«شب یلدا» هم شهری شد : آن وقتها روی كرسی پارچهیی رنگ به رنگ میانداختند و ...
آن وقتها روی كرسی پارچهیی رنگ به رنگ میانداختند و طبقی از تخمه و كشمش و گردو و انار و هندوانه روی آن میگذاشتند. همه دور تا دور كرسی مینشستند و چشم میدوختند به دست بزرگ جمع كه حافظ یا شاهنامهیی دست گرفته بود و میخواست تفالی به آن بزند. روزنامه اعتماد: آن وقتها روی كرسی پارچهیی رنگ به رنگ میانداختند و طبقی از تخمه و كشمش و گردو و انار و هندوانه روی آن میگذاشتند. همه دور تا دور كرسی مینشستند و چشم میدوختند به دست بزرگ جمع كه حافظ یا شاهنامهیی دست گرفته بود و میخواست تفالی به آن بزند.
همه میدانند «یلدا» یا «چله» آخرین شب آذرماه، شب قبل از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است، شب جمع شدن و شب زندهداری، شعرخوانی و فال گرفتن، شب چره و آجیل و انار و هندوانهخوری، خاطره و قصهگویی.
تغییر آیین مذهبی به جشن یلدا
می گویند« ایرانیان باستان اساس زندگیشان بر كشاورزی و چوپانی قرار داشت، آنها بر اثر گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصل و بلندی و كوتاهی روز و شب آشنا شدند و كارهای خود را با توجه به آن تنظیم كردند. روشنی، روز، تابش خورشید و اعتدال هوا مظاهر خیر و تاریكی، شب و سرما نمادهای اهریمن شدند. با گذشت زمان كه فهمیدند كوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و بلندترین شبها شب اول زمستان است، بلافاصله بعد از این درازترین شب روزها بهتدریج بلندتر شده و شبها كوتاهتر میشوند و خورشید هر روز بیشتر در آسمان میماند پس آن را شب یلدا یا شب زایش و تولد خورشید میخواندند و برای آن جشن برگزار میكردند.»
اما دكتر مرتضی رضوانفر، معاون پژوهشی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معتقد است كه شب یلدا یا شب چله یك آیین مذهبی بوده است نه جشن. او درباره این مراسم مذهبی ایرانیان باستان میگوید: « در آیین میتراییسم و زرتشت اساس جهان مبارزه میان اهورامزدا و اهریمن است. شب یلدا در واقع رویارویی خیر و شر است. در واقع این شب به نوعی نماد این تقابل است. شب و سرما هر دو نمادهای اهریمنی بودند. ننهسرما، چله كوچك و چله بزرگ در فرهنگ ما مظهر شر و پلیدی است از این رو آمدن بهار و عمو نوروز به معنای شكست ننه سرما و بچههایش است.
بر اساس افسانههای كهن ایران، چله بزرگ و چله كوچك پسران ننه سرما هستند. چله بزرگ از نخستین روز زمستان به مدت چهل روز آغاز میشود در ابتدای حكومت خود به برادر كوچكترش یعنی چله كوچك و نیز مادرش ننهسرما قول میدهد كه زمین و زمان را چنان سرد كند كه اسبها در اصطبل یخ بزنند. برادر كوچك او نیز در زمان حكومت بیست روزهاش برای نشان دادن غیرت و قدرت خود قول میدهد آن چنان سرمایی به پا كند كه كره مادیانهای آبستن در شكم آنها منجمد شوند. اگر دو برادر بتوانند انتظارات مادر خود را برآورده سازند ننه سرما آخر زمستان مهربان میشود و هوای لطیف و مطبوعی را به مردم هدیه میدهد و گرنه در آخرین روزهای زمستان برف و سرما را برقرار میكند كه به آن سرمای پیرزن میگویند. اگر چه ننه سرما انتظار دارد تا اواسط فروردین ماه حكومت كند اما معمولا تا پانزده اسفند از سه برادر فروردین، اردیبهشت و خرداد شكست میخورد و تا سال آینده به همراه پسران خود پنهان میشود.»
او میگوید: «ایرانیان باستان در شب چله یا شب یلدا كه طولانیترین شب سال بوده دور هم جمع شده و تا سحر بیدار میماندند تا پلیدی این شب به آنها آسیبی نرساند و از آنجا كه این آیین بر اساس باورها و اعتقادات مذهبی آنان شكل گرفته بود یك حس دینی در آن جاری بود اما رفته رفته سختی زمستان كم شده و این آیین مذهبی به جشن مبدل شده است».
رضوانفر درباره تغییر آیین مذهبی یلدا به جشن شب چله میگوید: «ساختار آیینها بهگونهیی است كه بر اساس نیاز جامعه به مرور تغییر میكنند، یلدا، نوروز، جشن سده و مهرگان با كمرنگ شدن دین و مذهب ایرانیان باستان تغییر كردند. آیینها و باورها تا جایی كه كاركرد داشته و مفید هستند، باقی میمانند در غیر این صورت مردم خود آن را كنار میگذارند، مگر آنكه بتوانند خود را با نیاز روز مردم مطابقت دهند.»
او میگوید كه «در آیین یلدا نماز و دعاهایی كه برگرفته از مذهب زرتشت بوده كنار رفته است. نمیتوان انتظار داشت، مراسم و آیینها هزاران سال بیآنكه دستخوش تغییر شوند، همانطور میان مردم باقی بمانند. اگر نوروز، یلدا و دیگر مراسم از گذشته هنوز پابرجا ماندهاند به این دلیل است كه نیاز روحی، فرهنگی و مذهبی مردم را پاسخ میدهند.»
جمع خانواده و شب چره
«یلدا» یا «چله» كه میرسید، همه خانه بزرگ فامیل جمع میشدند و به انتظار شكست اهریمن شب، تا صبح بیدار میماندند و برای آنكه نحسی این شب را بگیرند، آتشی روشن میكردند و سفرهیی از میوههای تازه و خشك پهن میكردند. سفرهیی مقدس كه جنبه دینی داشت و همان وقت برای آمدن خورشید و روشنایی دست به دعا میشدند. هنوز هم یلدا كه میرسد سر سفرهها و میزها میوههای تازه و خشك هست.
دكتر رضوانفر درباره شب چره در شب یلدا اینطور میگوید: « خوردن آجیل مخصوص شب چله، هندوانه به عنوان میوهیی مدور كه بیرونش سبز و درونش قرمز است، سمبل خورشید محسوب میشد، انار و برخی میوههای محلی غالبا جنبه نمادی دارند و نشانه بركت، تندرستی، فراوانی و شادكامی هستند، خوردن این میوهها نوعی بركت خواهی محسوب میشد كه افراد با خوردن آنها خودشان را نیز مانند آنها بركت خیز میكردند و نیروی باروری را در خود افزایش میدادند. عده زیادی اعتقاد دارند كه اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و كوچك یعنی زمستانی كه در پیش دارند دچار سرما و بیماری نمیشوند.».
تفال به حافظ و قصهگویی
شب یلدا رسم بود تفال به حافظ بزنند و حال و هوایشان را در آغاز زمستان بهاری كنند. بعضیها هم شاهنامهخوانی میكردند، یا خسرو و شیرین گنجوی را میخواندند. بعد هم مینشستند پای حرفهای جوانی رفته بزرگترهایی كه تنها خاطراتش برایشان مانده بود. شاید همه اینها زمانی بود كه به قول دكتر رضوانفر «جامعه هنوز بر اساس نظام خویشاوندی بود، امنیت اقتصادی و اجتماعی را روابط خویشاوندی تعیین میكرد».
نمادهای گمشده در زمان
هر چه میگذرد رسم و رسوم شب چله شهریتر میشود و شب یلدا را انگار طولانیتر میكنند. دكتر رضوانفر میگوید: «ساختار اجتماعی ایران زمانی كه از روستایی به شهری تغییر كرد، آیینها و رسمها پراكنده و كمرنگ شدند.»
كرسیها جای خود را به وسایل گرمكننده امروزی دادند، طبقها رفتند و جعبهها و بستهبندیهای امروزی آمدند.
معاون پژوهشی پژوهشگاه میگوید: «در اكثر شهرها و روستاهای ایران از كرسی استفاده میكردند. كرسی نقشی نمادین و نشانهشناختی برای مراسم شب یلدا ایفا میكرد ولی امروزه این وسیله نمادین، حذف شده و جایگزین مناسبی هم برای آن ایجاد نشده است. برنامههای تلویزیون جای حافظخوانی، شاهنامهخوانی و قصه گویی بزرگان خانواده را پر كردهاند. قدیم خربزه و هندوانه را از تابستان در انبارهای گندم یا صندوق خانهها و زیرزمینها برای شب یلدا نگهداری میكردند.
انگور را در جایی خنك به بند آویزان میكردند یا همانطور كه به شاخه بود در كیسه یا كوزههای گلی كرده و زیر خاك میگذاشتند، این تلاشها برای تهیه وسایل شب یلدا، ارزش مراسم را بیشتر میكرد، ولی امروزه به دلیل راحت شدن تهیه مواد، بخشی از ارزش و اهمیت مراسم شب یلدا كمتر شده است. یا برای فرستادن هدایا برای نوعروس، هدایا را درون سینیهای تزیین شده قرار میدادند و توسط افرادی به نام طبقكش به خانه عروس میفرستادند ولی امروزه به دلیل مسافتهای طولانی و نیز مدرنیزه شدن جامعه، دیگر كسی برای فرستادن هدایا از طبقكش استفاده نمیكند. امروزه افراد به جای دیدن یكدیگر یا حتی شنیدن صدای یكدیگر برای تبریك این شب از پیامك استفاده میكنند و حتی فرصت شنیدن صدای یكدیگر را از خود میگیرند.»
حفاظت از آیین و رسوم
جشن «شب چله»یا «شب یلدا» میان شلوغی شهرها كمرنگ میشود، جمعها و شبنشینیها كوچكتر میشود. دغدغهها پررنگتر. رضوانفر معتقد است كه حفظ آیین و رسوم برعهده مردم است. آنچه كنوانسیون یونسكو نیز به آن اشاره میكند. او میگوید: «اگر دولت برای حفظ رسوم اقدام كند جنبه حكومتی پیدا میكند.»
ویدیو : «شب یلدا» هم شهری شد