ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (د) : ضرب المثلهای ایرانی, انواع ضرب المثل   داری ...



ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا ب  , ترتیب حروف الفبا , استان های ایران به ترتیب حروف الفبا

ضرب المثلهای ایرانی, انواع ضرب المثل

 

داری طرب كن، نداری طلب كن

دادن به دیوانگی گرفتن به عاقلی
دارندگیست و برازندگی

دانا گوشت میخورد نادان چغندر
داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه --- هر دو جانسوز است اما این كجا و آن كجا

دختر، تخم تر تیزك است

دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره
دخترمیخواهی ماماش را بین --- كرباس میخواهی پهناش را ببین
دختر همسایه هر چه چل تر برای ما بهتر
دختری كه مادرش تعریف بكنه برای آقا دائیش خوبه
درازی شاه خانم به پهنای ماه خانم در
در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام
در بیابان لنگه كفش، نعمت خداست
در جنگ، حلوا تقسیم نمیكنند

در پس هر گریه آخر خنده ایست
در جوانی مستی، در پیری سستی، پس كی خدا پرستی ؟
در جهان هر كس كه داره نان مفت، میتواند حرفهای خوب گفت

در جیبش را تار عنكبوت گرفته است
در جهنم عقربی هست كه از دستش به مار غاشیه پناه میبرند
در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد
در حوضی كه ماهی نیست ، قورباغه سپهسالاره
در خانه ات را ببند همسایه تو دزد نكن
در خانه مور، شبنمی طوفانست
در خانه هر چه، مهمان هر كه

در خانه اگر كس است یكحرف بس است
در خانه بیعاره ها نقاره میزنند
درخت اگر متحرك شدی ز جای بجای --- نه جور اره كشیدی نه جفای تبر
درخت پر بار، سنگ میخوره
درخت كاهلی بارش گرسنگی است
درخت كج جز بآتش راست نمیشه
درخت گردكان باین بلندی --- درخت خربزه الله اكبر
درخت هر چه بارش بیشتر بشه، سرش پائین تر میاد
در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم و نمیشه بست

درد دل خودم كم بود، اینهم قرقر همسایه
درد، كوه كوه میاد، مومو میره
در دنیا همیشه بیك پاشنه نمیچرخه
در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی
در دیزی وازه، حیای گربه كجا رفته
در زمستان، الو، به از پلوه
در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گله
درزی در كوزه افتاد
در زیر این گنبد آبنوسی، یكجا عزاست یكجا عروسی
درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی --- جمعه به مكتب آورد طفل گریز پای را ."‌ نظیری نیشابوری "
در شهر كورها یه چشمی پادشاست
در شهر نی سواران باید سوار نی شد
در كار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ! "‌ حافظ شیرازی "

در عفو لذتیست كه در انتقام نیست
در كف شیر نر خونخواره ای --- غیر از تسلیم و رضا كو چاره ای ؟
در مجلس خود راه مده همچو منی را --- كافسرده دل افسرده كند انجمنی را !
درم داران عالم را كرم نیست --- كریمان را بدست اندر درم نیست
در مسجده، نه كند نیست نه سوزوندنی
در نمك ریختن توی دیگ باید به مرد پشت كرد
درویش از ده رانده، ادعای كدخدائی كند
در، همیشه بیك پاشنه نمیگرده
درهفت آسمان یك ستاره نداره

درویش مومیائی، هی میگی و نمیائی
درویش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت
دزد،آب گرون میخوره
دزد بازار آشفته میخواهد
دزد باش و مرد باش

دزد حاضر و بز حاضر
دزد ناشی به كاهدون میزنه
دزد به یك راه میرود، صاحب مال به هزار راه
دزدی آنهم شلغم ؟
دزدی كه نسیم را بدزدد دزد است
دست بالای دست بسیار است . " در جهان پیل مست بسیار است ... "
دست به دنبك هر كی بزنی صدا میده
دست بیچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پیرهن دریدن نیست
دست بی هنر كفچه گدئیست

دست بریده قدر دست بریده را میدونه
دست بشكند در آستین، سر بشكند دركلاه
دست پشت سر نداره
دست پیش را گرفته كه پس نیفته
دستت چربه، بمال سرت
دستت چو نمیرسد به خانم --- دریاب كنیز مطبخی را
دستت چو نمیرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو
دست تنگی بدتر از دلتنگی است
دست خالی برای تو سر زدن خوبه
دست در كاسه و مشت در پیشانی
دست، دست را میشناسه
دست دكاندار تلخ است
دست راست را از چپ نمیشناسه
دستش به خر نمیرسه پالان خر را بر میدارد
دستش به دم گاو بند شده
دستش به عرب و عجم بند شده است
دستش بدهنش میرسه
دستش در كیسه خلیفه است
دستش را به كمرش گرفته كه از بیگی نیفته
دستش شیره ایست یا دستش چسبناك است
دستش را توی حنا گذاشت
دست شكسته بكار میره، دل شكسته بكار نمیره
دست شكسته وبال گردنه
دستش نمك نداره
دست كار دل و نمیكنه و دل كار دست و نمیكنه
دستش كجه
دست كه به چوب بردی گربه دزده حساب كار خودشو میكنه
دست كه بسیار شد بركت كم می شود
دست ما كوتاه و خرما بر نخیل . " پای ما لنگ است و منزل بس دراز " "‌ حافظ شیرازی "
دست ننت درد نكنه

دست و رویش را با آب مرده شور خانه شسته است
دستی را كه حاكم ببره خون نداره یا دیه نداره
دست و روت را بشور منم بخور
دستی را كه نمیتوان برید باید بوسید
دستی را كه از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه
دشمنان در زندن با هم دوست شوند

دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . "‌ نظامی "
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد . " دانی كه چه گفت زال با رستم گرد " "‌ سعدی "
دشمن دانا بلندت میكند --- بر زمینت میزند نادان دوست
دعا خانه صاحبش را میشناسد
دعا كن " الف " بمیره یا دعا كن بابات بمیره
دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود
دلاكها كه بیكار میشوند سر هم را میتراشند
دل بیغم دراین عالم نباشد --- اگر باشد بنی آدم نباشد .
دل سفره نیست كه آدم پیش هر كس باز كنه
دلش درو طاقچه نداره
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم
دلو همیشه از چاه درست در نمیاد
دماغش را بگیری جانش در میاد
دم خروس از جیبش پیداست
دمش را توی خمره زده است

دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد
دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب
دندان اسب پیشكشی را نمیشمارند
دنیا دمش درازه
دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش
دنیا، دار مكافاته
دنیا را آب ببره او راخواب میبره
دنیا را هر طور بگیری میگذره
دنیایش مثل آخرت یزیده
دنیا محل گذره
دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست كه به درد هم برسند
دو خروس بچه از یك مرغ پیدا میشوند، یكی تركی میخونه یكی فارسی
دود از كنده بلند میشه
دود، روزنه خودشو پیدا میكنه
دو دستماله میرقصه
دور اول و بد مستی ؟
دور دور میرزا جلاله ، یك زن به دو شوهر حلاله
دوری و دوستی

دوست همه كس، دوست هیچكس نیست
دوستی بدوستی در، جو بیار زرد آلو ببر
دوستی دوستی از سرت میكنند پوستی ؟
دوست آنست كه بگریاند. دشمن آنست كه بخنداند
دوصد گفته چو نیم كردار نیست
دو صد من استخوان باید كه صدمن بار بردارد
دوغ در خانه ترش است
دوغ و دوشاب در نظرش یكیست
دو قرت و نیمش باقیه
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتای جامه اگر كهنه است و گر از نو .
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین --- زفرمملكت كیقباد و كیخسرو .
ده انگشت را خدا برابر نیافریده
ده، برای كدخدا خوبه و برادرش
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .
دهنش آستر داره
دهنش چاك و بست نداره
دهن مردم را نمیشود بست
دهنه جیبش را تار عنكبوت گرفته

دیر آمده زود میخواد بره
دیده می بینه، دل میخواد
دیر زائیده زود میخواد بزرگ كنه
دیشب همه شب كمچه زدی كو حلوا ؟
دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، سه پایه میگه صل علی
دیگران كاشتند ما خوردیم، ما میكاریم دیگران بخورند
دیگ ملا نصرالدین است

دیوانه چو دیوانه به بیند خوشش آید !
دیوار حاشا بلنده
دیوار موش داره ، موش هم گوش داره
گردآوری:بخش سرگرمی پادشا


ویدیو : ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (د)