طنز؛ شکست سنگین ظریف در گرامر برجام : در سال 94 مفسدان توانمند کشورمان قابلیت ...


در سال 94 مفسدان توانمند کشورمان قابلیت های شگرفی از خودشان به نمایش گذاشتند. اگر تا سال های قبل کل کل بین مفسدان این بود که «هر کی بیشتر خورد»، در سال گذشته این کری خوانی به «هر کی متنوع تر خورد» تغییر شکل داد. ویژه نامه نوروزی روزنامه قانون - آیدین سیار سریع:

1- «همه چیز خواران وطن»

در سال 94 مفسدان توانمند کشورمان قابلیت های شگرفی از خودشان به نمایش گذاشتند. اگر تا سال های قبل کل کل بین مفسدان این بود که «هر کی بیشتر خورد»، در سال گذشته این کری خوانی به «هر کی متنوع تر خورد» تغییر شکل داد. تا قبل از این یک سری مفسد سنتی داشتیم که یک گوشه برای خودشان می نشستند و زمین و ماستشان را می خوردند ولی امسال شاهد مفسدان آپدیت 2016 بودیم که نوآوری را چاشنی کارشان کرده بودند، به این ترتیب که مثلا یکی شان کوه را نشان می داد و می گفت «اگه می تونین اینو بخورین» و می رفت و کوهخواری می کرد. یکی دیگر می آمد و به قبلی می گفت «من شونصد هکتار ساحل خوردم. تو برو همون کوهتو بخور» و به این ترتیب دست به دریاخواری می زد. یکی دیگر از باب تفاخر می گفت «من کویر خوردم بچه ها، سیرم» و آن یکی شکمش را می مالید و الکی سوال می کرد: «آبلیمو دارین؟ این سلسله جباله مونده سر دلم» اصلا هم فکر نکنید این ها بلوف و خالی بندی بود، واقعا می خوردند.

امسال خبر آمد که در دولت قبل شخص کویرخواری بوده که کویر لوت را وثیقه وام میلیاردی قرار داده بود. یک باندخوار، باند هواپیمایی قشم را فروخته بود و یک گردنه خوار، گردنه حیران را به عنوان ناهار صرف کرده بود. خلاصه خیلی جدی فوکوس کرده بودند روی عناصر چهارگانه طبیعت. به کمک دولت دهم و به یاری مردم توانستند سه تا از عناصر چهارگانه (آب و خاک و هوا) را بخورند. الان هم دارند راهی برای آتش پیدا می کنند. چند وقت است مثل انسان های اولیه هی دورش می چرخند و با تعجب نگاه می کنند و از خودشان می پرسند: «یعنی اینو چه جوری می شه خورد؟» اسحاق جهانگیری هم دیگر درمانده شده و به حالت پوکرفیس یک نگاه به این ها می کند، یک نگاه به دوربین.

شکست سنگین رم , شکست سنگین تیم فوتسال ایران مقابل روسیه , برجام

2- «برجام و گرفتاری هایش»

شکست سنگین ظریف در گرامر برجام

در تیرماه 94 بالاخره برجام به فرجام رسید (می دونم حالتون داره از این جمله به هم می خوره ولی دیگه چی کار کنیم؟ مجبوری). تندروهای دو طرف هر کاری از دستشان بر می آمد انجام دادند. از این طرف در مجلس کمیسیون ویژه بررسی برجام تشکیل دادند و مثلث عجب (عباسی، جلیلی، باقری) را به کمیسیون دعوت می کردند. از آن طرف جمهوری خواهان کنگره آمریکا هم فردا وا آمریکاآ و وا هژمونیا سر می دادند و با آن سن و سالشان جامه می دریدند و کارهایی می کردند که آدم جوان نمی کند. من یادم می آید در همین کمیسیون ویژه برجام دوستان سوالات خیلی ظریف و تخصصی ای می پرسیدند. با یک چهره متفکرانه درحالی که عینک را تا روی نوک بینی پایین آورده بودند، می گفتند:

دلواپس 1: آقای ظریف چرا بعد از این جمله کاما گذاشته شده؟

ظریف: اون دو قسمت رو از نظر مفهومی جدا کرده.

دلواپس 1: آهان!

دلواپس 2: صفحه 120 بعد از necessary نباید the بیاد؟

ظریف: نه، همون to درسته.

دلواپس 2: ولی معلم زبان ما یه چیز دیگه می گفت.

ظریف: آقا من سی سال آمریکا زندگی کردم. به من اعتماد کنید.

دلواپس 2 (با خشم!): ما به آمریکا هیچ اعتمادی نداریم.

دلواپس 3: وا عزتا! وا دستاورداااا! آقای ظریف!! صفحات 53 و 54 را نگاه کنید!

ظریف: بله دارم می بینم.

- این چیه؟

ظریف: چیه؟ برجامه دیگه.

- دو صفحه به هم چسبیدن! اینها نمی خواهند ما مفاد برجام را بخوانیم. چرا پنهان کاری می کنید؟

ظریف خود را به دلواپس 3 می رساند و گوشه کاغذها را که با آدامس به هم چسبیده شده باز می کند. دلواپس 3 دلخور می شود و می گوید با کلی زحمت به هم چسبانده بودمشان. بعد قهر می کند و از جلسه بیرون می رود.

دلواپس 4 (با فریاد و عصبانیت): آقای ظریف! من از اول تا آخر برجام رو خوندم!

ظریف: من از شما عذرخواهی می کنم!

دلواپس 4: من در میان این نوشته ها جمله ای مبنی بر نابودی غرب ندیدم.

سعید جلیلی: راست میگه. منم ندیدم.

ظریف: آخه برای چی غرب رو نابود کنیم؟

سعید جلیلی (سر تکان می دهد). اتفاقا ما راجع به همین مسئله صحبت کرده بودیم. اون ها هم کم کم داشتن قبول می کردند ولی متاسفانه این فرصت از ما گرفته شد.

البته ما که خودمان خبر نداریم ولی شنیدیم در طول جلسات کمیسیون عراقچی، تخت روانچی و ظریف روزی چهل مرتبه سرشان را به دیوار می کوبیدند و می گفتند: خدایا چرا؟ چرا ما؟ اینا کی ان؟ من کی ام؟ ما کجاییم؟ اینجا کجاست؟

3- تاسیس حزب اتحاد ملت

«بالا بردن مشارکت!»

31 فروردین ماه با موافقت کمیسیون ماده 10 احزاب و با مجوز وزارت کشور حزب اصلاح طلب «اتحاد ملت» تاسیس شد. این حزب که به نظر حزبی جدی می آمد اولین کنگره اش را در مردادماه برگزار کرد و موجی از امیدواری را در بین فعالان سیاسی و علاقه مندان به تحزب ایجاد کرد. اتحاد ملت در مردادماه انتخاباتی برگزار کرد و دبیر کل و شورای مرکزی خود را شناخت. ما هم که موج امیدواری داشت خفه مان می کرد گفتیم: به به چه فضای بازی، چه چندصدایی دل نوازی... بعد هرمز شجاعی مهر درونمان شروع به جوشش کرد و گفت: چه خوبه که احزاب در کشور به عنوان یک خانواده بزرگ دور یک سفره جمع بشن و فعالیت آزادانه باشن. واقعا آدم لذت می بره می بینه امروز آقای شکوری راد به عنوان دبیر کل این حزب... بنده خدا شجاعی مهر درون که به این جا رسید، دید بعد از گذشت چندر وز از برگزاری کنگره شکوری راد دستگیر شده، پس سرش را خاراند و تبدیل به اقبال واحدی شد و گفت: پادشا ایراااان! خواب دیدی خیر باشه. البته شکوری راد بعد از مدت کوتاهی آزاد شد ولی همچنان مخالفت ها ادامه داشت. مخالفت کسانی که چون اعتماد ملی را نتوانسته بودند به دست آورند از مشارکت مردم می ترسیدند و با مردم سالاری مشکل داشتند.

پی نوشت: این جمله آخر چی بود؟ خودم ترسید!

4- حمله به سفارت عربستان

«مردمِ دانشجویِ سلطنت طلبِ خودسر»

دوازدهم دی ماه باز هم دانشجویان کشور افتخار دیگری برای کشور به دست آوردند. عده ای از دانشجویان که با وجود سالخوردگی و کهولت سن درس تربیت بدنی 1 خود را با حمله به سفارت انگلیس پاس کرده بودند این بار در واحد تربیت بدنی 2 (گرایش سفارت نوردی) موفق به فتح سفارت عربستان شدند. البته این بار مسئولان هماهنگ نبودند، برای همین هم هویت این بندگان خدا چند بار تغییر کرد. اولی رییس جمهور موضع گرفت و گفت عده ای خودسر این کار را کردند. بعد عزیز دیگری گفت این ها سلطنت طلب بودند که با نفوذ در دستگاه ها می خواستند چهره ما را تخریب کنند. در آخر هم دوست گرامی دیگری گفت: «مردم» را نمی شود زد. در آخر هم معلوم نبود دانشجو بودند، مردم بودند، سلطنت طلب بودند، یا خودسر. به هر حال از واقعه حمله به سفارت عربستان بنا بر گفته مسئولین می توان به چند نتیجه رسید:

ظریف , ظریف بار , شکست عشقی

- دانشجویان به جای درس خواندن از دیوار سفارت مردم بالا می روند.

- مردم معمولا ساعت دو نیمه شب در خیابان تردد می کنند و به دلیل فشارهای  اقتصادی به دنبال سفارتی برای حمله می گردند.

- سلطنت طلب ها با نفوذ در دستگاه های حکومتی به سفارت ها حمله می کنند، فیلم ها را از پرده پایین می کشند، به نمایندگان مردم سنگ پرتاب می کنند و کنسرت ها و سخنرانی های قانونی را لغو می کنند (دستشان درد نکند وگرنه مجبور بودیم خودمان این کارها را بکنیم).

- خودسرهای قانون شکن مخل امنیت مل می شوند اما نمی شود آنها را زد (والا. چه کاریه؟ الکی گنده میشن! اینا رو خدا زده).

به هر ترتیب بعد از اعدام شیخ نمر توسط حکومت عربستان و آتش زدن سفارت عربستان در ایران، سعودی ها که منتظر چنین فرصتی بودند روابط شان را با ایران قطع کردند (یه لحظه لحنم شبیه خسرو معتضد نشد؟) و به تبع آن عربستان چند تا کشور آفریقایی و آسیایی را که در تنگنای مالی به سر می ردند (یا ادای تنگناهای مالی را در می آورند) پیدا کرد و گفت: رابطه تون رو کات کنین عمو ببینه. به این ترتیب سودان و بحرین و جیبوتی و کومور روابط شان را با ایران قطع کردند و عمو دید و یک عمر با خوبی و خوشی با هم زندگی کردند. حالا این وسط شاید عده ای فکر کنند ایران یا عربستان از این قطع رابطه متضرر خواهند شد ولی اینطور نیست.

ضرر اصلی به سفارت سوییس وارد شده. هر کشوری با ایران قطع رابطه می کند سوییس مجبور است حافظ منافعش باشد. این ها واقعا دیگه نمی کشند. همینجوری به خاطر حفاظت از منافع آمریکا مجبور بودند دو ساعت اضافه کار بایستند، الان عربستان هم که اضافه شده تا ساعت شش غروب تو سفارت اند. میگن کارمندهای سفارت بقیه کشورها وقتی می خوان با کارمندهای سفارت سوییس شوخی خرکی بکنن، میگن می خوایم روابط مون رو با ایران قطع کنیم و این ها سکته می کنند. واقعا گناه دارند بندگان خدا. اینقدر روابط تان را با ما قطع نکنید.

5- رد صلاحیت سیدحسن خمینی

«آخ اگه اصولگرا بودی...»

در سال 94 اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی، سدحسن خمینی را برای انتخاب مجلس خبرگان رد صلاحیت کردند، به این دلایل:

- از او حمایت کردند و پشت او ایستادند.

- با او دیدار کردند و عکس گرفتند.

- ترغیبش کردند که کاندیدای مجلس خبرگان شود.

- برای تایید صلاحیت او فشار رسانه ای آوردند.

- از رد صلاحیت او ناراحت شدند.

برکت خدا را حیف و میل کردند. همین کارها را اصولگراها انجام می دادند الان سیدحسن در مجلس بود!

6- صدا و سیما

«اگر با من نبودش هیچ میلی...»

تنها در ایران اتفاق می افتد که یک رسانه ملی باشد اما:

- اکثر جناح های سیاسی از عملکردش ناراضی باشند.

- بخشی از مردم به حرف هایش اعتماد نداشته باشند.

- پنجاه درصد هنرمندان مملکت نتوانند در آن حاضر شوند.

- دغدغه تنها چهار میلیون نفر را پوشش دهد.

- هرچه در توان دارد برای افزایش بینندگان ماهواره به کار بگیرد.

- با پنجاه هزار نفر کارمند از شبکه پنجاه نفری شکست بخورد.

- سریال های ملی و تاریخی اش توسط همان ملت مسخره شود.

و بعد رییسش بیاید در مجلس و بگوید ما سه هزار میلیارد در سال خرج دارمی و دولت فقط هزار میلیارد به ما می دهد! انصافا اگر ما نخواهیم هم پول بدهیم هم حرص بخوریم باید کی رو ببینیم؟ جان؟ نمی شه؟ باید هم پول بدهیم هم حرص بخوریم؟ بله؟ یه کم بلندتر... آهان... بین احمدی نژاد و صدا و سیما یکی رو انتخاب کنیم؟ بنده مسلما احمدی نژاد را انتخاب می کنم. هم توانایی اش برای نشاط عمومی بیشتر از صدا و سیماست هم برای طنزنویسان شغل ایجاد می کند!

پی نوشت: حالا شما می خندید ولی ده سال دیگر که مجبور شدید بین صدا و سیمایی ها و احمدی نژادی ها دومی را انتخاب کنید می فهمید که نباید می خندیدید. باید... همان حرص را می خوردید.

فرهاد ظریف , جملات سنگین , محمد جواد ظریف

7- رابطه با اروپا

«بازنشستگی هواپیماهای خدوم و فرسوده»

دولت بعد اطمینان از اجرای برجام، سفرهای اروپایی خود را با اهداف اقتصادی شروع کرد. از انتقادهای به جا و اصولی دلواپسان به این سفرها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

- این سفرها الگوی مناسبی به جوانانی که در آستانه ازدواج هستند نمی دهد. چون دولت قرار بود برای برجام جشن بگیرد ولی با خانواده طرف صحبت کردند و قرار شد با پولی که برای جشن می خواستند هزینه کنند، بروند سفر اروپا. در حالی که دولت باید ازدواج آسان را ترویج کند.

- فرانسه جنایات بسیاری را علیه ایران انجام داده است و مذاکره با آن خیانت است. ایتالیا هم جنایات بسیاری را انجام داده است. متاسفانه بعضی ها می گویند ایتالیا که هیچ وقت کاری به کار ما نداشته، پس پیروزی هفت بر یک و تحقیرآمیز تیم آ اس رم بر تیم ملی غیور کشورمان قبل از جام جهانی 98 چه بود؟ این جنایات از خاطر ملت نرفته است.

- رفتند و قرارداد با پژو بستند که اتومبیل وارد این کشور کنند در حالی که ما خودمان پژو داشتیم.

- با هواپیمایی ایرباس قرارداد بستند و صد هواپیمای ایرباس وارد این کشور کردند. این کار چه معنی دارد وقتی مردم عزیز کشورمان با نشستن در هواپیمای خدوم و فرسوده در طول مسیر همواره مرگ را  جلوی چشمان خود می دیدند و به یاد خدا می افتادند. آیا این خوف و رجاها با ایرباس باقی می ماند؟

8- «رد صلاحیت های مجلس شورا»

لیست تهران را اسپیلبرگ به اصلاح طلبان داده بود؟

در سال 94 روند بررسی صلاحیت ها به این ترتیب بود که دوستان یا طرف را می شناختند و رد صلاحیتش می کردند یا نمی شناختند و صلاحیتش را عدم احراز می کردند! این باعث می شد کار برای اصلاح طلبان دشوار شود. آنها برای انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزدهای اصلح و شناخته شده خود را وارد رقابت کردند. نامزدهای اصلح و شناخته شده رد صلاحیت شدند. بعد رو به نامزدهای صالح و کمتر شناخته شده آوردند، دیدند آنها هم رد صلاحیت شده اند. اصلاح طلبان کم کم احساس کردند باید از موجودات ناشناخته برای پیروزی در انتخابات مجلس استفاده کنند. بنابراین نزد استیون اسپیلبرگ شتافتند و گفتند: استیون! چند تا موجود ناشناخته داری بفرستیم مجلس؟ استیون گفت: الان دست و بالم خالیه ولی «ای تی» هنوز هست، البته خیلی پیر شده اصلاح طلبان گفتند: ای تی شناخته شده است، رد صلاحیت می شه. اسپیلبرگ گفت: دیگه کاری از دست من برنمیاد رفقا.

اصلاح طلبان باز اصرار کردند ولی اسپیلبرگ گفت فقط تن تن و میلو برایش مانده. اصلاح طلب ها داشتند ناامید از دفتر اسپیلبرگ خارج می شدند که قلب استیون جریحه دار شد، صدایشان کرد، برگشتند. اسپیلبرگ سرش را تکان داد. کاغذی حاوی اسامی و مشخصات چند نفر از جیبش درآورد و به اصلاح طلبان داد و گفت: از این ها می خواستم تو فیلم جدیدم استفاده کنم ولی مال شما باشه بهتره. شما بیشتر بهش نیاز دارین. و به این ترتیب لیست سی نفره اصلاح طلبان در تهران بسته شد. اسامی ای در آن لیست بود که مسلما ما نمی شناختیم. سریع ترین راه برای شناخت آنها هم سرچ در گوگل بود. سرچ هم ما را با نتایج عجیبی مواجه می کرد. یک بار نوشتیم «محمدجواد فتحی» این گوگل اصلاح طلب نشناس نتایجی آورد که دل هر اصولگرای منصفی را هم به درد می آورد. اولی لینک «دانلود آهنگ شاد و فوق العاده زیبای محمدجواد فتحی به نام دیگه دلم برات تنگ نمی شه» بود، بعدی وبلاگ «تنهاترین جواد». بعد از کلی تلاش و زحمت فهمیدیم ایشان استاد دانشگاه هستند.

فهرست سوابق دیگر عزیزان هم واقعا پربار بود. عضویت در انجمن اولیا و ربیان مدرسه، شکرت در مراسم ختم فامیل رییس دولت اصلاحات، عضو جزیره هوشمند ایرانسل، همسر آقای ایکس، شوهر خانم ایگرگ، دختر بابا، قندعسل خاله... این ها سوابق برخی از این عزیزان بود که اسمشان را آقای اسپیلبرگ به اصلاح طلبان داده بود. ظاهرا کاری هم نمی شد کرد. مجبور بدند. مجبور بودیم! امان از جبر.


ویدیو : طنز؛ شکست سنگین ظریف در گرامر برجام