دلخوری حامد بهداد از رامبد جوان/نقش اول شدن شفیعی‌جم.... :  دلخوری حامد بهداد ...



حامد بهداد و رامبد جوان , رامبد جوان , حامد بهداد

 دلخوری حامد بهداد از رامبد جوان/نقش اول شدن شفیعی‌جم در کار بیضایی/خواربارفروشی عطاران پشت زامیاد!

شهاب حسینی با اجرای نمایش‌های طنز همراه با سلیمانی، نصرالله رادش، یوسف صیادی، یوسف تیموری، رضا شفیعی‌جم وارد دنیای هنر شده‌است.

رضا عطاران، شهاب حسینی و حامد بهداد که این روزها مشهورترین،‌ پول‌سازترین و البته از پرکارترین ستاره‌های سینمای ایران هستند در گفت‌وگوهایی جداگانه با «زندگی ایده‌آل» از مسیری که برای رسیدن به موفقیت طی کرده‌اند گفته‌اند.

 

اینستاگرام رامبد جوان , رامبد جوان و نگار جواهریان , همسران رامبد جوان

 
عکس من روی آینه اتاق رامبد بود
حامد بهداد: دوستی من و رامبد از آنجا شروع شد که من در آن ایام در شرکت تبلیغاتی رامبد «زیتون» کار می‌کردم و کم‌کم دستیارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش می‌برد، خانه‌ای که او در آنجا کنار پدرومادرش زندگی می‌کرد، عکس من روی آینه اتاق رامبد بود و حتی آنجا جایی برای خوابیدن داشتم، غذا برای خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادری کرد، او مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت.

 

به رامبد نقشی در فیلم «آخربازی» همایون اسعدیان پیشنهاد شده بود او من را به جای خودش معرفی کرد فیلمی که من به خاطرش کاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم. او مرا وارد سینما کرد یعنی دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقایان اینک حامد بهداد.


همایون اسعدیان می‌گفت: «مفتخرم که حامد بهداد را ما به سینما معرفی کردیم.» بله این قشنگ است تو باید حق مطلب را ادا کنی، تو باید این فرصت را به دیگران بدهی که به تو افتخار کنند، به تو تکیه کنند اسم تو را بیاورند و خجالت نکشند.


به رامبد گفتم دیگر بهترین دوست تو نیستم
حامد بهداد: همیشه خیلی از رفتارهایم را با رامبد چک می‌کنم، حتی همین چندروز پیش در مورد یک کار با او مشورت کردم. یک‌بار احساس کردم، دیگر مثل قبل با هم دوست و رفیق نیستیم و به او اس‌ام‌اس دادم که من می‌دانم که دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و من می‌دانم که فلانی را از من بیشتر دوست داری.

 

پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می‌کنم. در جواب این اس‌ام‌اس من او جواب داد که احمقی اگر فکر کنی که بین دوست‌هایم کسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرین اس‌ام‌اس تو تنظیم می‌کنم.

 

شما رامبد را نمی‌شناسید، شما نمی‌دانید پشت این همه طنز و آیتم‌های هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازی یک آدم جدی وجود دارد، توفیق الکی به دست نمی‌آید به‌خصوص در این مملکت، جدیت، پشتکار و همت می‌خواهد او اگر به اینجایی که هست رسیده زحمت کشیده توهین شنیده و هزاران مورد دیگر، من دیده‌ام که دیگران در برخورد با او چه احترامی می‌گذارند. او آدم عجیب و غریبی است، من اصلا مثل او نیستم من حوصله این را ندارم که وقتم و رفاقتم را با آدمی بگذارم که من‌دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛‌صرفا گیرنده نیست.

 

بیوگرافی رامبد جوان , بیوگرافی حامد بهداد , همسر رامبد جوان

 

تیم شهاب حسینی با نصرالله رادش، یوسف صیادی، یوسف تیموری و رضا شفیعی‌جم
شهاب حسینی: من کارم را از تلویزیون شروع کردم و اولین پله‌های ترقی را در آنجا پیمودم و به نوعی به آن دوره از کارم مدیونم. دوره‌ای که از تئاترهای دانشجویی شروع شد. مدتی بعد بازی در نمایشنامه‌های رادیویی و گویندگی به آن اضافه شد.

 

ما با اغلب بچه‌های بازیگری که کار طنز می‌کنند مثل نادر سلیمانی، نصرالله رادش، یوسف صیادی، یوسف تیموری، رضا شفیعی‌جم تیمی داشتیم که به شهرهای مختلف می‌رفتیم و برنامه‌های شاد اجرا می‌کردیم. من آیتم روی صحنه بازی کرده‌ام و فهمیدم که کارم طنز نیست و در این زمینه بشدت بی‌استعداد هستم. شاید در زندگی عادی خلاقیت خنداندن دیگران را داشته باشم ولی در بازی این‌‌طور نیستم. زیبایی طنز این است که از یک عمق و ژرفا بیرون می‌آید. به این ترتیب بچه‌ها کار طنز را ادامه دادند و من شومن بودم. سلام و عرض ادب و...


نادر سلیمانی من را به تلویزیون برد
شهاب حسینی: اینها همه پله بود. آن زمان من تئاتر دانشجویی کار می‌کردم، یکی از بچه‌هایی که در آن تئاتر کار می‌کرد دستیار آقای فردرو شد، ایشان می‌خواستند مجموعه‌ای به نام «جمعه‌ها با شبکه 2» تهیه کنند. آن دوست ما موظف شد برای آیتم درطنز بازیگر انتخاب کند، بدیهی بود که اول سراغ ما آمد که یک سال بود با هم تئاتر کار می‌کردیم.

 

آنجا بود که من با 2 نفر آشنا شدم که یکی کامران ملک‌مطیعی و دیگری نادر سلیمانی بود. از طریق کامران برای گویندگی در رادیو دعوت شدم و از طریق نادر به آن تیم رفتم. در آن برنامه‌ها بین مردم مسابقه اجرا می‌کردیم، مثل مسابقه خوانندگی و...و خلاصه جو شاد ایجاد می‌کردیم و هر چقدر انسان از کاری که می‌کند انرژی مثبت کسب کند اعتماد به نفس‌اش برای ادامه کار بیشتر می‌شود.

 

در همین ایام یکی از دوستانم به من گفت: «آقای رسول یک برنامه‌ای را برای شبکه دو تهیه و تولید می‌کند به اسم اکسیژن و برای مجری آن تست می‌گیرد». بین 150 نفر در تست شرکت کردم و لطف خدا که همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به این ترتیب کار من در تلویزیون شروع شد. آن برنامه خیلی موفق بود. در آن زمان امیرحسین مدرس و کامیار اسماعیلی در برنامه نیمرخ این راه را هموار کرده بودند و ما در برنامه اکسیژن یک‌سری موزیک‌های پاپ و رپ کار کردیم که خیلی باعث جذابیت برنامه شد.

 

رامبد جوان و همسرش , زن رامبد جوان , جدایی رامبد جوان از نگار جواهریان

 

قرار شد رضا شفیعی‌جم در فییلم بیضایی نقش اصلی باشد
رضا عطاران: اواخر کار «ساعت خوش» که بودیم، فیلمسازان بزرگی مثل آقای بیضایی، آقای مهرجویی، آقای افخمی و... که حالا همه را دقیق یادم نیست آمدند و با ما برای کارهای سینمایی صحبت کردند. هر کدام از ما قرار بود با یکی از این بزرگان کار کنیم. یعنی صحبت‌ها شد و بازیگران هم انتخاب شدند.

 

مثلا رضا شفیعی‌جم قرار شد در فیلم آقای بیضایی به نام «چه کسی رئیس را کشت» نقش اصلی باشد. واقعا در اوج بودیم و احساس می‌کردیم حالا در قله موفقیت هستیم و دیگر همه‌چیز تمام شده و آینده ما برای همیشه تضمین است.


گفتند هیچ‌‌‌‌‌وقت بیشتر از 2 یا 3 نفرمان در یک کار نباشیم
رضا عطاران: در آن شرایط رؤیایی یک دفعه به ما اطلاع دادند که ممنوع‌کار هستیم. آن فیلم‌ها هم ساخته نشدند. علاوه بر آن خود ما هم که دیگر نمی‌توانستیم کار کنیم. بعضی‌ها مثل مهران مدیری و ارژنگ امیر‌فضلی ممنوع‌کاری‌شان تا 3 سال طول کشید. من تا یک سال و نیم ممنوع‌کار بودم و تمام شد. منتهی بعد قرار شد که دیگر هیچ‌‌‌‌‌وقت بیشتر از 2 یا 3 نفرمان در یک کار نباشیم.


عقب زامیاد مواد غذایی می‌فروختم
رضا عطاران: تا ممنوع‌کار شدیم زمان برای ازدواج پیدا کردم و 3، 2هفته از ممنوع‌کاری‌ام ازدواج کردم. بعد دیگر پیگیر ماجرای تامین نان و امرار معاش زندگی شدم. بالاخره باید یک جوری زندگی را می‌گذراندیم... خلاصه با آقایی دفتر پخش مواد‌غذایی زدیم.

 

ما یک وانت داشتیم که با آن به سوپرمارکت‌ها می‌رفتیم و می‌پرسیدیم که چه چیزهایی نیاز دارند و می‌گفتیم که ما مثلا می‌توانیم مربا، چیپس، پفک و... را برایتان بیاوریم.یک زامیاد از این آبی‌ها داشتیم. البته رضا عطاران بودنم خیلی کمک می‌کرد. آن آقا هم به همین دلیل با من شریک شده بود که استفاده کند.

 

کاری بود که اصلا حسی با آن ارتباط برقرار نمی‌کردم و برایم وحشتناک سخت بود. صبح که از خواب بیدار می‌شدم، دوست داشتم دوباره تا شب بخوابم ولی سر کار نروم. اصلا با آن ارتباط برقرار نکرده بودم تا اینکه خودشان یک دفعه زنگ زدند و گفتند دیگر می‌توانید سر کارتان برگردید. من هم فوری وارد کار شدم. نخستین کارم هم فیلم «کلید ازدواج» بود..../inn.ir


ویدیو : دلخوری حامد بهداد از رامبد جوان/نقش اول شدن شفیعی‌جم....