تفسیرصحیفه سجادیه - دعای سى و چهارم : و كان من دعائه علیه السلام اذا ابتلى ...
و كان من دعائه علیه السلام اذا ابتلى و راى مبتلى بفضیحه بذنب
دعاى سى و چهارم كه حضرت سیدالساجدین مى خوانده اند هر گاه مبتلا شدندى به بلیه اى یا دیدى كسى را كه مبتلا بودى به رسوایى كه موجب ذنب و گناه آن بودى.
«اللهم لك الحمد على سترك بعد علمك». «ستر» به فتح سین و كسر آن در این مقام روایت شده. اول به معنى مصدر است، و ثانى به معنى ما یستر به. یعنى: بار خدایا، مر توراست سپاس و ستایش بر پوشانیدن تو قبایح اعمال ما را - یا: بر آنچه پوشانیدى به آن، قبایح اعمال ما را- بعد از علم تو به آن- تا مطلع نشوند به آن ملائكه. چه، در آثار مروى است از حضرت صادق علیه السلام كه: هیچ مومنى نیست الا آنكه او را مثالى است در عرش كه هر گاه آن مومن مشغول گردد به اعمال صالحه از نماز و ركوع و سجود و غیر آن، مثال او نیز مثل آن افعال به جاى آورد. و چون مثال او قیام به آن افعال نماید، ملائكه به جهت آن بنده ى مومن استغفار نمایند. و هر گاه مشغول شود آن مومن به معصیتى از معاصى، خداى تعالى پرده اى بیندازد میان مثال آن مومن و میان ملائكه كه مطلع نگردند بر قبایح اعمال آن بنده. «و معافاتك بعد خبرك». عافاه الله و اعفاه بمعنى. (و الاسم: العافیه،) و هى دفاع الله عن العبد. الخبر- بضم الخاء- هو الاسم بمعنى العلم. یقال: خبر الامر: علمه. و الاسم: الخبر- بالضم- و هو العلم بالشى ء. قاله فى الصحاح. (یعنى:) و بر عفو نمودن تو بعد از دانستن تو- به اعمال ناشایسته ى ما. «و كلنا قد اقترف العایبه فلم تشهره». فى نسخه الاصل لام «كلنا» مفتوح. و الصواب ضمه بالابتداء. و خبره جمله «اقترف». و منهم من قال فى توجیه النصب ان یجعله منصوبا بفعل یفسره «تشهره»، من قبیل (و القمر قدرناه). و لا یخفى ما فیه، لمكان «قد» و الفاء فى «فلم». فلیتامل. و اقترف: اى: اكتسب. و العایبه: ما یعاب علیه. یعنى: همه ى ما اكتساب نموده ایم چیزهایى كه عیب كرده مى شود بر آن چیزها، پس تو آشكارا نكردى و شهرت ندادى آن را. «و ارتكب الفاحشه فلم تفضحه». و ارتكاب نموده ایم اعمال ناشایسته را و تو رسوا نساخته اى آن را. «و تستر بالمساوى. فلم تدلل علیه». «تستر»- على صیغه تفعل- فعل ماضى من باب التفعل. و المساوى و المقابح و المعایب و الممادح و المحاسن مجموع لا واحد لها من لفظها. یعنى: و در پرده و پوشیده و پنهان اتیان نموده اند به مقابح و بدیها و معایب، پس تو راه ننمودى كسى را بر آن. «كم نهى لك- یا الهى- قد اتیناه، و امر قد وقفتنا علیه فتعدیناه». لفظه «كم» خبریه بمعنى كثیر. و «نهى» مجرور على التمیز بمعنى منهى. و «وقفتنا علیه»، اى: اطلعتنا. یقال: وقفته على ذنبه، اى: اطلعته علیه. قاله الجوهرى فى الصحاح. یعنى: بسیار نهى كرده شده ى تو را- اى خداوند من- و ما اتیان نموده ایم به آن. و بسیار مامورى را كه واقف ساخته و مطلع گردانیده اى ما را بر آن، پس ما تعدى و تجاوز نموده ایم آن را. «و سیئه اكتسبناها، و خطیئه ارتكبناها، كنت المطلع علیها دون الناظرین، و القادر على اعلانها فوق القادرین». و بسیار سیئه و بدى كه اكتساب نموده ایم آن را و بسیار خطیئه و گناهى كه ارتكاب نموده ایم آن را كه تو مطلع بوده اى بر آن نه نظر كنندگان دیگر غیر تو ، و توانا بودى بر آشكار كردن آن برتر از توانایان دیگر. «كانت عافیتك لنا حجابا دون ابصارهم، و ردما دون اسماعهم». الردم: السد. یقال: ردمت الثلمه اردمها- بالكسر- ردما، اى: سددتها. و الردم ایضا اسم و هو السد. قاله الجوهرى. یعنى: هست عافیت تو ما را پرده اى پیش چشمهاى ایشان كه نبینند آن را، و سدى پیش گوشهاى ایشان كه نشنوند آن را. فاجعل ما سترت من العوره، و اخفیت من الدخیله واعظا لنا و زاجرا عن سوء الخلق، و اقتراف الخطیئه، و سعیا الى التوبه الماحیه و الطریق المحموده. العوره بحسب اللغه كل ما یستحیى الانسان من اطلاع غیره علیه. و الدخیله: العیب. یقال: فیه دخل و دخل، اى: عیب. و شى ء مدخول و طعام مدخول. و نخله مدخوله: عفنه الجوف. و قد دخلت سلعتك: عیبت. قاله فى الاساس. و فى نسخه الشیخ الكفعمى مكان «اقتراف الخطیئه»، «انتیاه الخطیئه» افتعال من النوه. یقال: ناهت نفسى، اى قویت. وناه النبات: ارتفع. و ناهت الهامه، اذا رفعت راسها. یعنى: پس بگردان آنچه پوشانیدى از امورى كه شرم مى آید ما را از مطلع شدن مردم بر آن و پنهان ساختى از معایب مخفیه، پند دهنده ما را و منع كننده ما را از بدى خلق و اكتساب نمودن گناهان- یا: بلند كردن گناهان، و این كنایه است از ارتكاب آن- و ساعى و شتابنده ى ما را به توبه كه زایل سازنده و محو كننده ى گناهان است. و در بعضى نسخ به جاى «ماحیه»، «ناجیه» روایت شده- به نون و جیم- یعنى: به توبه اى كه رهاننده است از عقوبات و ساعى است به راه پسندیده. و قرب الوقت فیه. و نزدیك گردان وقت و زمان را در این سعى و شتافتن به توبه. و در بعضى نسخ به جاى «قرب» به صیغه ى امر از باب تفعیل «قرب» روایت شده- به ضم قاف و سكون را- كه نقیض بعد بوده باشد. یعنى: نزدیك شدن وقت در این سعى. «و لا تسمنا الغفله عنك. انا الیك راغبون، و من الذنوب تائبون». «تسمنا» در این مقام نیز به ضم سین و كسر آن روایت شده، چنانچه در دعاى سابق تصحیح نموده شد. اى: لا تولنا الغفله. او: لا تجعل الغفله عنك سمه و علامه لنا. یعنى: ما را غافل مگردان از خود. یا: ما را موسوم و معلم به غفلت مگردان از خود. زیرا كه ما به تو رغبت كنندگانیم و از گناهان توبه كنندگانیم. «و صل على خیرتك اللهم من خلقك، محمد و عترته الصفوه من بریتك الطاهرین. و اجعلنا لهم سامعین و مطیعین كما امرت». ایراد لفظه «اللهم فى البین للتبرك». «الصفوه» مثلثه الصاد مروى فى هذا المقام. و صفوه الشى ء: خالصته. فى اكثر النسخ «مطیعین» بلا واو العاطفه و فى نسخه ابن ادریس بالواو العاطفه. یعنى: رحمت كن بر برگزیده ى خود- اى خداوند من- از خلقان خود و خویشاوندان او كه خاصه و خلاصه ى مخلوقات تواند و پاكند از گناهان صغیره و كبیره. و بگردان ما را اوامر و نواهیى كه ایشان مبلغ آنند گوش كنندگان و فرمانبردار- چنانچه فرموده اى- در تنزیل آسمانى كه: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم). |
ویدیو : تفسیرصحیفه سجادیه - دعای سى و چهارم