«ریگانیزه» شدن کاخ سفید بلای جان برجام؟! :  شاید درنگاه خیلی از ما در این سالها ...



برجام , ازدواج سفید , سفید کردن دندان


 شاید درنگاه خیلی از ما در این سالها او معقولترین رییس جمهور آن کشور باشد، کسی که سعی کرده تعامل را جایگزین تقابل کند. اما از دیدگاه خیلی‌ها شرایط او با تاریخی از این کشور قابل قیاس است که اصلا دوران سرافرازی یک ابر قدرت به شمار نمی‌آید.


برای همین هم این روزها گروهی، سیاست‌های او را به سخره گرفته اند و به تحقیر می‌گویند که در این چند سال، ناوهای دریایی آمریکا در اقیانوس‌ها مشغول ماهیگیری است! و اوباما به جای آنکه پلیس دنیا باشد، شده است موعظه گرغرب و شرق و یک رویاپرداز ساده انگار که در تصوراتش قرار است هر چیزی با تفاهم و توافق به خیر و خوشی تمام شود.


بسیاری از آمریکایی‌ها وی را یک مقصر به تمام معنا تلقی می‌کنند و می‌گویند در قبال سوریه و اوکراین و در برابر رقیب دیرینه خود - روسیه- قافیه را باخت و تحقیر شد، در مقابل ایران بر سرش کلاه رفت و نرمشی کرد که کسی از آنها در خواب هم نمی‌دید! و به جای مقابله با کشورهای کمونیستی به خواب زمستانی فرورفته است و از حرکتی مقتدرانه خبری نیست.


جمهوری خواهان بر سر کار می‌آیند؟
حقیقت این است که از دید بعضی محافل آمریکایی، رییس جمهور دموکرات این سالها، نه تنها انسانی مثبت و تاثیرگذار نبود، بلکه چهره‌ای بسیار منفعل، ضعیف و مایه آبروریزی کسانی به شمار می‌آید که معتقدند ایالات متحده باید تعیین‌کننده نظم جهان باشد.


برای همین "اوباما"ی سازشگر آمریکا، برای عده‌ای به مثابه"کارتر" شکست‌خورده سالهای 1977 تا 1981 است. عده‌ای حتی دلیل انتخاب شدن اوبامای دموکرات را هم با او(کارتر) مقایسه می‌کنند. کارتر که در پس فشارهای ناشی از جنگ ویتنام و سیاستهای غلط آن روزها با شعارهای صلح طلبانه به روی کار آمد، بی‌شباهت به "اوبامایی" نیست که پس از دو جنگ افغانستان و عراق که در زمان جورج بوش پسر رخ داد، رای آورد و حالا زمانی است که او (اوباما) نیز چون کارتر به سستی در سیاست خارجه متهم شود. و چه بسا این موضوع، شکست دیگری را برای طیف حامیان رییس جمهور کنونی آمریکا رقم زند.


اما آیا این دیدگاه می‌تواند مقدمه‌ای بر این باشد تا جمهوری خواهان که اساسا در کارهایشان ملایمتی و مسالمتی در کار نبوده و قاطعانه و سخت، راه تهاجم را برمی گزینند به روی کار بیایند ؟


توافق را برهم می‌زنم
چنانچه این نظر درست باشد و طبق یک سنت قدیمی که بعد از هر دموکراتی، جمهوری خواهی و بعد از هر جمهوری خواهی یک دموکرات بر سر قدرت می‌نشیند - و از قضا اینبار نوبت جمهورخواهان هم هست ! - قرعه به نام تندروهای آمریکا دربیاید، چه اتفاقی ممکن است در تعاملات جهان به ویژه در بحث توافق هسته‌ای ایران رخ دهد؟


آن هم در شرایطی که خبرها از این حاکی است که روز به روز طرفداران " دونالد ترامپ"، نامزد جمهوریخواه بیش از سایر کاندیداهای این طیف می‌شود. " ترامپ " کسی است که به صراحت در آخرین سخنرانی اش مدعی شده توافق ایران یک تفاهم نامه وحشتناک بوده است و باید دوباره در باره آن مذاکره کرد.


این نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفته با مذاکره مجدد درباره برجام این توافقنامه را هرچند که بد باشد درست خواهد کرد . وی تاکید کرده: "من این توافقنامه را باز خواهم گرداند(!) "


یک فرض
فرض را براین بگیریم که قرار است دوران تعامل اوبامایی جایش را با خط و نشان‌های "دونالد ترامپی" عوض کند ! پس سرنوشت این سالها و برجام چه خواهد شد؟ آیا اساسا ادعایی که این جمهوری خواه درباره شروع مجدد مذاکرات و بازگرداندن قطعنامه 2231 می‌کند امکانپذیر است؟ مگر می‌توان به همین راحتی بساط توافق را جمع و صحبت از طرحی نو کرد که قرار است "دونالد ترامپ" دراندازد!


اگر در انتخابات آینده آمریکا، جمهوری خواهان بر سرکاربیایند سرنوشت این روزهای به نتیجه رسیدن برجام چه می‌شود؟ آیا امکان تغییراتی از نوع منفی درآن وجود دارد؟ و " ترامپ" پای حرف‌های تبلیغاتی خود می‌ماند؟ یا صرفا گفتمان او گفتمانی است از نوع جریان‌سازی‌های هیجانی برای جلب نظر و توجه آرا و بعد از روی کارآمدنش وی نیز چاره‌ای جز پذیرش توافق در خود نخواهد دید؟


شاید در نگاه نخست چنانچه معادلات آینده را منفی ببینیم و تصورمان این باشد که قراراست بعد از اوباما به جای هیلاری کلینتون یا هر دموکرات خواه دیگری، یک تندرو از مدل "ترامپ"! به روی کار بیاید، سایه‌ای از تردید بر سر آینده توافق نقش ببندد. البته این تا جایی است که بخواهیم تهدیدهای او را عملی تلقی کنیم. ولی اینکه اساسا حرف‌های وی تا چه میزان هدف محسوب می‌شود و تا چه اندازه بلوف سیاسی بحث دیگری است.


سرنوشت برجام
فرضیه روی کار آمدن یک جمهوری خواه و یا تندروی مخالف توافق و در نتیجه سرنوشت آینده برجام در انتخابات آمریکا، سوالی است که از علی بیگدلی کارشناس مسائل بین الملل پرسیدیم. وی در پاسخ به آفتاب یزد گفت: " هنگامی که اسرائیل با توافق اخیر کنار آمد یک اتفاق مهم بود و این موضوع پاسخ جمهوری‌خواهان و «تی‌پارتی‌ها» را داد که باید توافقنامه را چه باب میلتان باشد، چه نه، قبول کنید ".


وی افزود: "اما اینکه شخصی مثل «ترامپ» از این سخن می‌گوید که می‌خواهد به زیر تفاهم‌نامه بزند، هرچند شدنی است اما منطقی نیست. چرا که این عمل، هم پرستیژ آمریکا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و هم اینکه بد عهدی آنها به عنوان یک سند در شورای امنیت سازمان ملل ثبت می‌شود. به خصوص اینکه تا زمان روی کار آمدن فرضی "ترامپ"، بیش از یکسال از قطعنامه شورای امنیت خواهدگذشت، آن هم شورای امنیتی که آمریکا بارها به آن استناد کرده است. وقتی کسی مثل «ترامپ» بخواهد توافق را زیر سوال ببرد یعنی زیر مصوبات کشورخود زده است! پس اساساً چنین امکانی از لحاظ حقوقی وجود ندارد".


این کارشناس ادامه داد: "ممکن است این آقا( دونالد ترامپ) بگوید من این توافق را قبول ندارم! همان طوری که آقای احمدی‌نژاد می‌گفت قطعنامه‌های سازمان ملل کاغذپاره است و بعدها مشخص شد که ضرر اصلی را چه کسی متحمل می‌شود، آن طور که شاهد بودیم وضعیت اقتصادی کشور ‌ما بود که به هم ریخت، مسلماً عوارض اجرایی رد توافق از سوی «ترامپ» هم، گریبان خود آمریکا را خواهد گرفت برای همین به نظر نمی‌رسد که این شعار عملی باشد چون غیرسیاسی و غیرعاقلانه است."


بیگدلی گفت: "این نامزد جمهوری خواه باید اعتبارکشورش و قانون را زیرپا بگذارد در آن صورت می‌تواند دست به رد توافق بزند."


وی پیرامون این موضوع که چرا «ترامپ» که زمانی به دموکرات‌ها هم کمک مالی می‌کرده است اکنون چنین مواضع تندی علیه اوباماو یارانش گرفته است گفت: «او نسبت به ایران و البته اسلام حساسیت خاصی دارد."


محبوبیت ؟
بیگدلی پیرامون پیش بینی اش از میزان محبوبیت دموکراتها و جمهوری خواهان در آینده انتخابات آمریکا توضیح داد : "اوباما همواره درباره سه موضوع هسته‌ای، مسئله سوریه و صلح با فلسطین و حل آنها سخن گفته بود.


در هنگامی که او نتوانست هیچ‌یک از این مشکلات را برطرف کند، کنگره را از دست داد و محبوبیتش به 43 درصد کاهش یافت. اما اکنون که یکی از این موارد یعنی توافق هسته‌ای با ایران را انجام داده است می‌تواند امتیاز فراوانی برای او به شمار بیاید. وی بابرقراری رابطه با کوبا هم توانست آرای لاتین تبارها را به سمت خود و دموکراتها جذب بکند، قانون دسترسی رایگان به بهداشت عمومی هم یک امر مثبت دیگری است که انجامش طرفداران وی را افزایش داد، تغییر فضای عمومی آمریکا نیز دلیلی است که می‌تواند شانس دموکرات‌ها را نسبت به گذشته در انتخابات بیشتر کند، هر چند با تمامی این‌ها پیش بینی برنده آینده رییس جمهور آمریکا دشوار است. "


تندروی بعد ازاوباما
اما محسن جلیلوند دیگر کارشناس مسائل بین‌الملل در اینباره به آفتاب یزد گفت: "من اعتقاد دارم که دوران بعد از اوباما دوره ریگانیسم خواهدبودو هر کس به کاخ سفید برسد حکومت را ریگانیزه می‌کند!"


وی درباره چرایی این پیش‌بینی گفت: "جیمی کارتر بعد از اینکه به روی کار آمد معروف شد که یک فاجعه برای آمریکا بوده است چون سیاست‌های خیلی ملایمی را تحت نظر دکتر برژینسکی پیش گرفت. در زمان کارتر، آمریکا عقب‌نشینی تمام و کمالی را در قبال شوروی انجام داد و پیمان‌هایی را امضا کرد که حتی کنگره آمریکا آنها را نپذیرفت، در آن زمان او(کارتر) ایران و نیکاراگوئه را هم از دست داد، همه این موارد باعث شد تا بعد از او ریگانی بر سر کار بیاید که با اقداماتی تند، شوروی را شیطان نامید، ایران را تهدید کرد که اگر گروگان‌ها را آزاد نکند، حمله نظامی می‌کند و علیه نیکاراگوئه مردم این کشور را شوراند. ریگان کاری کرد که بعدها شوروی ازهم فروپاشید. او در واقع تمام دنیا را وادار به پیروی از سیاست خود کرد. ریگانیزه شدن در واقع به روی کار آمدن سیاست‌های شدید آمریکا به جای سیاست‌های ملایم است."


وی اضافه کرد: "تفاوتی ندارد که بعد از اوباما جمهوری‌خواهان به روی کار بیایند یا دموکرات‌ها، اما سیاست‌های این کشور در هر صورت تندتر خواهد شد."


جلیلوند با بیان اینکه اوباما سیاست تعامل را در پیش گرفت تا وضعیت اقتصادی آمریکا را بهبود بخشد و در این کار موفق هم بود، گفت: امابا این حال از اوباما به عنوان رئیس‌جمهوری ضعیف یاد می‌شود که سیاست خارجه ذلیلانه‌ای دارد و از موضع قدرت برخوردار نیست و معتقدند که اوباما در بسیاری مواضع مثل کارتر عقب‌نشینی کرده است."


این تحلیلگر مسائل بین الملل ادامه داد:" کانون‌های قدرت در آمریکا به دو دسته کبوترها و بازها تقسیم می‌شوند، کبوترها کسانی هستند که جهان را از نگاه لیبرالیسم، همکاری بین‌المللی با کشورها و بسط گسترش تجارت جهانی و استفاده از دیپلماسی و قدرت نرم می‌بینند درحالی که «بازها» از موضع قدرت صحبت می‌کنند و به مدل جرج بوش پسر اعتقاد دارند و معتقدند که هر موقع که با قدرت برخورد کردیم موفق بودیم. این افراد رئالیسم‌ها و واقع‌گرایانی هستند که معتقدند قدرت نرم در سیاست آمریکا کارایی ندارد و براین باورند که اگر کشورها از آمریکا بترسند، بیشتر از این کشور تبعیت می‌کنند تا اینکه آمریکا را به خاطر اقدامات نرم دوست داشته باشند."


جلیلوند گفت: " اگر یک جمهوریخواه یا یک تندرو بر سر کار بیاید هر چند زیر توافق زدن کار قانونی نیست اما می‌تواند آن(قانون) را دور بزند، مثلا آمریکا اگر تحریمی جدید را به عنوان تحریم‌های حقوق بشری علیه ایران وضع کند هم زیر توافق می‌زند هم نه!"


این کارشناس تاکید کرد: "البته صحبت‌های «ترامپ» بیشتر صحبت‌های تبلیغاتی است چون هر چه قدر شعارهای تندتری داده شود آرای بیشتری می‌تواند جذب کند و وقتی به کاخ سفید برود و موانع را ببیند مواضع انتخاباتی‌اش را تعدیل‌تر خواهد کرد هر چند معلوم نیست که این شخص به رئیس‌جمهوری برسد."


بوشی دیگر؟
اکنون باید دید که آیا چنانچه جمهوری خواهان پیروز انتخابات بعدی آمریکا باشند پدیده‌ای چون جورج بوشی دیگر به وجود خواهد آمد؟ و چنانچه "دو نالد ترامپ" که تا چند سال پیش او را بیشتر به عنوان یک تاجر ثروتمند می‌شناختند تا شخصیتی سیاسی، سکان هدایت آمریکا را به دست بگیرد به همان مسیری پای خواهد گذاشت که جهان را در خشونت و جنگ غرق کرد و یا اینکه مواضع افراطی اش را تعدیل و به این باور می‌رسد که نمی‌تواند آبرو و اعتبار کشورش را فدای احساسات درونی خود کند.


 اخبار سیاست خارجی  -  آفتاب  یزد 


ویدیو : «ریگانیزه» شدن کاخ سفید بلای جان برجام؟!