غذای ارزان حتی در جردن : برای همه ما پیش آمده وقت ناهار، گرسنه شده باشیم و ...


برای همه ما پیش آمده وقت ناهار، گرسنه شده باشیم و در همین حال پولی در بساط نداشته باشیم. از طعم فست فودهای سوسیسی و کالباسی و پنیری و حتی فلافلی ها هم بریده باشیم؛ آخر تا کی تکرار! روزنامه هفت صبح - هانیه درویش: برای همه ما پیش آمده وقت ناهار، گرسنه شده باشیم و در همین حال پولی در بساط نداشته باشیم. از طعم فست فودهای سوسیسی و کالباسی و پنیری و حتی فلافلی ها هم بریده باشیم؛ آخر تا کی تکرار! آن وقت است که اگر چشم مان بیفتد به یک صندوق عقب یک خودرو که غذای خانگی دارد، گویی فرشته نجات را دیده ایم. غذاهایی که هم طعم و بوی غذای خانگی مامان پز را دارند و هم کیفیت و بسته بندی غذاهای رستورانی.

گرچه می گویند این روش عرضه غذا از سیدخندان تهران شروع شده است ولی این روزها با رونق این شیوه، حتی لوکس ترین خیابان های تهران هم با این پدیده آشنا شده اند. خیابان جردن حد فاصل میرداماد تا خیابان اسفندیار و حتی پل ناهید پر است از این دست ماشین ها.

مرد و زن مشغول کارند. مشتری ها می دانند معمولا از ساعت 12 تا 14 فرصت دارند برای خرید غذا به سر قرار بروند. اینکه چطور در عرض این یکی دو ساعت غذاها را گرم و تازه نگه می دارند از فوت و فن های کاریشان بود که ما از آن سر در نیاوردیم.

با دو نفر تهیه کنندگان ماشینی غذا صحبت کردیم که در ادامه می خوانید. اکثر قریب به اتفاق آنها بازنشستگانی بودند که برای تامین مخارج زندگی این شغل را انتخاب کرده بودند؛ شغلی که درآمد خوبی هم دارد و به نظر راحت می رسد اما سختی ها و مشکلات خاص خودش را دارد.

مشتری های من، دکتر و مهندس هستند

اولی سابقه دارتر است. یک سالی است بعد از بازنشسته شدن روز و شبش را روی این کار می گذارد. صبح زود بیدار می شود، برنج و مرغ و کباب را آماده می کند و مسئولیت طبخ خورشت ها هم به عهده همسرش است. خیلی هم خوب از پس از این کار برآمده اند. حسابی جا افتاده اند و اگر یک روز سر جایشان نباشند عده ای دلگیر و ناراحت و عده ای هم که متعاقبا از کسبه محل هستند، خوشحال می شوند.

شغل آبا اجدادی شان آشپزی بوده ولی تهیه غذا به این شکل را خیلی بی دردسرتر از رستوران داری می دانند، هر چند ماندن و ماندگار شدن در آنجا سختی های خاص خودش را دارد که همه کس از پسش برنمی آید.

از فروش روزی 11 پرس غذا شروع کرده اند و بعد از پیدا کردن یک سال سابقه با افزودن دو شعبه دیگر در کوچه های دیگر، روزی پک 500 غذا می فروشند. شعارشان ارائه غذای با کیفیت و ارزان قیمت است. به همین دلیل هم خیالشان راحت است که رقیبی نمی تواند جایشان را بگیرد. یک طبقه از خانه شان را به کار آشپزی اختصاص داده اند.

به قول خودشان خیلی وقت و فکر گذاشتند تا تهیه غذای خانگی شان اسم و رسم پیدا کند. 90 درصد مشتری هایش اغلب دانشجویان و کارمندان و دکتر و پرستارهای ساختمان پزشکان جردن هستند.

ساعت یک و نیم بعدازظهر بود که سراغ شان رفتیم، بیشتر غذایشان را تمام کرده بودند و ماندن باقی غذاهای صندوق را به دلیل تعطیلی مدرسه ها به علت آلودگی بیش از حد هوا می دانستند. خورشت هایش را شش هزار تومان می فروشد و زرشک پلو، چلوکباب و جوجه کبابش را هفت هزار تومان.

این قیمت ها و نوع غذای خانگی سر کوچه آناهیتا و قبادیان شرقی باعث شده حتی رهگذرها هم هوس خوردن غذا به سرشان بزند. رستوران های آن دور و اطراف این ماشین ها را رقیب قدری می دانند و بارها وارد دعوا و کشمکش شده اند چرا که این ماشین ها با رشد قارچ گونه شان 20 درصد مشتری های رستوران ها را از آن خود کرده اند. رستوران هایی که خورشت هایشان را 12 هزار تومان و کباب هایشان را از 19 تا 30 هزار تومان می فروشند و همچنین بهای مالیات و اجاره ملک و حق سرویس را هم از مشتری می گیرند.

این ماشین های پر از غذا هیچ مجوزی ندارند؛ نه از وزارت بهداشت نه از شهرداری اما گویا بودن شان به نفع خیلی ها بوده که توانسته اند در جای خود بمانند و حتی رشد کنند.

زندگی خرج دارد

سراغ پژوی نقره ای سر خیابان تابان غربی می روم. منویش را می بینم که با کلمه هوالرزاق نوشته شده. از صاحب ماشین می پرسم شما رقیب آن ور خیابانی ها هستید؟ اشاره می کند به هوالرزاق منویش و می گوید روزی هر کسی دست خداست. خدا حواسش به تک تک ما است.

تهیه غذای خانگی خورشید را یک معلم بازنشسته با مدرک لیسانس ادبیات عرب اداره می کند. سال 61 وارد دانشگاه شده است و می گوید اگر آن زمان رشته های مثل آشپزی و هتل داری و این جور شاخه ها بود حتما آنها را انتخاب می کردم.

پدرش در جاده کرمانشاه قهوه خانه داشته است. در قهوه خانه از کودکی به آشپزی علاقه مند می شود اما صلاح می داند معلم شود. 19 سال در همدان تدریس می کند تا اینکه به تهران می آید و ساکن کرج می شود. دو پسر دارد و یک دختر. دخترش آشپز زبده ای است و بعید نیست در همین رشته هم فعالیت پدر را ادامه دهد، پسرهایش هم دانشجوی دانشگاه شریف و امیرکبیر هستند.

در کرج بعد از چندین سال تدریس بازنشسته می شود اما زندگی خرجش بالاتر از این حرف هاست. با استفاده از مهارت آشپزیش و به کمک همسرش سه ماه است که غذای خانگی را تهیه و می فروشند. روزهای اول کار به دلیل جایگاه شغل قبلیش نمی تواند غذا بفروشد. حتی صندوق ماشین را نصفه نیمه بازی می کرد اما وقتی توانست این کار را به عنوان شغل دوم و روزی حلال قبول کند، روزهای کاریش رو به روشنایی رفتند.

هنوز که هنوزه با پلیس و شهرداری مشکل دارد و هفته ای یک بار جریمه می دهد ولی کارش را دوست دارد و حاضر نیست عقب نشینی کند. قیمه های او طرفدار زیادی دارد و هر روز حدود 50 غذا می فروشد. مشتری های او معمولا زنان کارمندی هستند که به علت نداشتن فرصت کافی برای پخت و پز، مشتری پروپاقرص غذاهای خورشید شده اند.

شعار کاریش این است که کیفیت غذایش بالا و مرغوب باشد و در عین حال اندازه غذا در حدی باشد که همه مشتری ها را سیر کند نه اینکه بعد از خوردن غذا باز هم احساس گرسنگی کنند.

این تهیه غذا، خورشت هایش را شش هزار تومان و زرشک پلو با مرغش را هفت هزار تومان و جوجه کباب زعفرانیش را هشت هزار تومان می فروشد. او همچنین خودش را به این غذاها محدود نکرده و دست مشتری ها را برای تهیه غذا باز نگه داشته است. باقالی پلو با گوشت و چلو ماهی، غذاهای پیشنهادیش با قیمت 9 هزار تومان هستند.


ویدیو : غذای ارزان حتی در جردن