کارها همان فرهنگ سازی است. اگر ما آن فرهنگ سازی را داشته باشیم آن وقت می توانیم با پلیس هم رفتارمان عوض شود. یعنی فرمان، فرمان پلیس است.

* پس مشکل اصلی ترافیک تهران خود مردم هستند؟

بله  اگر مردم قدرت تحملشان را زیاد كنند و این قدر عجله نداشته باشند می بینید  وضع ترافیک بهتر می شود.

* چطور است که این همه فرهنگ سازی در این سالها جواب نداده و هنوز آن فرهنگ چارواداری زنده است ؟


-من نمی دانم ،بسیار جالب است. ایرانی هایی که به اروپا می روند و رانندگی می کنند نهایت دقت را بکار می گیرند که مثل آنها رانندگی کنند، اما همان آدم وقتی به تهران می آید عوض می شود. چرا؟ چون می بینید که همه دارند رد می شوند. ما باید برای آنكه این فرهنگ جا بیافتد جرایم را سنگین كنیم و متخلفان را هم معرفی کنیم. شاید با این روش بهتر بشود فرهنگ ترافیك را جا انداخت.

*یعنی تازمانی كه فرهنگ ترافیك جا بیافتد ترافیك را تحمل كنیم ؟

-ببینید! این سختی نیست. این تحمل تمدن است. شما می خواهید از مزایای تمدن استفاده بکنید سختی هایش را هم باید بپذیرید.


ویدیو : غلبه فرهنگ چاروادار در رانندگی ایرانی ها