سید عباس عراقچی : سیاسی نیستم ، دیپلماتم : بر سر «ویرگول» هم جنگیدیممنتظر «پست» ...
بر سر «ویرگول» هم جنگیدیم
منتظر «پست» نبودم
ما زارعان «برجام» هستیم
بر سر «ویرگول» هم جنگیدیم
نمیتوانستیم با دست خالی مذاكره كنیم
پرونده هستهای، كاملا سیاسی شده است
رفتن برجام به مجلس با منافع ملی همخوان نیست
بدون توافق، مسیر هر دو طرف بسیار پرهزینه میشد
توانایی تیم مذاكره، نهایت ١٥ درصد در نتیجه موثر است
هیچ كس مانند ظریف و صالحی «برجام» را نمیشناسد
گاهی مسایل محرمانه مذاكرات از تریبونهای داخلی فاش میشد
مذاكرات هستهای میان ایران و ١+٥ پس از دوسال رایزنیهای فشرده و نفسگیر در چهاردهمین روز از ماه جولای به ایستگاه اعلام توافق رسید. واگن مذاكرات پس از ١٢ سال فراز و نشیب سیاسی، فنی و حقوقی در حالی به ایستگاه حصول برنامه جامع اقدام مشترك رسید كه تیم مذاكرهكننده جدید در سایه دولت یازدهم با ابتكار مذاكراتی نو و زبان تعامل با غرب، استراتژی برد – برد را در مقابل شش قدرت جهانی با موفقیت پیش برد.
سیدعباس عراقچی، معاون امور حقوقی و بینالملل وزیر امور خارجه تنها مذاكرهكننده ارشدی بود كه از دولت دهم به تركیب منتخب محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه كشورمان برای مذاكره با ١+٥ اضافه شد. عراقچی در گفتوگوی تفصیلی با «اعتماد» از سابقه ٢٥ سال آشنایی خود با ظریف میگوید و از اینكه حاضر بود در صورت صلاحدید رییس دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم در هر پستی كه منافع ملی را تامین كند، ایفای مسوولیت كند.
عضو ارشد تیم مذاكرهكننده هستهای كه از معدود سیاستمداران ایرانی است كه از طریق صفحه اینستاگرام خود با عامه مردم در ارتباط است در این گفتوگو از تفاوتها در تاكتیكهای مذاكراتی دولتهای دهم و یازدهم میگوید. دكتر عراقچی كه سابقه حضور در سفارتخانههای ایران در ژاپن و فنلاند را هم در پرونده خود دارد از فرصتها و چالشهایی میگوید كه مخالفتهای داخلی با مذاكرات در دو سال گذشته برای تیم مذاكرهكننده به وجود آورده است.
وی یكی از اصلیترین توفیقهای توافق هستهای را ایرانی مقتدر در منطقه و سطح بینالمللی میداند و از آغاز گفتوگوهای كشورهای اروپایی با تهران در خصوص مسائل منطقهای خبر میدهد. مشروح گفتوگو با مرد شماره دو مذاكرات در دولت یازدهم به شرح زیر است:
٢٦ مرداد، دو سال از روزی گذشت كه محمدجواد ظریف سكان وزارت امور خارجه را از علیاكبر صالحی، وزیر امور خارجه دولت دهم تحویل گرفت. چه اتفاقی افتاد شما كه در تیمهای مذاكرهكننده قبلی هم حضور داشتید از سوی وزیر امور خارجه دولت اعتدال به ادامه كار در تیم مذاكرهكننده با سیاست جدید كاری دعوت شدید؟
پاسخ دادن به این سوال چندان آسان نیست. سابقه آشنایی من با دكتر ظریف بسیار طولانی است و فكر میكنم بیش از ٢٥ سال است كه ما یكدیگر را میشناسیم. شناختی كه ایشان از بنده داشتند و تلقیای كه در وزارت امور خارجه نسبت به بنده وجود دارد این است كه، درست یا غلط، همه من را به عنوان دیپلماتی كه كارش دیپلماسی است و كار خود را خوب و باانگیزه انجام داده و نگاه سیاسی خود را وارد كار نمیكند، میشناسند.
هیچ كس من را به عنوان فردی كه كار را با جناحبندیهای سیاسی گره بزند، نمیشناسد. فكر میكنم علیالقاعده انتخاب ایشان با توجه به خصوصیات فردی، شخصی و بحث تواناییهای فردی و كاری بوده است. حضور من در تیمهای گذشته هم به همین دلیل بود و به عنوان یك دیپلمات وزارت امور خارجه كه منافع ملی كشور برای او مهم است و نه منافع جناحی و سیاسی در آن تیمها هم حضور داشتم. برای من جای افتخار است كه مورد اعتماد ایشان و آقای رییسجمهور قرار گرفتم و این مسوولیت به من داده شد.
انتظار داشتید كه به عنوان عضو تیم مذاكرهكننده به كار خود در دولت یازدهم هم ادامه دهید؟
نه، اینكه خودم شخصا به دنبال آن باشم نبود. من وقتی كه دكتر ظریف به وزارت رسید معاون آسیا و اقیانوسیه بودم و نخستین اقدام ایشان هم دیدار با معاونان موجود بود. من در همان جلسه خدمت ایشان عرض كردم كه من یك دیپلمات وزارت امور خارجه هستم و برای منافع ملی كشورم حاضر به انجام هركاری در هر سمتی كه شما پیشنهاد بدهید، هستم و اگر هیچ سمتی را هم برای من در نظر نداشته باشید برای من نعمتی است و من هم مانند شما كه شش سال به امور دانشگاهی و تدریس پرداختید، این دوره را تجربه خواهم كرد. ایشان ابراز لطف داشتند و تاكید كردند كه من حتما به دنبال استفاده از شما در وزارت امور خارجه هستم و پستهای مختلفی هم در ذهن داشتند و پیشنهاد كردند.
خاطرم هست كه یك بار به ایشان گفتم اگر معاونت امور اداری و مالی را هم به من پیشنهاد بدهید همه وزارتخارجه را یك دور زده ام!. در نهایت ایشان به این جمعبندی رسیدند كه من در معاونت بینالملل انجام وظیفه كنم. من منتظر پست خاصی نبودم و تابع نظر ایشان بودم.
سیاست دولت نهم و دهم در پرونده هستهای سیاست مقاومت و پیشبرد برنامه هستهای بهرغم تحریمها و تهدیدها بود. سیاست دولت یازدهم سیاست مذاكره و مشروعیت بخشی بینالمللی به فعالیتهای هستهای ایران بود. شما به آن سیاست مقاومت بیشتر نزدیك بودید یا سیاست تعامل دولت یازدهم؟
دیپلماتها مجری سیاستهای كلی كشورهای خود هستند. اگر در مقطعی بنا برمقاومت باشد وظیفه دیپلمات مقاومت است و اگر بنا بر تعامل باشد سیاست دیپلمات هم تعامل خواهد بود. ضمن اینكه ما هیچوقت میز مذاكره را در طول ١٢ سال گذشته ترك نكردیم. ممكن است كه در دورههایی مذاكرات عمدتا به دلیل زیادهخواهیهای طرف مقابل نتیجهای به دنبال نداشته اما جمهوری اسلامی ایران هیچگاه میز مذاكره را ترك نكرده است. البته پس از تعلیق اولیه سالهای حدود ٨٢ و ٨٣ مجموعه نظام به این نتیجه رسید كه از طریق مذاكره با دست خالی نمیتواند به اهداف خود برسد و كشور هستهای نخواهد شد.
در آن شرایط برآورد كلی این بود كه اگر به دنبال هستهای شدن برای مقاصد صلحآمیز هستیم ابتدا باید واقعیتها را در میدان تثبیت و با دست پر مذاكره كنیم. این واقعیت نه فقط در مذاكرات هستهای كه در تمام مسائل مصداق دارد. شما هیچگاه نمیتوانید با دست خالی مذاكره كنید. مهارتها و هنر مذاكراتی تنها میتواند تا حدودی میزان موفقیت را افزایش یا كاهش دهد اما اگر این مذاكرات بدون پشتوانه و با دست خالی صورت بگیرد قطعا به فرجامی نخواهد رسید. مجموعه نظام به این جمعبندی رسید كه ابتدا باید در صحنه هستهای واقعیتهایی را تثبیت كند و جای پای خود را محكم كرده تا بتواند با دست پر بر سر میز مذاكره بنشیند. البته این درست است كه دولتها با اتخاذ تاكتیكهای متفاوت میتوانند یا این روند را سرعت بخشیده یا آن را گرفتار تاخیر كنند.
ممكن است عدهای اعتقاد داشته باشند كه میتوانستیم این مسیر را زودتر یا با هزینه كمتر طی كنیم. ولی در یك نگاه كلی این مباحث چندان تعیینكننده نیست. باید بدانیم كه طی این مسیر بدون تثبیت واقعیتهای میدانی و بدون پرداخت هزینه امكانپذیر نبود. من همواره در پاسخ به طرف غربی كه مدعی است ایران در نتیجه فشار تحریمها به مذاكره روی آورد میگویم كه ایران زمانی پای میز مذاكره نشست كه دست خود را در صحنه واقعیتهای میدانی پر كرد. این مساله نیز طبیعی است كه زمانی كه ما به دستاورد موردنظر خود برسیم بیدلیل هزینه بیشتری پرداخت نكنیم. در هر حال من ترجیح میدهم بیش از آنكه در خصوص رویكرد دولتها در پرونده هستهای صحبت كنیم استراتژی كلان نظام در این مورد را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
هر دولتی جز دولت روحانی هم پس از دولتهای نهم و دهم سكان كشور را به دست میگرفت، سیاست نظام تعامل در مذاكرات هستهای بود؟
سیاست نظام همواره سیاست مذاكره بود اما زمانی كه دست ما در صنعت هستهای پر شد این سیاست هم تقویت شد. نباید از نظر دور داشت كه شروع مذاكرات دوجانبه با دولت امریكا در دولت گذشته آغاز شد.
البته ماههای پایانی دولت دهم و شنیدهها هم حاكی از آن است كه مخالفتهایی هم از سوی دولت وقت با آن مذاكرات وجود داشت.
بله، اواخر دولت گذشته بود اما لزومی ندارد وارد جزییات شویم. مهم این است كه اراده برای رسیدن به راهحلی مذاكراتی از زمانی كه دست ما در صنعت هستهای پر شد، وجود داشت. یك سال پیش از پایان دولت گذشته این اراده در ایران شكل جدیتری به خود گرفت و پیشنهادهایی از سوی امریكاییها برای مذاكراتی در مسقط با میانجیگری عمانیها مطرح شد. در آن زمان نظر كلی نظام موافقت با این مذاكرات بود. ممكن است عدهای بگویند آن مذاكرات با سرعتی كه انتظار میرفت پیش نرفت و در دولت روحانی این مذاكرات سرعت عمل بیشتری به خود گرفت. نقش دولتها در پیشبرد سیاستها با ادبیات جداگانه و تاكتیكهای بهتر قابل انكار نیست اما این تاكتیكها، چارچوبها و سیاستها در سیاست كلی و كلان نظام معنا پیدا میكند. این سیاست براساس یك روال منطقی از مقاومت و ایستادگی تا مذاكره و رسیدن به خواستههای ملی پیش رفت.
این توافق تا چه اندازه محصول اراده نظام برای مذاكره بود و تا چه اندازه به تواناییهای مذاكراتی تیم بازمیگشت؟ نظر برخی این است كه شاید اگر تیم مذاكرهكنندهای جز تیم شما بود این مذاكرات به نتیجه نمیرسید حتی اگر اراده نظام هم به توافق رسیدن با طرف مقابل بود.
در عالم سیاست میگویند برای به سرانجام رسیدن یك پروسه باید آدمهای مناسب در زمان مناسب در مسوولیت مناسب قرار بگیرند و مقداری هم شانس داشته باشند. من فكر میكنم برای آنكه كاری به نتیجه برسد هم به اراده سیاسی نیاز است و هم به ابزار مناسب. این اراده سیاسی در نظام وجود داشت و با انتخاب آقای روحانی به عنوان رییسجمهور از سوی مردم ابزار مناسب برای عملی كردن آن اراده هم شكل گرفت. این انتخاب نتیجه یك حماسه سیاسی بود كه نباید فراموش شود. حماسه سیاسی با مشاركت ٧٣ درصد از مردم در انتخابات ریاستجمهوری شكل گرفت.
من بارها این را عرض كردهام و باز هم با افتخار تكرار میكنم كه مشاركت ٧٣ درصدی مردم در انتخابات برای بسیاری از دموكراسیهای پیشرفته غربی یك آرزو است. زمانی كه ٧٣ درصد مردم پای صندوقهای رای حاضر میشوند به این معناست كه مجموعه سیستم را قبول داشته و به آن اعتقاد دارند و اگر به دنبال تغییر هم هستند درصدد اعمال آن از داخل خود سیستماند. این سرمایه بزرگی برای نظام است و همین سرمایه بود كه در خدمت اراده سیاسی قرار گرفت و نتیجه آن هم دولتی شد كه ابزار مناسب برای گفتمان لازم جهت یك مذاكرات تعامل گرایانه را در اختیار دارد. دولت روحانی تیمی را هم انتخاب كرد كه مناسب این كار باشد. در تمام دنیا و نه فقط ایران، تیم مذاكرهكننده در چارچوب دستورالعملها اقدام میكند. چارچوبها، اصول و خطوط قرمزها تعیین میشود و سپس به تیم دستور میدهند كه این مسائل را محقق كند.
اینكه یك تیم با هنر مذاكراتی بتواند این خواستهها را به بهترین شكل محقق كند قابل انكار نیست اما قطعا تیم قدرت مانور فوقالعادهای را كه هركاری بخواهد انجام بدهد ندارد. همچنین تیم باید به پشتوانهای متكی باشد كه به آن قدرت بدهد. حرف اول را در هر مذاكرهای قدرت میزند، این قدرت میتواند نظامی، سیاسی، اقتصادی، اعتقادی، گفتمانی یا تركیبی از تمام این موارد باشد. در این میان توانایی تیم در نوع حرف زدن، تعامل برقرار كردن و تاكتیكهای مذاكراتی داشته باشد میتواند نهایتا ١٠ تا ١٥ درصد نتیجه را به نفع یا به ضرر افزایش یا كاهش دهد. در مورد مذاكرات هستهای تمام مواردی كه در بالا گفتم را در نظر بگیرید به اضافه توكل به خدا و برخورداری از عنایات الهی.
شما در دولت قبل دوره كوتاهی هم مسوولیت سخنگویی را بر عهده داشتید وعضو تیم مذاكرهكننده هم بودید. چرا در دولت نهم و دهم میزان اطلاعرسانی به مطبوعات و رسانهها در خصوص مذاكرات هستهای اندك و تقریبا ناچیز بود؟
در دولت گذشته وزارت امور خارجه مسوول مذاكرات نبود و این مسوولیت با شورای عالی امنیت ملی بود. سیاستهای رسانهای هم توسط شورای عالی امنیت ملی تنظیم میشد.
آیا سیاست رسانهای در آن دوره اطلاعرسانی اندك در خصوص مذاكرات هستهای بود؟
همیشه سیاستهای رسانهای وجود دارد. فكر میكنم میزان توجهی كه جامعه در این دولت نسبت به مذاكرات پیدا كرد نسبت به دولت گذشته فراگیرتر و وسیعتر بود و به تبع این توجه، پوشش رسانهای مذاكرات هم بیشتر بود. در گذشته پرونده هستهای و مذاكرات به اینگونه در جامعه شفاف نشده و مورد توجه قرار نگرفته بود. فكر میكنم یكی از بركات دوره جدید مذاكرات، شفافیت در موضوع هستهای بود و اینكه موضوع هستهای به عنوان حساسترین و جدیترین مساله كشور به بحث گذاشته شود و مخالفان و موافقان در خصوص آن اظهارنظر كنند. این مساله در بلوغ سیاسی جامعه نقش جدی داشت.
این رویكرد جدید هم مدیون دولت است كه مسیر را برای اظهارنظرهای همگانی در خصوص مذاكرات باز گذاشت و هم مدیون مخالفانی كه نظر خود را به صراحت اعلام میكنند. نتیجه این امر برای تقویت رشد و آگاهی عمومی جامعه بسیار مفید است. در گذشته موارد دیگری هم وجود دارد كه با امروز قابل مقایسه نیست. به هرحال نظام جمهوری اسلامی یك نظام مردمسالار نوپایی است. ٣٥ سال در تاریخ سیاسی یك كشور چندان زیاد نیست و این در حالی است كه غربیها مدعی بیش از ٣٠٠ سال تجربه دموكراسی هستند و هنوز هم به اذعان خود به تكامل در این مرحله نرسیدهاند. به نظر من در كشور ما نظام مردمسالاری با مشخصههای دینی خود روند رو به رشد خوبی را طی میكند و باید این را غنیمت بدانیم.
دونگاه در این خصوص وجود دارد. یك نگاه اعتقاد دارد كه تاثیرگذاری تحریمها بر زندگی عامه مردم، مساله مذاكرات را در افكار عمومی پررنگ كرد و نگاه دیگر هم همراستا با نظر شماست كه میگویید سیاست وزیر امور خارجه این بود كه مردم را محرم مذاكرات بداند. فكر میكنید كدام یك از این دو نگاه به واقعیت حساسیت جامعه نسبت به مذاكرات نزدیك است؟
هر دو این موارد درست است. جامعه ما بهطور كلی یك جامعه سیاسی است.
این جامعه در دولت نهم و دهم سیاسی نبود كه در جریان مهمترین مذاكرات مملكتی قرار بگیرد؟
عرض كردم كه چند مساله دست به دست هم داد. جامعه ما همواره سیاسی بوده است. در دولت قبل هم این جامعه سیاسی بود و اصولا پس از انقلاب جامعه ما جامعه سیاسی شد و سیاست موضوع روز همه مردم شده است. در موضوع هستهای تحریمها مذاكرات را به زندگی روزمره مردم گره زد و تبدیل به یك موضوع غرور ملی شد كه مردم احساس كردند برای حفظ حقوق هستهای كشور باید بایستند و برخی كمبودها را تحمل كنند و لذا مذاكرات مورد توجه ویژه مردم قرار گرفت. سیاست دولت جدید هم شفافسازی در خصوص بحث هستهای و بازنگهداشتن فضا برای مخالفان جهت ابراز عقیده بود.
تمام این مسائل دست به دست هم داد كه ما امروز با این وضعیت مواجه هستیم كه در موضوع هستهای هیچ مساله مغفولی باقی نمانده و در خصوص تمام مسائل ریز آن هم بحث شده است. فكر نمیكنم مسالهای در جمهوری اسلامی بوده است كه تا این اندازه مورد بحث و بررسی قرار گرفته باشد و در خصوص آن این میزان موافق و مخالف صحبت كرده باشند. جالب است كه در حال حاضر عدهای اساسا به عنوان «متخصص برجام» یا «متخصص مخالفت با برجام» شناخته میشوند! تمام این مسائل نعمت است و به رشد جامعه كمك میكند. این مسائل نشان میدهد كه توان هضم جامعه در این خصوص بسیار بالا رفته است.
تا چه اندازه پرونده هستهای در داخل ایران در این دو سال سیاسی و گرفتار جناحبندیهای سیاسی شده است؟
بهتر است بگوییم تا چه اندازه سیاسی نشده است؟ به نظر من این پرونده كاملا تبدیل به موضوعی در چارچوب سیاست داخلی شده است و مخالفتهایی را كه با آن صورت میگیرد میتوان به دو دسته تقسیم كرد؛ كسانی كه از سر دغدغههای ملی، جزییات و كلیات را مورد بحث قرار داده و انتقاد میكنند كه معمولا هم با پاسخها قانع میشوند. دسته دومی كه به دلیل مسائل جناحی و سیاسی مخالفت میكنند و مخالفتهای خود را هم ادامه میدهند. البته مخالفتهای این افراد هم محترم است و معنای سیاست همین است.
از منظر یك دیپلمات این مخالفتها به شما كمك كرده است یا مانعی در سر راه بوده است؟
زمانی كه در یك جامعه چندصدایی وجود دارد شنیده شدن صداهای مختلف اجتنابناپذیر است و این كار دیپلماتها را هم سخت میكند و هم در برخی موارد كمككننده است. كمككننده است از این جهت كه طرفهای مقابل ما به این درك میرسند كه جامعه در ایران باید نسبت به دادهها و ستاندهها قانع شود تا نتیجه را بپذیرد و تیم مذاكرهكننده یا دولت در موضعی نیست كه امری را به ملت دیكته كند. از این نظر مخالفتهای داخلی در مذاكرات كمككننده بوده است. اما از جهتی هم كار را سخت میكرد.
در همه مراحل در شرایطی قرار میگرفتیم كه مخالفتهای داخلی كار مذاكره را سخت میكرد و گاهی مخالفتها باعث میشد كه مسائل محرمانه مذاكرات به فضای عمومی كشیده شود و این اتفاق صدمه زننده بود. گاهی كار ما را با موانع جدی روبه رو میكرد و گاهی میزان اختلافهای داخلی به حدی بالا میرفت كه طرف مقابل را به تردید میانداخت كه آیا با این وضعیت امكان ادامه مذاكرات و به نتیجه رسیدن آن وجود دارد! تردیدی شبیه تردیدی كه ما گهگاه نسبت به اوباما داشتیم كه آیا در برابر این كنگره توانایی پیشبرد توافق احتمالی را دارد یا خیر.
میزان ورود مجلس شورای اسلامی به مذاكرات هستهای در دولت قبل چگونه بود؟
در دولت قبل هم پس از هر دوره مذاكره كمیسیون از تیم مذاكرهكننده دعوت میكرد و من به عنوان معاون وزیر امور خارجه كه در مذاكرات حضور داشتم چند جلسه در كمیسیون امنیت ملی حاضر و به سوالات پاسخ داده بودم.
چندبار برای پاسخ دادن در كمیسیون حاضر شده بودید؟
در آن زمان فواصل میان دورههای مذاكراتی طولانی بود. در سال ٩١، فكر میكنم جمعا چهار دور مذاكره بوده است در استانبول، بغداد، مسكو و الماتی و احتمالا چهار جلسه هم كمیسیون امنیت ملی داشته است.
پس از صدور قطعنامهها در شورای امنیت علیه ایران، آیا مجلس شورای اسلامی از تیم مذاكرهكننده در خصوص چرایی صدور قطعنامه توضیح میخواست؟
نكته شما درست است كه قطعنامههای گذشته حساسیت لازم را در كشور ایجاد نكرد. به اندازهای كه این قطعنامهها مهم بودند در جامعه مورد بررسی قرار نگرفتند.
چرا؟ آیا یكی از این دلایل عدم اطلاعرسانی عمومی در خصوص آنها نبود؟
بله. شاید اطلاعرسانی كامل نبود و شاید هم توجهی آن زمان به این مسائل وجود نداشت. به هرحال تصمیم نظام در آن دوره این بود كه به سمت هستهای شدن حركت كرده و هزینه آن را هم پرداخت كند كه این قطعنامهها هزینه آن بود. در ضمن شرایط آن زمان هم با شرایط امروز فرق داشت. در آن دوره ما در شرایط تقابل بودیم. ما در صحنه هستهای افزایش تعداد سانتریفیوژها، ساخت رآكتور آب سنگین اراك و تكمیل فردو را پیش میبردیم و آنها هم با صدور قطعنامهها، تحریمها را تشدید میكردند. اكنون كه صحنه تعاملی است، طبیعتا قطعنامه مورد توجه قرار میگیرد.
كسانی كه دغدغههای جدی دارند این سوال را مطرح میكنند كه در صحنه تعامل میان دو طرف، آیا مفاد قطعنامه جدید تهدید هستند یا خیر؛ البته من به تمام كسانی كه قطعنامه جدید را به اصطلاح شخم میزنند توصیه میكنم كه این كار را با قطعنامه ١٩٢٩ هم بكنند تا مردم بهطور كامل درك كنند كه ما از چه قطعنامهای به قطعنامه ٢٢٣١ رسیدیم. اگر ١٩٢٩ در زمان خود مورد توجه قرار نگرفته است، اكنون باید مورد مورد بررسی قرار بگیرد.
از زمان به توافق رسیدن ایران و ١+٥ در وین تا به امروز، پنج بار كمیسیون امنیت ملی مجلس با تشكیلات سیاست خارجی جلسه داشته است. تا چه اندازه پرسشهایی كه در این جلسات مطرح میشود تخصصی و نزدیك به واقعیت برجام است؟
كمیسیون امنیت ملی تا به امروز وظیفه خود را به خوبی انجام داده است. نمایندگان محترم ورود خوب، جزیی و پیگیرانهای به بحثها داشتهاند. البته در این جلسات پرسشهای تكراری زیادی مطرح شده و علت آن این است كه در هرجلسه نمایندگانی از سایر كمیسیونها هم به نشست اضافه میشوند و همین مساله منجر به طرح سوالهای تكراری میشود. وظیفه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نظارت را هم در كنار قانونگذاری ایجاب میكند.
در بعد نظارت بررسی جزو به جزو برجام و عملكرد تیم مذاكرهكننده در مذاكرات وظیفه نمایندگان مجلس شورای اسلامی است و ما از این مساله استقبال میكنیم و البته كه وظیفه ما هم پاسخگویی است. اما زمانی كه برخی مسائل چندین بار تكرار شود یا گرایشهای سیاسی داخلی به مساله ورود پیدا میكند، اندكی خستهكننده میشود و احساس كلافگی دست میدهد.
شما یك بار به صراحت گفتهاید كه: مصلحت شخصی تیم مذاكرهكننده این است كه برجام در مجلس بررسی شود. چرا مصلحت شخصی شما این است؟
نظر كارشناسی سیاسی وزارت خارجه از منظر منافع ملی این است كه برجام نباید توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و به یك قانون و تكلیف حقوقی تبدیل شود. لازم است مجلس برجام را كاملا بررسی و ارزیابی كند اما تصویب آن را برخلاف مصالح و منافع ملی میدانیم، به این دلیل كه طرفهای مقابل ما برجام را در پارلمانهای خود تصویب نمیكنند و اقدام ما در بررسی رسمی و به تصویب رساندن برجام در مجلس، متناظر بودن اقدامهای دو طرف را كه مدنظر ما در تمام مراحل مذاكراتی بوده است، زیر سوال میبرد.
اما از منظر مصالح شخصی تیم مذاكره كننده شاید اگر برجام به مجلس برود و مجلس چه برجام را تصویب كند و چه نكند، بار را از دوش مذاكره كنندگان برمیدارد. اما باز تكرار میكنم كه به لحاظ منافع ملی فكر میكنیم این كار به صلاح نیست و ما در دو سال گذشته و در جریان مذاكرات یك بار هم مصالح شخصی را به منافع ملی ترجیح ندادهایم. در این دو سال ما در برابر تمام ناملایمتیها ایستادگی كردهایم و تنها با حمایتها و تشویقهای مقام معظم رهبری توانستهایم با دلگرمی كار خود را ادامه دهیم.
تصمیمگیرنده نهایی برای آنكه برجام در مجلس شورای اسلامی تصویب شود یا خیر، چه كسی یا چه نهادی است؟
نمی دانم. فكر میكنم خود مجلس شورای اسلامی و یا شورای عالی امنیت ملی تصمیمگیرنده باشند.
تصمیم اینكه برجام در شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی نهایی قرار بگیرد، با چه كسی بود؟
در حال حاضر برجام هم در مجلس شورای اسلامی و هم در شورای عالی امنیت ملی در حال بررسی است اما تصمیمگیری در خصوص اینكه برجام در كدام نهاد تصویب شود در سطح مدیریت عالی نظام است. برای اینكه امری در كشور به قانون تبدیل شود دو راه داریم: یا مجلس تصویب میكند و با تایید شورای نگهبان كار تمام است و یا شورای عالی امنیت ملی تصویب میكند و با تایید مقام معظم رهبری، مساله فوق به قانون تبدیل میشود. هریك از این دو مسیر در خصوص برجام قابل طی شدن است و طبیعی است كه باید در این خصوص تصمیمگیری شود. در حال حاضر برجام در هر دو مسیر در حال بررسی است اما مشخص نیست كه نهاد تصمیمگیرنده نهایی كدام یك از مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی امنیت ملی خواهد بود.
آقای لاریجانی یك بار در سخنان خود اعلام كرده بودند كه وزارت امور خارجه برجام را به شكل لایحه در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار دهد و یك بار هم تاكید كرده بودند كه برجام باید در مجلس «جایگاه حقوقی» پیدا كند. شما دغدغههای خود در خصوص تصویب برجام در مجلس را با ایشان در میان گذاشتهاید؟
وزارت امور خارجه در این خصوص نه تصمیمگیرنده است و نه بخشی از سیستم تصمیمگیر به حساب میآید. ما نظرات حقوقی و كارشناسی خود را به شكل علنی مطرح كردهایم و از نظر سیاسی هم كه وزارت امور خارجه حتما باید نظر بدهد، ما دیدگاههای خود را به صراحت اعلام كردهایم و هر نهاد دیگری هم از ما در این خصوص نظری بخواهد ما نظر خود را اعلام خواهیم كرد. بیش از ٢٠٠ نماینده مجلس هم درخواست كردهاند كه دولت برجام را به شكل لایحه در اختیار مجلس قرار دهد.
در قانونی كه مجلس شورای اسلامی آخرین بار تصویب كرد از دولت خواسته شده است كه نتیجه مذاكرات را به مجلس ارایه دهد كه تیم مذاكرهكننده هم این كار را انجام داده است. مرحله پس از ارایه برجام به مجلس مشخص نشده است كه آیا برای بررسی ارایه شود یا برای تصویب؟ كلا فكر میكنم این موضوع هنوز به پختگی لازم نرسیده است.
پس از بازگشت از وین تیم مذاكره كننده دیداری با رهبری داشتهاند؟ آیا نظر ایشان در خصوص برجام را به شكل مستقیم شنیدهاید؟
دكتر ظریف و دكتر صالحی با ایشان دیدار داشتهاند.
اگر در روز چهاردهم جولای به توافق هستهای نمیرسیدیم، سناریوی بعدی چه بود؟ در امریكا تیم مذاكره كننده در پاسخ به منتقدان توافق، جایگزین آن را نه توافقی بهتر كه گزینه نظامی میداند.
سوال پیچیدهای است. اگر توافق نمیشد برای تمام طرفها هزینههای سنگینی متصور بود. برخی میگویند گزینه نظامی قویتر میشد اما من معتقدم كه گزینه نظامی اساسا وجود ندارد. مگر اینكه یك نظام تصمیمگیری كاملا غیرعاقلانه بر طرف مقابل ما حاكم شود كه از این نظر بعید نیست. ما در سابقه سیاسی امریكا، دولتهایی را دیدهایم كه تصمیمهای بسیار غیرمنطقی و ایدئولوژیك گرفتهاند. آنچه در منطقه از بحث داعش تا افراطگرایی و ترویج تروریسم به وجود آمده نتیجه سیاستها و تصمیمهای بسیار غلط امریكا است. بنابراین از امریكا اتخاذ تصمیمی برای توسل به گزینه نظامی هم بعید نبود اما در یك نظام منطقی قطعا توسل به گزینه نظامی روی میز هیچ كس نخواهد بود چرا كه با هزینههای آن و توانایی نظامی ایران آشنایی دارند.
طرف مقابل میداند كه ایران هم توانایی نظامی دفاع را دارد و هم اراده سیاسی و انگیزههای اعتقادی برای حفظ خاك و دستاوردهای خود را. برای تمام طرفهای مقابل ما این حقیقت مسلم شده است كه ملت ایران زانو نمیزند. این شعار نیست و در ٣٥ سال گذشته ملت ایران این حقیقت را به تصویر كشیده است. زمانی كه دكتر ظریف در مذاكرات به طرف مقابل میگوید: «هرگز یك ایرانی را تهدید نكنید»، شعار نمیدهد. طرف مقابل پیش از این گزینه نظامی علیه ایران را امتحان كرده و نتیجه آن را هم دیده است.
به نظر من چه توافق هستهای رخ میداد و چه شكل نمیگرفت گزینه نظامی روی میز نبوده و نیست و حرفهای طرف مقابل هم در این خصوص چیزی بیش از رجزخوانی نبوده است. اما اگر توافق هستهای شكل نمیگرفت مسیری كه طرفین باید طی میكردند، مسیر بسیار پرهزینهای برای تمام طرفهای درگیر چه در مساله تشدید تحریمها و چه احتمال تصمیمهای غیرعاقلانهای كه ممكن بود برخی كشورهای مقابل ما اتخاذ كنند، بود. همین درنظرگرفتن هزینه سنگین عدم توافق بود كه طرف مقابل ما را سر میز مذاكره آورد.
اگر مذاكرات در ١٤ جولای به جای رسیدن به توافق به تمدید مجدد منتهی میشد، امكان امتیازگیری بیشتر ایران با تطویل مذاكرات بود؟
اگرچه ما به خواستههای خود در این مذاكرات دست یافتیم اما اعتقاد من این است كه هرچه مذاكرات طولانیتر شد، رسیدن به خواستهها هم سختتر شد. این بدان معنا است كه «زمان» در مذاكرات به نفع هیچ كدام از طرفین نبود. اگر هم مذاكرات طولانیتر میشد، امتیاز بیشتری برای هیچ كدام از طرفین حاصل نمیشد. ما در مذاكرات به خواستههای اصلی خود رسیدهایم؛ حرف خود را به كرسی نشانده، غنیسازی و برنامه هستهای مدنظر خود را تثبیت كرده؛ تحریمها را برداشته و قطعنامههای فصل هفتمی را به حاشیه راندیم. در كنار این دستاوردها، اعتمادسازی هم با پذیرش برخی محدودیتها و نظارتها داشتهایم.
در این مذاكرات طرف مقابل هم به خواستهای كه به تعبیر خودشان افزایش زمان گریز هستهای ایران به یك سال بود، رسید. من بعید میدانم كه اگر ١٤ جولای ما به توافق نمیرسیدیم امكان تمدید دوباره مذاكرات وجود داشت. البته اینكه نهایتا میان اعلام شكست مذاكرات و بازگشت به شرایط قبل از توافقنامه موقت ژنو و احیانا یك تمدید دیگر كدام راه انتخاب میشد، بحث دیگری است. اما در همان زمان هم همگان متفقالقول بودند كه تمدید مذاكرات به نفع هیچ كدام از طرفین نیست و چهبسا شدنی هم نبود.
به همین دلیل در همان زمان هم تمایلی به تمدید مجدد نبود. من فكر میكنم در این دو سال هربار تمدیدی صورت گرفته و مذاكرات طولانیتر شد، كار هم سختتر شد. البته این تمدیدها از سر ناچاری و در حقیقت اجتنابناپذیر بود. اینطور نبود كه هیچ كدام از طرفها عمد داشته باشد. به عنوان مثال اگر در دور آخر مذاكرات در وین شش روز زودتر به توافق رسیده بودیم این فاصله ٦٠ روزه فرصت به كنگره یك ماهه شده بود و در حال حاضر وضعیت برجام در امریكا مشخص شده بود. با حصول توافق در ١٤ جولای یك ماه فرصت طلایی اضافه به لابیهای صهیونیستی و غیرصهیونیستی برای مخالفت با برجام در داخل امریكا داده شد.
فكر نمیكنید تیم مذاكرهكننده امریكا برای تمدید شش روزه مذاكرات و تبدیل فرصت ٣٠ روز به ٦٠ روز عمدی داشت؟
خیر، اصلا. این به ضرر آنها هم بود. همه تلاش كردند تا پیش از نهم جولای به توافق برسیم و مهلت كنگره به جای ٦٠ روز، همان ٣٠ روز اولیه باقی بماند.
از زمان بازگشت به ایران و حضور در جلسات متفاوت از كمیسیون امنیت تا جلساتی كه با انتقادهایی در خصوص برجام روبه رو میشوید آیا به مواردی برخوردهاید كه فكر كنید اگر به پیش از ١٤ جولای بازگردید میتوانید در خصوص آن مساله چانهزنی بیشتری كرده و دستاورد بهتری بهدست آورید؟
هیچ كس به اندازه دكتر ظریف، من و آقای روانچی برجام را نمیشناسد و به زوایای آن تسلط ندارد. ما سر كلمه به كلمه برجام دعوا كردهایم. گاه بر سر یك حرف اضافه یا یك ویرگول ساعتها و بلكه روزها با طرف مقابل جنگیدهایم. یك نمونهاش را برای دكتر روحانی تعریف كردم و ایشان هم در یكی از جلسات فرمودند كه ماهها بر سر یك حرف Aیا The با طرف مقابل بحث كردیم كه كدام یك را انتخاب كنیم. ما تكههای متفاوت این برجام را دانه به دانه مانند یك پازل كنار هم چیدهایم. لذا خود ما بهتر از هر كس میدانیم كجاهای این برجام میتوانست بهتر هم باشد.
اما مساله این نیست كه ما نمیخواستیم، مساله این است كه نمیشد. زمانی كه شما مذاكره میكنید در ذات مذاكره داد و ستد مطرح است و طرف مقابل هم خواستههای خود را دارد و برای به دست آوردن آن تلاش میكند. بله، شاید خیلی از جاها در متن میتوانست كلمات بهتری هم باشد اما به هر حال این یك متن مصالحهای است.
در مواجهه شخصی با مردم بیشتر مورد انتقاد قرار میگیرید یا از شما تشكر و قدردانی میشود ؟
برخورد عمومی مردم بسیار خوب است. در صفحه اینستاگرام شخصیام تا اندازهای كه وقت میكنم نظرات مردم را بخوانم، میبینم كه حدود ٩٠ درصد راضی از توافق هستند و شاید ١٠ درصد هم یا نكته دارند و یا انتقادهایی به برجام مطرح میكنند. همین وضعیت هم در سطح جامعه قابل مشاهده است. تنها چیزی كه این دو سال و به خصوص پس از رسیدن به توافق به ما دلگرمی میداد، پس از حمایتهای مقام معظم رهبری، همین برخوردها و دعاهای مردم بود. كسی نبود كه در مواجهه با من یا دیگر اعضای تیم نگفته باشد كه ما را دعا میكند. در مردم ما شاهد جناحبازیهای سیاسی نیستیم به همین دلیل اگر مخالفتی هم دارند از نگاه منافع ملی و غرور ملی است. با اینهمه چه موافق و چه مخالف همواره ابراز لطف داشته و پیغام دادهاند كه ما را دعا میكنند و برای ما آرزوی خیر دارند.
با توافق هستهای ما در عرصه سیاست منطقهای و بینالمللی وارد فضایی شدهایم كه شاید برگشتناپذیر باشد. آیا برای ایران پس از توافق هم فكری كردهاید؟
در این مساله تردیدی وجود ندارد كه توافق باعث افزایش قدرت منطقهای و بینالمللی ایران شده و بیش از این هم خواهد شد. نتیجه این توافق یك ایران مقتدر است. ایرانی كه میتواند شش قدرت به ظاهر اول دنیا را پشت میز مذاكره بنشاند و از آنها امتیاز بگیرد. ایرانی كه هیچ كدام از قطعنامههای شورای امنیت را حتی یك روز هم اجرا نكرد و در نهایت در نتیجه این مذاكرات تمام آنها را لغو كرد. ایرانی كه وارد باشگاه قدرتهای هستهای جهان شده و مجوز غنیسازی را از شورای امنیت میگیرد.
ایران از هیچ یك از سیاستهای منطقهای خود در نتیجه این توافق دست برنداشته و برنخواهد داشت و هیچ یك از ابزارهای دفاعی خود را هم از دست نداد. ممكن است كه در داخل نگاه به این توافق گرفتار بررسی جزییات شده باشد اما در خارج از كشور تمام این مسائل در نظر گرفته میشود. در داخل امریكا افرادی كه مخالف توافق هستند و تعداد آنها هم بسیار زیاد است اصلا انگشت روی جزییات نمیگذارند اما به باراك اوباما میگویند: شما با این توافق، ایران را به قدرت منطقهای تبدیل كردهاید و اسراییل و متحدان عرب ما را به ایران فروختید. من اعتقاد دارم كه ایران در سایه برجام به یك قدرت منطقهای و بینالمللی تبدیل میشود البته به شرط آنكه در داخل هم قدر این فرصت دانسته شود.
توافق وین، فرصتهای طلایی را برای ایران ایجاد میكند تا توان اقتصادی، سیاسی، دفاعی خود را مضاعف كرده و در مجموع به سمت قدرتی بینالمللی و فراتر از منطقه حركت كند. البته در كنار این فرصتها، تهدیدهایی هم وجود دارد و هنر ما باید این باشد كه فرصتها را به حداكثر و تهدیدها را به حداقل برسانیم.
در سایه توافق هستهای، تحریمهای هستهای برداشته خواهد شد. آیا وزارت امور خارجه برای برداشته شدن تحریمهای غیرهستهای كه به دلیل ادعاهای غرب در خصوص مسائل حقوق بشر و آنچه حمایت از تروریسم میدانند بر ایران تحمیل شده است، برنامه مذاكراتی با طرفهای مقابل دارد؟
فعلا كه برنامهای وجود ندارد. یعنی با امریكا وجود ندارد. با اروپا بحثهایی در زمینه از سرگیری گفتوگوهای حقوق بشری داشتهایم كه البته به دلیل اختلافات مبنایی مشكلات خود را دارد. همچنین با اروپاییها در مورد مسائل منطقه مشورتهای تقریبا منظم داریم كه تصور میكنم در آینده به رایزنیهای بیشتری تبدیل خواهد شد.
اما با امریكا هیچ بحثی نداریم و در آینده نزدیك هم نخواهیم داشت. یك بار مقام معظم رهبری فرمودند كه اگر مذاكرات هستهای به تجربه خوبی تبدیل شود ممكن است در مورد گفتوگو در سایر موضوعات هم بهطور موردی تصمیم بگیریم. ولی تا وقتی كه برجام تصویب و سپس اجرایی نشود و ما عملكرد امریكا و اروپا را در عمل نبینیم، نمیتوانیم در مورد خوب یا بد بودن تجربه مذاكرات هستهای قضاوت كنیم. الان هنوز زود است.
در بند ٦٣ برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) آمده است كه «ایران بر اساس برنامه خود، در پایان سال هشتم تولید سالیانه ٢٠٠ عدد ماشین سانتریفیوژ IR-٨ و IR-٦ از هر نوع را بدون روتور تا سال دهم شروع خواهد كرد. بعد از سال دهم ایران ماشینهای سانتریفیوژ كامل را به همین مقدار در سال تولید خواهد كرد.» سوالی كه وجود دارد این است كه نیاز ایران در بلندمدت ١٩٠ هزار سو است، اگر بنا بر استفاده از رآكتور IR-٨ با توانی مابین ١٦ تا ٢٥ سو را هم در نظر بگیریم با توجه به قید عدد ٢٠٠ عدد سانتریفیوژ در این بند، پس از ٤٠ سال میتوانیم به توان ١٩٠ هزار سو غنیسازی دست یابیم. بنابراین فرجام نیاز ما به ١٩٠هزار سو چه خواهد شد؟
در انتقاد به این بند از برجام یك سوءتفاهم بزرگ وجود دارد. در پاراگراف اول از متن اصلی برجام آمده است كه غنیسازی ایران یك محدودیت هشت ساله دارد و پس از آن ایران به «برنامه خود» پایبند است. ایران باید این «برنامه» را براساس پروتكل الحاقی به آژانس اعلام كند. براساس پروتكل الحاقی هركشوری كه پروتكل را اجرا میكند باید همان ابتدای كار، برنامه درازمدت هستهای خود را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام كند. این برنامه درازمدت، شامل غنیسازی و برنامه تحقیق و توسعه غنیسازی هم است.
معمولا برنامهای كه كشورها در این خصوص به آژانس میدهند برنامه ١٠ ساله است و در آن جزییات فنی مورد نیاز خود در دهه مدنظر را به آژانس اعلام میكنند. ما هم بر اساس پروتكل الحاقی كه آن را به شكل داوطلبانه اجرا خواهیم كرد، باید این كار را انجام بدهیم. ما احتمالا برنامه خود را به جای ١٠ سال، ١٥ ساله ارایه كنیم. برجام میگوید ایران هشت سال محدودیت دارد اما پس از هشت سال متعهد به برنامه اعلام شده خود است. در خصوص سوال شما، ابتدای بند ٦٣ جملهای آمده كه بسیار كلیدی است: «ایران بر اساس برنامه خود» از بعد سال هشتم سالی ٢٠٠ عدد ماشین بدون روتور و از سال دهم به بعد سالی ٢٠٠ عدد ماشین با روتور تولید خواهد كرد.
این محدودیت بر اساس برنامه خود ما تا زمانی خواهد بود كه كار تحقیق و توسعه این ماشینها تمام شود كه برنامه ١٥ سالهای خود را به آژانس ارایه دهیم، میزان تولید ماشینهای IR-٦ و IR-٨ تا سال هشتم و دهم همین برنامه قید شده در برجام است اما در حقیقت تا زمانی است كه كار تحقیق و توسعه ماشینهای IR-٦ و IR-٨ تمام شود. اما پس از اتمام تحقیق و توسعه ما بر اساس برنامه خودمان شروع به تولید به میزان مورد نیاز خواهیم كرد. نكته دیگر این است كه در برجام آمده كه تا ١٠ سال ایران تنها میتواند تحقیق و توسعه ماشینهای IR-٤ , IR-٦, IR-٨ را انجام دهد و این به آن معنا است كه پس از ١٠ سال ما كار روی ماشینهای جدیدتر را هم میتوانیم بدون محدودیت آغاز كنیم.
ایران چه زمانی برنامه دراز مدت خود را به آژانس اعلام خواهد كرد؟
بر اساس ضمیمه شماره ٥ تا قبل از روز اجراییشدن برجام برنامه خود را به آژانس اعلام خواهیم كرد. بنابراین تا دو یا سه ماه دیگر كه ما برنامه خود را به آژانس ارایه دهیم برنامه درازمدت ایران برای رسیدن به یك میلیون سو برای همگان مشخص خواهد شد.
برش١
شناختی كه آقای ظریف از بنده داشتند و تلقیای كه در وزارت امور خارجه نسبت به بنده وجود دارد این است كه درست یا غلط، همه من را به عنوان دیپلماتی كه كارش دیپلماسی است و كار خود را خوب و باانگیزه انجام داده و نگاه سیاسی خود را وارد كار نمیكند، میشناسند.
دیپلماتها مجری سیاستهای كلی كشورهای خود هستند. اگر در مقطعی بنا بر مقاومت باشد وظیفه دیپلمات مقاومت است و اگر بنا بر تعامل باشد سیاست دیپلمات هم تعامل خواهد بود.
مجموعه نظام به این جمعبندی رسید كه ابتدا باید در صحنه هستهای واقعیتهایی را تثبیت كند و جای پای خود را محكم كرده تا بتواند با دست پر بر سر میز مذاكره بنشیند.
نقش دولتها در پیشبرد سیاستها با ادبیات جداگانه و تاكتیكهای بهتر قابل انكار نیست اما این تاكتیكها، چارچوبها و سیاستها در سیاست كلی و كلان نظام معنا پیدا میكند.
اراده سیاسی برای مذاكره با غرب در نظام وجود داشت و با انتخاب آقای روحانی به عنوان رییسجمهور از سوی مردم ابزار مناسب برای عملی كردن آن اراده هم شكل گرفت.
من بارها این را عرض كردهام و باز هم با افتخار تكرار میكنم كه مشاركت ٧٣ درصدی مردم در انتخابات برای بسیاری از دموكراسیهای پیشرفته غربی یك آرزوست.
دولت روحانی تیمی را برای مذاكرات انتخاب كرد كه مناسب این كار باشد.
در دولت گذشته سیاستهای رسانهای مذاكرات توسط شورای عالی امنیت ملی تنظیم میشد.
در گذشته پرونده هستهای و مذاكرات به اینگونه در جامعه شفاف نشده و مورد توجه قرار نگرفته بود.
یكی از بركات دوره جدید مذاكرات، شفافیت در موضوع هستهای بود و اینكه موضوع هستهای به عنوان حساسترین و جدیترین مساله كشور به بحث گذاشته شود و مخالفان و موافقان در خصوص آن اظهارنظر كنند.
در كشور ما نظام مردمسالاری با مشخصههای دینی خود روند رو به رشد خوبی را طی میكند و باید این را غنیمت بدانیم.
در موضوع هستهای تحریمها مذاكرات را به زندگی روزمره مردم گره زد و تبدیل به یك موضوع غرور ملی شد كه مردم احساس كردند برای حفظ حقوق هستهای كشور باید بایستند و برخی كمبودها را تحمل كنند، و لذا مذاكرات مورد توجه ویژه مردم قرار گرفت.
فكر نمیكنم مسالهای در جمهوری اسلامی بوده است كه تا این اندازه (مذاكرات هستهای) مورد بحث و بررسی قرار گرفته باشد و در خصوص آن این میزان موافق و مخالف صحبت كرده باشند.
برش ٢
جالب است كه در حال حاضر عدهای اساسا به عنوان «متخصص برجام» یا «متخصص مخالفت با برجام» شناخته میشوند!
زمانی كه در یك جامعه چندصدایی وجود دارد شنیده شدن صداهای مختلف اجتنابناپذیر است و این كار دیپلماتها را هم سخت میكند و هم در برخی موارد كمككننده است.
گاهی میزان اختلافهای داخلی به حدی بالا میرفت كه طرف مقابل را به تردید میانداخت كه آیا با این وضعیت امكان ادامه مذاكرات و به نتیجه رسیدن آن وجود دارد؟
قطعنامههای گذشته ح
ویدیو : سید عباس عراقچی : سیاسی نیستم ، دیپلماتم