تلاوت الهیکم التکاثر هشدار از غفلتزدگی‏ها : تلاوت الهیکم التکاثرهشدار از غفلتزدگی‏ها ...



هشدار , تلاوت , هشدار برای کبری 11

تلاوت الهیکم التکاثر
هشدار از غفلتزدگی‏ها
شگفتا چه مقصد بسیار دوری، و چه زیارت کنندگان بیخبری! و چه کار دشوار و مرگباری! پنداشتند که جای مردگان خالی است، آنها که سخت مایه عبرتند، و از دور با یاد گذشتگان، فخر می‏فروشند، آیا به گورهای پدران خویش می‏نازند؟ و یا به تعداد فراوانی که در کام مرگ فرو رفته‏اند؟ آیا خواهان بازگشت اجسادی هستند که پوسیده شد؟ و حرکاتشان به سکون تبدیل گشت؟ آنها مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنی روی آورند عاقلانه‏تر است تا آنان را وسیله فخرفروشی قرار دهند. اما بدنها با دیده‏های کم‏سو نگریستند، و با کوته‏بینی در امواج نادانی فرو رفته‏اند، اگر حال آنان را از ورای خانه‏های ویران، و سرزمینهای خالی از زندگان می‏پرسیدند، هرآینه می‏گفتند: (آنان با گمراهی در زمین فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله‏روی آنان شدید.) بر روی کاسه‏های سر آنها راه می‏روید. و بر روی جسدهایشان زراعت می‏کنید؟ و آنچه بجا گذاشته‏اند می‏خورید، و در خانه‏های ویران آنها مسکن گرفتید، و روزگاری که میان آنها و شماست بر شما زاری می‏کند، آنها پیش از شما بکام مرگ فرو رفتند، و زودتر از شما به آبشخورتان رسیدند.
شرح حالات رفتگان
آنها دارای عزت پایدار، و درجات والای افتخار، پادشاهان حاکم، یا رعیت سرفراز بودند که سرانجام راه به ژرفای برزخ پیمودند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهای آنان خورد، و از خون آنان نوشید. پس در شکاف گورها بی‏جان و بدون رشد پنهان مانده‏اند. نه از دگرگونیها اندوهناک، و نه از زلزله‏ها ترسناک، و نه از فریادهای سخت هراسناکند، غائب شدگانی که کسی انتظار آنان را نمی‏کشد، و حاضرانی که حضور نمی‏یابند، اجتماعی داشتند و پراکنده شدند، با یکدیگر الفتی داشتند و جدا گردیدند. اگر یادشان فراموش شد، یا دیارشان ساکت شد، برای درازی زمان و دوری مکان نیست، بلکه کاسه مرگ نوشیدند، گویا بودند و گنگ شدند، شنوا بودند و کر گشتند، و حرکاتشان به سکون تبدیل شد، چنان آرمیدند که گویا بیهوش بر خاک افتاده و در خواب فرو رفته‏اند.
همسایگانی که با یکدیگر انس نمی‏گیرند، دوستانی که به دیدار یکدیگر نمی‏روند، پیوندهای شناسایی در میانشان پوسیده، و اسباب برادری قطع گردیده است، با اینکه در یک جا گرد آمدند تنهایند، رفیقان یکدیگرند و از هم دورند، نه برای شب صبحگاهی می‏شناسند، و نه برای روز شامگاهی، شب، یا روزی که به سفر مرگ رفته‏اند برای آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناک‏تر از آنچه می‏ترسیدند یافتند، و نشانه‏های آن را بزرگ‏تر از آن چه می‏پنداشتند مشاهده کردند، و برای رسیدن به بهشت یا جهنم تا قرارگاه اصلی‏شان مهلت داده شدند، و جهانی از بیم و امید برایشان فراهم آمد، اگر می‏خواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند، زبانشان عاجز می‏شد. حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش، اما چشمهای عبرت‏بین، آنها را می‏نگرد، و گوش جان اخبارشان را می‏شنود، که با زبان دیگری با ما حرف می‏زنند و می‏گویند:
پیام مردگان!
چهره‏های زیبا پژمرده، بدنهای نازپرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس کهنگی پوشانده‏ایم، و تنگی قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث می‏بریم. خانه‏های خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیباییهای اندام ما را نابود، و نشانه‏های چهره‏های ما را دگرگون کرده است، اقامت ما در این خانه‏های وحشتزا طولانی‏شده، نه از مشکلات رهایی یافته، و نه از تنگی قبر گشایشی فراهم شد. مردم! اگر آنها را در اندیشه خود بیاورید، یا پرده‏ها کنار رود، مردگان را در حالتی می‏نگرید که حشرات گوشهایشان را خورده، چشمهایشان به جای سرمه پر از خاک گردیده، و زبانهایی که با سرعت و فصاحت سخن می‏گفتند پاره پاره‏شده، قلبها در سینه‏ها پس از بیداری به خاموشی گرایید، و در تمام اعضای بدن پوسیدگی تازه‏ای آشکار شد، و آنها را زشت گردانید، و راه آفت‏زدگی بر اجسادشان گشوده شد، همه تسلیم‏شده، نه دستی برای دفاع، و نه قلبی برای زاری دارند. و آنان را می‏بینی که دلهای خسته از اندوه، و چشمهای پرشده از خاشاک دارند، در حالات اندوهناک آنها دگرگونی ایجاد نمی‏شود و سختی‏های آنان برطرف نمی‏گردد.
عبرت از گذشتگان
آه! زمین چقدر اجساد عزیزان خوش سیما را که با غذاهای لذیذ و رنگین زندگی کردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند بکام خویش فرو برد، آنان که می‏خواستند با شادی غمها را از دل برون کنند، و به هنگام مصیبت با سرگرمیها، صفای عیش خود را بر هم نزنند، دنیا به آنها و آنها به دنیا می‏خندیدند، و در سایه خوشگذرانی غفلت‏زا، بی‏خبر بودند که روزگار با خارهای مصیبت‏زا آنها را درهم کوبید و گذشت روزگار توانایی‏شان را گرفت، مرگ از نزدیک به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهی که انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصه‏های پنهانی که خیال آن را نمی‏کردند در جانشان راه یافت، در حالی که با سلامتی انس داشتند انواع بیماریها در پیکرشان، پدید آمد، و هراسناک به اطبا، که آموزش دادند گرمی را با سردی، و سردی را با گرمی درمان کنند روی آوردند که بی‏نتیجه بود زیرا، داروی سردی، گرمی را علاج نکرد، و آنچه برای گرمی بکار بردند، سردی را بیشتر ساخت، و ترکیبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نیاورد، جز آنکه آن بیماری را فزونی داد، تا آنجا که درمان کنند، خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بیماریها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش‏کنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن‏آوری که از او پنهان می‏داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
سختی‏های لحظه مرگ
یکی می‏گفت تا لحظه مرگ بیمار است، دیگری در آرزوی شفا یافتن بود، و سومی خاندانش را به شکیبایی در مرگش دعوت می‏کرد، و گذشتگان رابه یاد می‏آورد، در آنحال که در آستانه مرگ، و ترک دنیا، و جدایی با دوستان بود که ناگهان اندوهی سخت به او روی آورد، فهم و درکش را گرفت، زبانش به خشکی گرایید، چه مطالب مهمی را می‏بایست بگوید که زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناکی را می‏شنید و خود را به کری می‏زد، از شخص بزرگی که احترامش را نگه میداشت، یا فرد کوچکی که به او ترحم می‏کرد، همانا مرگ سختی‏هایی دارد که هراس‏انگیز و وصف ناشدنی است، و برتر از آن است که عقلهای اهل دنیا آن را درک کند.
تلاوت قرآن , تلاوت سعید طوسی , سایت ایران هشدار


ویدیو : تلاوت الهیکم التکاثر هشدار از غفلتزدگی‏ها