دیزاین داخلی با سرآشپز لاکچری! : مكانها هم مانند آدمها هركدام بخت خودشان ...
مكانها هم مانند آدمها هركدام بخت خودشان را داشته و سرنوشتی دارند. بعضیها تا ابد مغازه باقی میمانند و بعضیها میشوند یك خانه كوچك و نقلی. با ما به یک کارگاه آشپزی حرفهای بیایید؛ جایی که با سلیقه خاص طراحش به یک آشپزخانه رویایی تبدیل شده. مجله منزل - فاطمه علیزاده: مكانها هم مانند آدمها هركدام بخت خودشان را داشته و سرنوشتی دارند. بعضیها تا ابد مغازه باقی میمانند و بعضیها میشوند یك خانه كوچك و نقلی یا یك دفتر كار رسمی و خشك یا شاید خانهای درندشت و عیالواری یا گاهی زمین بازی برای بچهها. اما اینبار سراغ بخت خوش یك پاركینگ رفتهایم كه از حال و روز خوبش در این روزها برایمان میگوید. از وقتی به یك آموزشگاه آشپزی تبدیل شده و حالا نونوار و آراسته است، كلی آدم برای دیدنش میآیند و كلی بوی خوب و تجربههای خوب و صدای خنده به خودش میبیند.
شیرین طحانان، یك دیماهی 30 ساله است كه مدتهاست كارگاه آشپزیاش در خانه و یك مكان اجارهای كوچك بوده اما حالا یك فضای 53 متری را منحصراً برای كارگاههای آموزشیاش طراحی كرده است. در كناره اتوبان صدر پیاده میشوم. یكی، دو پله را بالا میروم و از پشت پنجره، از پردههای نارنجی رنگِ طبقه همكف میتوانم تشخیص دهم این همان آموزشگاه خوشآب و رنگ است. زنگ اول را میزنم؛ خانم نقاش- سرآشپز دكمه آیفون را كه میزند و در ورودی كه باز میشود، نگاهم میافتد به نردبانی كه دیگر جانی برای بالا رفتن آدمها از خود ندارد و حالا یك گوشه ایستاده و گلدانهای سبز را بغل گرفته است.
خانم جوان خوشامد میگوید. وارد میشوم. حتما شما هم تجربه كردهاید خانهها هركدام بوی مخصوص به خودشان را دارند؛ بعضی خانهها بوی چوب میدهند، بعضیها بوی سبزی سرخ شده (بیاینكه حتی ماهها سبزیای در آن خانه سرخ شده باشد) و بعضیها بوی نخودچی اما «كارگاه آشپزی شیرین» بوی لیمو میداد. تر و تازه و سرحال بود و جان میداد برای گزارشی از جنس آشپزی و طراحی داخلی! با ما همراه باشید تا شما هم بویی بشنوید.
دیوارها آجرنما شدهاند. آجرها را از سایت یك كارخانه اصفهانی سفارش دادم و آنها برایم فرستادند. میخواستم توی كارگاه، فضای گرم خانه را دربیاورم. اصلا اصل را گذاشته بودم روی اینكه اینجا خانهای باشد با امكانات یك آموزشگاه؛ خانهای ایرانی با خشتهای گرم. بخشی از كاغذ كردن دیوارها را خودم انجام دادم. برای پرده هم اصلا دلم نمیخواست بروم سراغ پردههای فاخر بازاری. یك روتختی داشتم كه آن را اندازه كردم و با اضافه كردن یكی، دو تكه در بالا و پایین، آن را اندازه پنجرهها درآوردم.
اینجا یك پاركینگ بود. البته قبل از آمدن ما تغییر کاربریاش را گرفته بودند. من مدتها بود كه كار آموزش آشپزی را در خانه و بعدتر در یك مكان اجارهای كوچك انجام میدادم اما ایدهآلم این بود كه یك فضا منحصراً برای این كار داشته باشم؛ فضایی كه هنرجوها در آن احساس آرامش كرده و یك آشپزی واقعی را در آن تجربه كنند. سعی كردم تا میتوانم در هزینهها صرفهجویی كنم و تا میتوانم مانند ساختن یك خانه واقعی از همه چیز خوب و بهقاعده استفاده كنم؛ مثلا پابهپای نصابها با پسر كوچكم حضور داشتیم و خودم بر همهچیز نظارت داشتم و همراهشان كار میكردم.
درِ اصلی پاركینگ را برداشتم و آنجا دیوار كشیدم و روی آن پنجره نصب كردم تا از نور آفتاب استفاده كنیم و در ورودی را جایی كنار در اصلی ساختمان قرار دادم. این فضا هیچ نداشت و از صفر باید كار لولهكشی، برقكشی و گازكشی آن انجام میشد. یكبار حین كار لولهكشی هم دیوارها همراهی نكردند و خرابی بهبار آوردند اما بالاخره كاری كه باید انجام میشد، شد! نورپردازی سقف را توسط یك گروه حرفهای انجام دادم و برای سقف كاذب هم نمونهای ارزانقیمت از یك كارخانه در تبریز را سفارش دادم كه طرحی شبیه تختهچوبهای خانههای شمالی داشت.
دو میز اصلی در وسط كارگاه كار گذاشتهام كه از صفحه دوبل امدیاف تشكیل شده است و بعد از مشخص شدن كاربرد هركدام، كاشیها با چسب ثابت و در نهایت بندكشی و ضد آب شدهاند. یكی از میزها، میز پختو پز و شستوشوست و دیگری میز كار مسطح كه بتوان تختهها و ابزار كار را روی آن قرار داد و كارهای تئوری یا آمادهسازی اولیه را روی آن انجام داد.
در رو و زیر میز پختو پز، دو سینك ظرفشویی، شش گاز دو شعله و چهار فر گازی تعبیه شده تا هنرجوها بتوانند عملا در اینجا آشپزی كنند. در بخش زیرین هركدام از میزها نیز كابینتهایی برای قرار دادن ابزار و وسایل برقی مانند همزن و مخلوطكن و انواع شیشههای ادویه و مواد اولیه در نظر گرفتیم.
برای قرار دادن قابلمهها و انواع ظروف فلزی یك صفحه یا یك قاب چوبی بزرگ را از سقف، درست روی میز كار مسطح نصب كردم تا بهراحتی بتوان با انواع گیرههای Sمانند قابلمههای دستهدار و تابههای مسی را از آن آویزان كرد.
من كلی یادش بخیرها از كودكیام دارم. خاطرات خوش كودكی كه هر بار و هر روز از جلوی چشمانم میگذرد و تلاش كردم تا بخشی از آنها را در كارگاه همراهم داشته باشم. وقتی قرار بود خانه قدیمی پدربزرگم را بفروشند و سمساری بیاید همهچیز را یكجا ببرد، بزرگترها اجازه دادند تا سری به آنجا بزنم و چیزهایی كه میخواهم بردارم؛ چمدان چرمی كوچك، انواع ملاقهها، كفگیرها، قاشق و چنگالها و چند ظرف كوچك مسی و حالا هم یكی از همان كفگیرهای قدیمی نماد اصلی آموزشگاه است؛ كفگیری كه یادگار مادربزرگم است و تبدیل شده به لوگوی آموزشگاه.
كفگیر را قاب كردهام و برای زمینه كار هم از كاغذدیواری سبز استفاده كردهام تا هماهنگی بیشتری با دیوارها داشته باشد. دور قابها هم با رنگهای آكریلیك رنگ شدهاند تا جلوه بیشتری پیدا كنند.
تا آنجایی که میشد سعی کردم چیزی را دور نریزم. این جعبههای میوه جلوه خیلی خوبی روی کاشیهای سبز داشتند. بدون اینکه بخواهم هزینه اضافی برای دکوری این دیوار بدهم دو تا قاب تزیینی خوشگل درست کردم.
چون در آموزشگاه دوره قنادی و كیكپزی هم داریم به پایههای كیك نیاز داشتم. توی بازار پر است از انواع و اقسام پایههای شیشهای و بلور چینی و تركی. اما میخواستم این بخش از كار هم ویژه از آب دربیاید؛ برای همین سری به كارگاه خراطی آقای خاموشی در خیابان جیحون زدم و سفارش پایههای كیك گرد و مربعی را به ایشان دادم و خیلی هم كار خوب و منحصربهفردی شد.
برای روشنایی آشپزخانه با یک گروه حرفهای مشورت کردم و از چراغهای SMD که مصرف برق کم و طول عمر بالایی دارند استفاده کردم.
خرج كلی احیای دوباره این پاركینگ به آموزشگاه حدود 70 میلیون تومان شد. هرچند هنوز هم معتقدم چون این اولین تجربهام برای ساخت از صفر بود، خیلی بیشتر از این میتوانستم صرفهجویی كنم.
ویدیو : دیزاین داخلی با سرآشپز لاکچری!