تجربه شهرام حقیقت دوست از همبازی شدن با گاو : شهرام حقیقت دوست، بازیگ نقش طینت ...


شهرام حقیقت دوست، بازیگ نقش طینت درباره ویژگی های این کاراکتر، نوع تعامل با گاو، دلیل استفاده از گریم سنگین و مشکلاتی که سر لهجه سازی با آن مواجه بوده، توضیحات مفصلی می دهد.



مجله همشهری جوان: طینت یکی از بحث برانگیزترین شخصیت های جاده قدیم است؛ شخصیتی که به واسطه گریم عجیبی که دارد تا حدی ناشناخته مانده و شاید نشود یک تعریف کلی از آن ارائه کرد. او در طول سریال بیشترین تعامل را با گاو دارد و از گم شدن او بیشترین ضرر را می بیند. بنابراین خودش را برای پیدا کردن سر نخی از او به آب و آتش می زند. مدام از در و دیوار بالا می رود، کشیک می کشد و خلاصه هرکاری می کند برای اینکه گاو را برگرداند و جواهر را از داخل شکمش بیرون بیاورد. طینت با تمام سادگی، شخصیت پیچیده دارد و بخش مهمی از ماجرای سریال را پیش می برد. شهرام حقیقت دوست، بازیگ نقش طینت درباره ویژگی های این کاراکتر، نوع تعامل با گاو، دلیل استفاده از گریم سنگین و مشکلاتی که سر لهجه سازی با آن مواجه بوده، توضیحات مفصلی می دهد.

شهرام حقیقت دوست , شهرام حقیقت‌دوست , بیوگرافی شهرام حقیقت دوست

همکاری با یک گاو هم حتما سختی های خاص خودش را دارد. مخصوصا اینکه شما به نسبت دو بازیگر دیگر، بیشتر با آن در ارتباط بودید.

به تبع سختی های خاص خودش را دارد. بهرام بهرامیان چون در کار قبلی اش «آینه و شمعدون» خیلی با حیوانات سروکار داشت، بلد بود با خر و اسب و  گاو چطور برخورد کند. خب روزهای اول من یک مقدار سختم بود، اما این گاو آن قدر گاو خوب، آرام و متینی بود که بعد از چند روز کاملا بهش عادت کردیم و مشکل خاصی با او نداشتیم. ضمن اینکه کارکردن با حیوان و در شرایط سخت، واقعا مشکل نیست. سختی کار همین اتفاقات و حواشی است که مدام آدم را درگیر می کند.

جنس کمدی جاده قدیم یک مقدار با آنچه اخیرا در تلویزیون با آن رو به رو هستیم، فرق می کند. منظورم به لحاظ سطح بالا و پایین و درجه قوت و ضعف نیست، انگار تمام موقعیت ها از آن جهت که حول محور یک گاو اتفاق می افتند، رنگ و بوی کمدی به خود می گیرند؛ گاوی که برخلاف گاو مش حسن فیلم مهرجویی یا قاطر «زمانی برای مستی اسبها»، این بار ناخواسته وارد موقعیت هایی کمدی می شود و سه کاراکتر اصلی را دنبال خودش می کشد. سرش را پایین می اندازد و وارد خانه بازیگر معروف می شود و پدر او را تا پای مرگ می برد و جایی دیگر سر از ماجرای والتر وایت سریال برکینگ بد در می آرود و به عملیات پلیس کمک می کند و... درواقع قرار گرفتن این گاو در موقعیت های مختلف، به خودی خود لحظات کمدی جالبی ایجاد می کند. شما به عنوان بازیگری که اتفاقا بیشترین همراهی را با قصه گاو دارد، چه تعریفی از این جنس کمدی دارید؟

من با این مساله که می گویید یک کمدی متفاوت است، خیلی موافق نیستم. به نظرم خیلی کار ساده و مفرحی است، نه حرف پیچیده ای می زند، نه کار خاصی می کند. به نظرم تعریف کمدی، همین بیان ساده یکسری تفاوت هایی است که در کنار هم قرار می گیرند. یک گاو، شیئی قیمتی را قورت می دهد و حالا تمام اتفاقات همان طور که گفتید، حول محور او می گردد. خب این خودش یک بستر شاد و کمدی می سازد. قرار نیست اتفاق خارق العاده دیگری بیفتد که ما بگوییم کار خاصی کرده ایم. به نظر من چیزی که امید سهرابی نوشته آن قدر ساده و شاد و سرراست است که در تعریف خاصی از کمدی نمی گنجد.

با وجود سادگی ای که از آن حرف می زنید، درباره شخصیت طینت به نظر می رسد با یک مقدار پیچیدگی رو به رو هستیم. طینت به نسبت دو شخصیت دیگر سریال، یک مقدار ناشناخته است و پیچیدگی بیشتری درد. شاید هم هنوز خودش را به مخاطب آن طور که باید معرفی نکرده. نمی دانیم عقب افتاده است، دزد است، مشکل رفتاری دارد یا به دلیل برخی مسائل شخصیتی، آدم توداری است و... هرچه هست هنوز نتوانسته تعریف خاصی در ذهن مخاطب ایجاد کند و ناشناخته است.

به نظرم اتفاقا هیچ پیچیدگی خاصی درونش وجود ندارد. به هر حال این یک اصل است که برای حفظ جذابیت قصه، نباید از همان ابتدا کل شخصیت یا داستان را از اول تا آخر برای تماشاگر رو کنی. مخاطب باید 20 قسمت تو را دنبال کند. اگر قرار باشد همان قسمت اول تمام ابعاد مختلف کاراکتر را بشناسد دیگر جذابیت و تازگی ندارد که بخواهد 19 قسمت دیگر ادامه دهد. درواقع این طوری دچار ملال می شود. این شخصیت اگر هم به قول شما پیچیدگی های خاصی داشته باشد به دلیل همین مساله است. قرار است کم کم او را معرفی کنیم و به این نکته برسیم که برخلاف ظاهر ساده و مظلوم نمایی که دارد، دارای فکر است. مسائل را پشت سر هم می چیند تا به هدفی که دارد، برسد یا بعضی وقت ها اتقافا با تمام پیچیدگی هایی که برای خودش می سازد به بن بست می خورد و بر می گردد به راه دیگری فکر می کند. من تلاش کردم که این آدم دوست داشتنی از کار در بیاید، یک جوری باشد که مخاطب دوستش داشته باشد.

cinemakhabar شهرام حقیقت دوست , بهرام رادان ساره بیات شهرام حقیقت دوست , ای دوست قبولم کن شهرام ناظری

در اینکه شخصیت یک سریال نباید از ابتدا تمام ابعاد و جودی اش را رو کند شکی نیست. اما اینجا با یک شخصیت معمولی رو به رو نیستیم. گریم روی صورت طینت از ابتدا به ما کد می دهد که با یک آدم متفاوت طرفیم. پس این آدم با چنین گریمی یا باید عقب افتاده باشد یا مشکل خاص دیگری داشته باشد. نمی توانیم بپذیریم که حالا چون یک پسر روستایی است، چنین گریمی روی صورتش انجام شده. به این دلیل است که مدام دنبال این هستیم که راز چهره عجیب او را کشف کنیم.

وقتی قرار شد من نقش طینت را بازی کنم، احساس کردم باید یک مقدار از فیزیک صورتم دور شوم. این فقط احساس من بود. شاید اگر قرار بود کس دیگری جای من آن را بازی کند، اصلا چنین احساسی نداشت. وقتی پذیرفتم نقش را بازی کنم، فکر کردم این طوری بهتر است. این را هم بگویم که هیچ اصراری به تیپ سازی ندارم.

نمی گویم برای هر نقشی باید یک تیپ یا کاراکتر کاملا متفاوت بسازیم. من به شخصیت سازی و درونمایه شخصیت ها خیلی اهمیت می دهم و آن بخش برایم مهمتر است، ولی باری این کار خاص احساس کردم که باید یک مقدار از فیزیک واقعی صورتم دور شوم. آقای اسکندری بزرگ هم با این تصمیم موافق بود و  این تست را روی صورت من زد. حالا براساس این گریمی که فکر می کنم یک مقداری اغراق آمیز است، من باید چیزهای دیگری از این شخصیت کم می کردم. باید کاری می کردم این هماهنگی میان ابعاد مختلف شخصیتی این آدم به هم نخورد. احساس می کنم این آدم اتفاقا با این شکل و فیزیکی که دارد، آدم باهوشی است و یک جاهایی خیلی ظریف و قشنگ با آدم های دوروبرش بازی می کند تا به هدف نهایی اش برسد، آن قدر که حتی دچار شگفتی می شوید. فکر می کنم این چیدمان در کنار همدیگر می تواند یک شخصیت متعادل و نرمال بسازد نه اغراق آمیز.

یکی از مسائل مهم جاده قدیم که تمام حواشی و بحث ها هم به خاطر آن شکل گرفت، لهجه سازی است. معمولا در فیلم ها و سریال های مختلف از لهجه سازی استفاده می شود. اما اینجا انگار یک مقدار پا را فراتر گذشته اید و به جای تقلید لهجه، سراغ یک گویش ترکیبی رفته اید؛ کاری که قطعا برای شمای بازیگر بسیار سخت بوده. به هر حال اگر یک لهجه یا گویش در عالم واقع وجود داشته باشد خیلی راحتی می شود از نحوه اکسون گذاری یا مکث روی بخش های مختلف یک کلمه یا جمله الگو گرفت، اما شما عملا چنین الگویی هم نداشتید، ضمن اینکه باید سه نفری با هم تنظیم می کردید که شبیه به هم حرف بزنید.

الان خیلی متاسفم که باید جوابگوی این سوال شما باشم. به خاطر اینکه نقطه پایانی این اتفاق من هستم. چون دارم این لهجه را بازی می کنم. اما درواقع همه چیز دست من بازیگر نیست. داریم در مملکتی کار می کنیم که یک مدیر، یک متولی و یک مسوول واحد برای کار فرهنگی وجود ندارد. فرد یا مقام خاصی وجود ندارد که یک خط مشی مشخص ارائه دهد و بتوانیم از آن فرمول پیروی کنیم. متاسفانه خیلی ها یکسری بلندگوهای خراب دستشان گرفته اند و فرهنگسازی و جلوگیری از نفوذ و گسترش ضدفرهنگ و... را فریاد می زنند، اما خودشان تصور و ذهنیت دقیقی از هنر و فرهنگ ندارند. ما مجبوریم حرف آنها را گوش کنیم و از این آدم های کارنابلد تبعیت کنیم. در طول فیلمبرداری بارها نظرشان را عوض کردند. یک بار آمدند گفتند این لهجه برداشته شود و کاملا فارسی حرف بزنید. یک شخص دیگری از یک سازمان دیگر آمد گفت: «نه من پای کار ایستاده ام، شما با لهجه کار را بگیرید همه چیز حل می شود.» بعد آمدند گفتند یک جوری حرف بزنید که خیلی معلوم نباشد لهجه متعلق به کجاست.

 یک روز دیگر گفتند یک قومیت خاص شاید اعتراض کنند اگر در این گویشی که انتخاب کرده اید، آوایی وجود دارد که ممکن است به این قوم بربخورد، آن را بردارید. دوباره فردایش گفتند: «نه بابا برای چه بردارید، بگذارید بماند» و... شما خودتان تصور کنید من بازیگر با هزار و یک فکر و کار دیگری که در سر دارم و وظیفه ام چیز دیگری است، باید دچار چندگانگی این اتفاق باشم. با تمامی این حرف ها و دستوراتی که صادر می شود سعی کنم به شیوه ای صحبت کنم که نه به ایکس بربخورد، نه به ایگرگ و علاوه بر اینها صحبت هایم هم قابل درک باشد. برای همین می گویم که من نباید جوابگوی این مساله باشم. متاسفانه یکسری متولی داریم که پشت میز نشسته اند، حقوق می گیرند که فرهنگسازی کنند، ولی این کار را نمی کنند. در صورتی که ما متولی فرهنگسازی هستیم. باید لهجه های مختلف را از سطح جوک سازی بالا بکشیم. ما در یک ملغمه شعارگونه اجتماعی داریم دور خودمان می چرخیم و سر پیکان را به سمت همدیگر می گیریم در صورتی که مشکل جای دیگر است.

با همه مشکلات و نظرات مختلف، قطعا اجرای این لهجه که متعلق به هیچ جایی نیست و قرار هم هست به هیچ کس برنخورد در طولانی مدت قطعا کار سختی است.

این مساله ای بود که ما محکوم به پذیرش آن شدیم. خواست ما نبود. از گویشی استفاده کردیم که مال بخشی از لواسان است و مخلوطی از تمام لهجه ها را با خود دارد. تمام تلاشم را کردم که آوای یک گویش خاص را از آن بگیرم. وقتی با کارشناس لهجه صحبت می کردیم، و دیالوگ ها را با لهجه برایمان می خواند درونش آهنگ مازندرانی، گیلکی، لری و خلاصه چند لهجه دیگر هم شنیده می شد. اتفاقا تلاشم این بود که آواها را کم کنم و بیشتر از گویش آنجا استفاده کنم، بدون لهجه و بدون آوا.

شهرام محمودی و دوست دخترش , ایا جراحی پلاستیکی الناز شاکر دوست حقیقت دارد , حقیقت دوست

*آیا گریم به این سنگینی برای شهرام حقیقت دوست لازم بود؟

اصلا کار اشتباهی نکردیم

 یکی از ایراداتی که به سریال جاده قدیم وارد می شود، گریم سنگین شهرام حقیقت دوست است؛ گریمی که کار عبدالله اسکندری است و خیلی ها معتقدند نه تنها به بازی حقیقت دوست کمک نکرده بلکه مشکلاتی هم برای او به وجود آورده است. نکته ای که خود این بازیگر آن را کاملا رد می کند.

وقتی یک مخاطب برای اولین بار بدون پیش زمینه پای سریال می نشیند و طینت را می بیند، اولین سوالش این است که چرا باید چنین گریمی داشته باشد؟


شما فرض کن این آدم اصلا گریم نداشته باشد یا یک جور دیگر باشد. شما همین سوال را نمی توانستی از من بپرسی؟ هر طور دیگری باشد باز هم سوال پیش می آید که چرا این طوری است؟ این یک انتخاب است. ما انتخاب می کنیم یک کاراکتر را با یکسری نقص ها و یکسری توانایی ها بسازیم. این انتخاب اگر درست اجرا شود به هیچ وجه انتخاب غلطی نیست.

ولی یک مشکل وجود دارد؛ اینکه این گریم باعث شده طینت نتواند دیالوگ هایش را خوب ادا کند. این مساله به همراه لهجه ای که برای شخصیت تعریف شده در نهایت اجازه نمی دهد حرف هایش را درست بشنویم و درک کنیم.


جالب است من هم در شبکه های اجتماعی خواندم که دیالوگ های طینت نامفهوم است و خودم هم بهش فکر کردم. از تمام دوستان و اطرافیان پرسیدم که صدای من را می شنوید؟ برایتان مفهوم است؟ از هیچ کدام از کسانی که با من در ارتباط هستند، نشنیدم که بگویند متوجه دیالوگ ها نمی شوند. شاید در قسمت اول و دوم به خاطر اینکه افعال را یک جور دیگری عنوان می کنیم، خیلی به گوش مخاطب آشنا نباشد، اما در طول سریال چون مدام دیالوگ و محاوره شنیده می شود، قابل پذیرش است.

البته این را هم بگویم که احساس می کنم ما تماشاچی ها و مخاطبانمان را بسیار بسیار کم هوش و تنبل فرض می کنیم. وقتی در کاری که انجام می دهیم، موفق می شویم که فکر کنیم همه کارها را برای باهوش ترین آدمی که دوروبرمان است، می سازیم. اتفاقا به نظرم بیننده های تلویزیون خیلی باهوشند.


ویدیو : تجربه شهرام حقیقت دوست از همبازی شدن با گاو