«شنیدی مهناز افشار حامله است؟ خب ازدواج کرده و همه زن‌ها حامله می‌شوند» :



افراد حامله ایا پریود می شوند , دانلود فیلم صمد که زن را حامله کرده , زنانی که برای هیتلر حامله می شوند

اخبارفرهنگی -  «شنیدی مهناز افشار حامله است؟ خب ازدواج کرده و همه زن‌ها حامله می‌شوند»

«کیارستمی می‌گوید هیچ فیلمی را ندیده، برای این که درباره‌شان حرف نزند، در حالی که همه فیلم‌ها را دیده»/ حرف‌های جالب فرمان‌آرا درباره رواج خاله‌زنکی در محافل روشنفکری ایران

...همگی یک جور دیکتاتور کوچولو هستیم. در هر اداره‌ای می‌روی طرف شده رئیس دفتر مدیری که دیگر خود آن مدیر هم منسوخ شده ولی رئیس دفتر حکومتی می‌کند. مثل منشی دکترهای مشهور، با تو مثل آشغال برخورد می‌کنند، داری ۲۰۰ هزار تومان ویزیت می‌دهی ولی رفتاری که با شما می‌شود، اصلا رفتاری انسانی نیست...

بهمن فرمان‌آرا کارگردان و تهیه کننده سینما در گفت و گویی با نشریه کتاب هفته درباره مبحث خاله زنکی در بین روشنفکران صحبت کرده و گفته که این موضوع محصول فضای بسته است.

تازه‌ترین شماره «کتاب هفته » با پرونده‌ای ویژه برای «خاله زنکی با طعم روشنفکری» روی پیشخوان رونامه فروشی‌ها و کتابفروشی‌ها آمده است. در این پرونده علاوه بر گفت و گو با فرمان آرا، یادداشت‌هایی ازجواد مجابی، عبدالرضا منجزی، جواد طوسی، محمد هاشم اکبریانی هم به چاپ رسیده است.

مروری بر چند جدال روشنفکری و گزارش گفت و گویی درباره نازل شدن سطح مباحث روشنفکری در ایران از دیگر بخش های این پرونده است.

حضور هوشنگ اعلم روزنامه‌نگار و سردبیر مجله آزما، عبدالجواد موسوی سردبیر کتاب هفته خبر و مهدی یزدانی‌خرم دبیر بخش فرهنگی روزنامه مردم امروز هم در میزگردی به آسیب‌شناسی عملکرد مطبوعات در زمینه ابتدال فرهنگی پرداخته‌اند.

گزیده‌ای از صحبت‌های بهمن فرمان آرا را با هم می‌خوانیم:
ــ ده پانزده سال پیش جایزه روبرتو روسلینی را به عباس کیارستمی دادند. شب منزل دوستی دعوت بودیم، فیلم‌سازی هم آنجا بود، آخر شب آمد و کنار من نشست و گفت شنیده‌ام که پنج هزار دلار داده‌اند به ژیل ژاکوب که جایزه را به کیارستمی بدهند. گفتم یعنی فرانسه نمی‌توانست شش هزار دلار بدهد؟ آمریکا نمی‌توانست ده هزار دلار بدهد؟ کل فرانسه منتظر پنج هزار دلار ما بود؟ چرا می‌خواهیم موفقیت دیگران را لوث بکنیم؟ همیشه هم بحث به این شکل شروع می‌شود که شنیده‌ام، یعنی شریکی در این ماجرا وجود دارد. آن موقع چیزی نوشتم که این آرزو فی‌نفسه ایراد دارد، یعنی ما موفق شده‌ایم دعا کنیم که بز همسایه بمیرد، عوض این که از خدا بخواهیم بیست تا بز به ما بدهد و بعد ماجرا را گفتم که وقتی «شازده احتجاب» جایزه گرفت، مرحوم ژیلبرت لازاریان آمد و گفت که شما به قاجار فحش دادید، پهلوی به شما جایزه داد.

ــ خبر بد می‌فروشد. اگر یک خبر خوب بدهی کسی کاری ندارد، ولی اگر یک خبر بد بدهی همه کنجکاو می‌شوند و پیگیری می‌کنند، مردم اصولا دنبال چیز منفی‌اند. من علاقه زیادی به خبر دارم. چیزی هم که در ماهواره‌ها تماشا می‌کنم، خبر است. از این همه خبر بد، پشت هم حالم بد می‌شود. حالا کریسمس است نگاه کنید رفاقت سگ را باغاز. این مثلا تنها خبر خوب است که معمولا به عنوان چیزی مسخره در آخر برنامه می‌گذارند.

ــ مثلا عباس کیارستمی می‌گوید که هیچ فیلمی را ندیده، برای این که درباره‌شان حرف نزند، در حالی که همه فیلم‌ها را دیده، بلا استثناء، فقط نمی‌خواهد در معذوریت بیفتد و چیزی بگوید که برایش دردسر شود، بنابراین نظری نمی‌دهد و هر بار هم سوال کنید، می‌گوید من خیلی سفر می‌روم، فیلم‌ها را نمی‌بینم، در ایران هم فیلم‌ها درست پخش نمی‌شوند، هر کسی برای خودش روشی دارد.

ــ ... البته این چیزها طبیعی است، مثل نیش ترمزی که موقع دیدن یک تصادف می‌زنیم که خدا را شکر یکی دیگر تصادف کرده، خدا را شکر یکی دیگر مرده و شامل حال من نشده. اصلا دست خودشان نیست. بعد وقتی کسی مشهور می‌شود نمی‌دانم چرا همه حرکاتش برای مردم مهم می‌شود، این است که مسائل خاله زنکی وارد ماجرا می‌شود: «شنیدی مهناز افشار حامله است؟» خب ازدواج کرده و همه زن‌ها حامله می‌شوند، چرا باید خبر هیجان‌انگیزی باشد؟

کتاب هفته خبر
ـــ از قدیم همین‌طور بود. آن وقت‌ها هم به دو گروه می‌توانستید فحش دهید و کسی مزاحم‌تان نمی‌شد، ورزشکارها و هنرمندها. چون راجع به چیز دیگر که نمی‌توانستید انتقاد کنید که مثلا فلان دکتر، فلان کار را کرد.

در این ماجرای فحش دادن به همدیگر چرا کسی مثل شایگان را نمی‌بینید؟ چون جایگاهش محفوظ است، ولی در عوض خیلی‌ها هستند که این کارها را می‌کنند. من قبلا دو بار از کتاب‌های حسین سناپور تعریف کردم، بعد او در شرق نوشت که شما وقتی‌ می‌خواهید، از کتاب من فیلم بسازید، اول اجازه بگیرید. در حالی که اصلا صحبت اجازه نبود. من هم نوشتم که من از کتاب تعریف کردم، اشتباه کردم، به همین صراحت، دیگر تعریف نمی‌کنم. من دارم از قصه گفتن تو تعریف می‌کنم، کتاب هم مناسب کار من نبود، کیمیایی باید از آن فیلم می‌ساخت، تعریف کردن که حقوق معنوی ندارد! چرا بدون اجازه من از کتابم تعریف می‌کنید؟

ــ من الان ۴۳ یا ۴۴ سال است که دارم کار می‌کنم، یک نقد را هم جواب نداده‌ام. مثلا می‌بینید که بازیگرهای جوان با دیدن نقدها عصبانی می‌شوند و می‌خواهند با منتقدها درگیر شوند که چرا شما گفته‌اید که من بازی‌ام در فلان فیلم خوب نیست؟ وقتی داری خودت را در معرض تماشا می‌گذاری عین این است که در ویترین نشسته باشی، وقتی تو ویترین نشسته‌ای که همه از تو تعریف نمی‌کنند، یکی هم از تو ایراد می‌گیرد. علاوه بر این ارباب جراید، هم به نیات خاله زنکی اجازه پخش و گسترش چنین بحث‌هایی را می‌دهند و خودشان هم از آن مایه می‌گیرند که دیدید فلانی راجع به فلانی چه گفت؟ من شاگرد داشتم که توی روزنامه به «شازده احتجاب» سه داده بود، به فیلم های جشنواره تهران نمره می‌داد. من این را به هژیر داریوش خدا بیامرز گفتم، گفت: «ناراحت نباش، چون به «آمارکورد» فلینی هم داده شش، حالا اگر به تو داده سه برو کلاهت را بالا بنداز.» حالا این کسی بود که می‌آمد سر کلاس من می‌نشست و در مدرسه عالی تلویزیون شاگرد من بود. انتظار داشت که در کلاس فیلمنامه‌نویسی من تلافی این سه را سرش دربیاورم، من به او چهارده دادم که شاید یک مقدار هم از حقش بیشتر بود. من اهل تصفیه حساب نیستم. می‌خواهم بگویم که شاگرد من چنین کاری کرده و فکر می‌کرد که من حتما از او انتقام خواهم گرفت. ماییم که نمکش را زیاد می‌کنیم.

ــ ما همگی یک جور دیکتاتور کوچولو هستیم. در هر اداره‌ای می‌روی طرف شده رئیس دفتر مدیری که دیگر خود آن مدیر هم منسوخ شده ولی رئیس دفتر حکومتی می‌کند. مثل منشی دکترهای مشهور، با تو مثل آشغال برخورد می‌کنند، داری ۲۰۰ هزار تومان ویزیت می‌دهی ولی رفتاری که با شما می‌شود، اصلا رفتاری انسانی نیست.

ــ ما خودمان از مدیر کل دیکتاتور درست می‌کنیم. ما خودمان این کار را می‌کنیم، بعد فردا که می‌رود دیگر جواب سلامش را هم نمی‌دهیم. من بارها با منشی دکترهای مشهور دعوایم شده. با من همیشه خوب برخورد می‌کنند، ولی با بیماران دیگر برخورد بدی دارند. یک بار مجبور شدم به آنها بگویم این بیمار که نیامده مطب گدایی، مریض است به چه جراتی با او این طور صحبت می‌کنید؟ بعد به قهر بیرون رفتم و دکتر به من زنگ زد که بیا و من گفتم تا آن دوبرمن را بیرون نکنی، نمی‌آیم. و نرفتم، چون معلوم است، به من کسی توهین نمی‌کند ولی می‌بینیم که دارند با مردم چه کار می‌کنند. با همین حرف‌های خاله زنکی است که می‌کوشیم همدیگر را خراب کنیم.

ــ شما مملکتی را نشان من بدهید که تنها زنی که مهم‌ترین جایزه ریاضیات را گرفته مال آن مملکت باشد و تو مجسمه‌اش را نسازی و نگذاری یک میدان. سر چاپ خبرش ماجرایی بود. این اتفاق مگر صد بار افتاده؟ خانم جوانی است، استاد دانشگاه استنفورد است و بزرگ‌ترین جایزه ریاضی جهان را برده که تا حالا زنی نبرده، شما باید افتخار کنید که این زن ایرانی است. اما می‌گویند که نه این خانم رفته مقیم آمریکا شده. هنوز که هنوز است ایرلندی‌ها پز می‌دهند که ریگان و کندی اصالت ایرلندی دارند، با این که آمریکا به دنیا آمده‌اند ولی پدربزرگ‌شان ایرلندی بوده.

اخبارفرهنگی - خبرآنلاین/کافه سینما

 


ویدیو : «شنیدی مهناز افشار حامله است؟ خب ازدواج کرده و همه زن‌ها حامله می‌شوند»