تحلیل عباس عبدی از وحدت اصولگرایان : عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: نوشتن ...
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: نوشتن درباره امكان یا امتناع وحدت میان اصولگرایان از سوی كسی كه منتسب به جناح اصلاحطلب است، ممكن است موجب سوءتعبیر شود كه گویی قصد اختلاف انداختن میان طرف مقابل وجود دارد. به علاوه ممكن است این پرسش نیز مطرح شود كه اصلاحطلبان چه كار به این موضوع دارند، به قول معروف «كل (كچل) اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی». عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: نوشتن درباره امكان یا امتناع وحدت میان اصولگرایان از سوی كسی كه منتسب به جناح اصلاحطلب است، ممكن است موجب سوءتعبیر شود كه گویی قصد اختلاف انداختن میان طرف مقابل وجود دارد. به علاوه ممكن است این پرسش نیز مطرح شود كه اصلاحطلبان چه كار به این موضوع دارند، به قول معروف «كل (كچل) اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی».
اصلاحطلبان هم آن قدر میان خود مشكلات دارند كه برای خودشان پرداختن به آنها اولویت بیشتری دارد تا اینكه خود را درگیر امكان یا امتناع وحدت اصولگرایان كنند ولی هدف از پرداختن به این موضوع فقط یك بحث و تحلیل سیاسی است كه آموزههای آن برای اصلاحطلبان نیز میتواند مفید باشد. بنابراین نه قصد اختلاف انداختن میان اصولگرایان است و نه حتی خوشحالی از عدم ائتلاف و اتحاد میان آنان، بلكه هدف فقط فهم فرآیندهای سیاسی و اتحاد و اختلافها میان افراد است.
یكی از مهمترین ائتلافهای مشابهی كه در گذشته نهچندان دور طرح و اجرا شد، در انتخابات سال ١٣٩٢ بود كه از مدتها پیش از انتخابات آقایان قالیباف، حداد و ولایتی اتحاد را برمبنای برخی ضوابط تشكیل دادند، در همان زمان در گفتوگو با یك نشریه اصولگرا درباره این اتحاد و ائتلاف پس از بیان توضیحاتی، چنین نتیجه گرفتم كه: «این سه به لحاظ ماهیتی هم یك سنخ نیستند؛ نهایتا ائتلاف ١+٢ هم به نظرم ثمر چندانی ندارد».
سرنوشت آن ائتلاف را همه میدانند. هر سه در انتخابات حاضر شدند. آقای حداد پس از حضور در مناظرات تلویزیونی، خود را كنار كشید ولی نه به نفع یكی از این دو نفر دیگر. آن دو نفر هم تا پایان ماندند و حتی بهطور ضمنی میشد فهمید كه هر دو در رقابت حاد با یكدیگر و علیه هم هستند و در عمل آقای ولایتی نیز به نفع آقای روحانی رفتار كرد تا به نفع آقای قالیباف. نكته جالب اینكه اگر این ائتلاف را نمیداشتند به نفع آنان بود چرا كه از یك سو وقت زیادی از خود را صرف یك كار بیثمر و بیپایه كردند و از سوی دیگر هزینه عدم پایبندی آنان به تفاهم اولیه برای هر سه نفر مشكلساز شد.
ساختمانی را ساختند كه نمیتوانستند از آن استفاده كنند، ضمن اینكه تخریب و جمعآوری آوار آن نیز مشكلآفرین و پرهزینه و زمانبر شد.
چرا این ائتلافها به چنین سرنوشتی دچار میشود؟ پاسخ ساده است، فقط كافی است اندكی تامل كنیم. زیرا شخصی و احساسی است و مبتنی بر هیچ واقعیت اجتماعی نیست و حتی واقعیت اجتماعی در تعارض با آن قرار دارد. الان هم كه میخواهند توصیه به وحدت كنند، در ختم از دنیا رفتگان و با استفاده از زمینههای عاطفی و احساسی و مرثیه خواندن برای درگذشتگان خواهان وحدت میشوند، همچنان كه آقای حداد عادل به عنوان سخنگوی ائتلاف اصولگرایی از سالگرد فوت مرحوم پرورش استفاده و سخنرانی كرد و گفت: «این اصطلاح اصولگرایی در آن زمان اسمش نبود اما رسمش وجود داشت، به همین دلیل میتوانم بگویم مرحوم پرورش یك اصولگرا به معنای واقعی كلمه بود و از نظر فكر و عمل در اردوگاه اصولگرایی قرار داشت و آقای پرورش هم در دوران امام (ره) و هم در زمان حضرت آیتالله خامنهای با سربلندی بیرون آمد و اگر امروز زنده بود توصیهاش به همه ما این بود كه قدر اصولگرایی را بدانیم.
وی بابیان اینكه مرحوم پرورش اگر اكنون زنده بود، میگفت حول پرچم اصولگرایی جمع شوید كه تفرقه شما را به شكست نكشاند. ازاینرو ما باید از این فرصتی كه امشب ایجادشده نتیجه بگیریم كه راه سختی در پیش داریم و بههیچوجه هفتهها و ماههای آینده سهل و ساده نیست و خطر تفرقه اصولگرایی را تهدید میكند. وی تاكید كرد: همهكسانی كه خود را پیرو راه امام و رهبری و اسلام میدانند، این است كه اختلافهای جزیی كنار گذاشته شود و بدانند یك امتحان بزرگ در پیش رو داریم.» وی در ادامه با ترساندن اصولگرایان تاكید كرد كه «اگر به وحدت نرسیم اسفند ماه غرق میشویم.»
واقعیت این است كه ترساندن اصولگرایان از لولوی اصلاحطلبان برای ائتلاف كارساز نیست و نتایج مثبتی ندارد. این كار در میان اصلاحطلبان هم جواب نمیدهد كه ائتلاف را براساس ترساندن از سلطه اصولگرایان تبلیغ كنند. این نوع ائتلاف سلبی است و فقط در شرایط خاصی پاسخ میدهد. مثل كشورهایی كه در حالت جنگ قرار میگیرند، ولی نمیتوان در هر شرایطی ائتلاف را براساس خطر بیرونی توصیه و تجویز كرد. در واقع اصولگرایان اگر ائتلاف نكنند، كشتی آنان در اسفند وضعی بدتر از امروز نخواهد داشت. همچنان كه اگر اصلاحطلبان به چنین ائتلافی نرسند، زمین و آسمان به هم دوخته نمیشود.
ائتلاف برمبنای اهداف سلبی، بهطور معمول ناپایدار و شكننده است، هر ائتلافی باید شامل حدی از امور و اهداف ایجابی نیز باشد. اصولگرایان در وضعیتی نیستند كه نقاط ایجابی میان آنها قویتر از نقاط سلبی آنان باشد. برای نمونه چند موضوع بسیار مهم پیش روی آنان است كه بدون حل آنها نمیتوانند فقط با اتكا و به دلیل ترس از اصلاحطلبان وحدت كنند. موضع آنان نسبت به دوره هشتساله یا حداقل چهار سال دوم احمدینژاد و نیز موضع آنان نسبت به برجام و بالاخره رابطه آنان با دولت باید مشخص شود. دولت احمدینژاد مهمترین آزمون اصولگرایی در سالهای پس از انقلاب است. هیچگاه پیش از آن، این جناح به صورت یكدست و متمركز بر اداره امور اجرایی كشور تسلط و حكومت نداشته است.
بنابراین اكنون كه قصد حضور جدی سیاسی دارند، به ناچار باید درباره این دوره مهم اظهارنظر و موضعگیری كنند. به میزانی كه درباره این مساله اتحاد نظر داشته باشند، قادر خواهند بود كه یك ائتلاف را شكل دهند. البته برخی از جناحهای آنها میكوشند با مسكوت گذاشتن دوره احمدینژاد و عمده كردن خطر اصلاحطلبان، این مساله را دور بزنند، به ویژه آنان كه برای حمایت از آن رییس دولت، از امام زمان مایه گذاشته و از ایشان كد آوردند، امروز خود را به فراموشی زده و سكوت اختیار كردهاند. گویی كه اصلا آن دوره وجود نداشته است.
در حالی كه آنان باید در تایید یا رد آن دوره نظر دهند ولی مثل روز روشن است كه شكاف و تنش میان اصولگرایان درباره ارزیابی از عملكرد احمدینژاد بسیار عمیق و ریشهای است. جناح پایداری كماكان آن دوره را مدینه فاضله حكومتداری خود میداند و جناح طرفدار آقای لاریجانی و بسیاری دیگر از اصولگرایان آن را فاجعهای بزرگ برای كشور میدانند. از این رو حتی علیه یكدیگر اقدام كردهاند. كاری كه در یكشنبه سیاه مجلس كردند یا كاری كه در قم با رییس مجلس انجام دادند، نمودهایی از این كوه یخ اختلافات است كه از آب بیرون آمد و دیده شد.
مشكل مهمتر از ارزیابی نسبت به دوره احمدینژاد، موضوع برجام است. اگر بتوان احمدینژاد را به گذشته ربط داد و آن را نادیده گرفت، درباره برجام چه میتوان گفت كه موضوع روز ما است. شكاف عظیمی كه میان جناحهای اصولگرا در مجلس و در عرصه عمومی سیاست ایران نسبت به برجام رخ داد، سهمگین بود و نه تنها در سطح نظری و تحلیلی این شكاف وجود داشت، بلكه به لحاظ عملی هم در تخریب یكدیگر چیزی كم و كسر نگذاشتند. این مورد در آینده كشور نیز همچنان خبرساز و اختلافانگیز خواهد بود. موضوع سوم نیز موضعگیری نسبت به دولت است. در حالی كه یك گروه اصولگرا بهطور نسبی برای تعامل با دولت كوشش میكند، گروه دیگر حداكثر سنگاندازی را وجه همت خود قرار داده. با وجود چنین شكافی، ائتلاف برای كسب كرسیهای نمایندگی مجلس بیمعنا خواهد بود.
تا وقتی كه این اختلاف و نیز موارد دیگری كه كماهمیتتر نسبت به این سه مورد هستند، حل نشود، ائتلاف معنا و مفهوم نخواهد داشت و برای آنان مفید هم نیست. یك دلیل ساده این است كه هرگونه ائتلافی باید یك شعار را سرلوحه خود قرار دهد. این شعار باید برای مردم جذابیت داشته باشد. وقتی كه دو گروه تا این حد اختلاف دارند، بنابراین شعار آنان باید بر فراز این اختلافات شكل بگیرد. در این صورت شعاری خواهد بود كه بسیار كلی و فاقد برندگی و نفوذ میشود. به علاوه نامزدهای آنان در عمل و در مواجهه با مسائل روز بر ضد یكدیگر سخن خواهند گفت و همین امر موجب تضعیف بیشتر آنان و سردرگمی مخاطبان خواهد شد و این به نفع فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان است. چنین ائتلافی جز ضرر برای آنان چیز دیگر ندارد.
حتما به یاد دارید كه در مناظرات تلویزیونی سال ١٣٩٢، آقای ولایتی و روحانی بسیار نزدیكتر به هم سخن گفتند تا آقای ولایتی و قالیباف. وحدت برمبنای توهم ناشی از ترس اصلاحطلبان یا نابودی كشتی اصولگرایی در اسفندماه هیچ اثری بر شكلگیری ائتلاف ندارد. آنچه مهم است، ائتلاف در امور ایجابی است كه حداقل باید در سه زمینه مذكور صورت گیرد؛ سه زمینهای كه با گذشت زمان شكاف اصولگرایی پیرامون آنها بیشتر از گذشته میشود نه كمتر.
ویدیو : تحلیل عباس عبدی از وحدت اصولگرایان