بر زندگی دیگران تاثیر بگذار : اگر كسی اثر مثبتی بر زندگی كسی گذاشته باشد، تمام ...



تاثیر افکار مثبت در زندگی , تاثیر پورنوگرافی در زندگی زناشویی , مقایسه زندگی خود با دیگران اشتباه است

اگر كسی اثر مثبتی بر زندگی كسی گذاشته باشد، تمام آن لحظات مفید و تا ابد در دنیا ماندگار است

 

گاهی از اوقات در زندگی، ناگهان شخصی در برابر ما قرار می‌گیرد كه جوهر درون و توانایی‌های فردی ما را تشخیص می‌دهد و با این كار جرقه‌ای به خرمن وجودمان می‌زند ...

كودكی یا به عبارتی مهم‌ترین سال‌های زندگی و شكل‌گیری تفكرات و احساسات من با حك شدن برچسب عقب مانده ذهنی، شروع شد. اما در اصل مشكل در جای دیگری بود. من مبتلا به دیسلكزیا یا عدم توانایی در تشخیص تفاوت حروف بودم.

بچه‌های دارای این مشكل اغلب كلمات را سریع فرا می‌گیرند، اما نمی‌دانند كه نحوه دیدن و درك كلمات در آن‌ها با سایر افراد متفاوت است. من دنیای اطراف خود را مكانی خارق‌العاده و عالی و پر از اشكالی به نام كلمه می‌دیدم. به دلیل استفاده از حافظه تصویری به جای درك حروف، دامنه لغاتم نسبتا گسترده بود. اما پدر و مادرم بدون آگاهی از نقطه ضعف بودن این مساله آن را یك نقطه مثبت تلقی می‌كردند و در تصورشان من، آینده خوب و روشنی داشتم.

كلاس اول دبستان با ترس و دلهره متوجه شدم كه حروف الفبا به نظرم مهم‌تر از كلمات هستند. بچه‌ها این‌گونه حروف را به روش افراد دیگر در ذهن خود حركت نمی‌دهند. وقتی معلم كلاس اول متوجه این موضوع شد مرا بچه غیرقابل یادگیری خواند. تمام مشاهدات یا به عبارتی برداشت‌های منفی خود را یادداشت كرد و آن را بدون كم و كاست به معلم كلاس دوم دبستان انتقال داد تا قبل از ورود به كلاس دوم و هر گونه شناختی، او هم با این طرز فكر مرا ارزیابی كند. در كلاس دوم قادر بودم كه جواب سوالات ریاضی را تشخیص بدهم اما نمی‌توانستم چطور باید راه‌حل این جواب‌ها را بنویسم و در این بین فهمیدم نوشتن راه‌حل مسایل از پیدا كردن جواب خیلی مهم‌تر است. كاری كه من از انجام آن عاجز بودم.

حالا دیگر كاملا از فرآیند یادگیری می‌ترسیدم و در بدترین وضعیت ممكن بودم. نمی‌توانستم راه‌حل‌های ریاضی‌ام را بنویسم و حروف را در ذهنم مرتب كنار هم بگذارم و آن‌قدر ترس و ناتوانی در وجودم رخنه كرده بود كه لكنت زبان هم پیدا كردم. یك فاجعه به تمام معنا!

راهكار دیگری به جز نشستن در ته كلاس و دور از چشم معلم بودن به ذهنم نمی‌رسید. اگر هم بعضی از مواقع معلم مرا می‌دید و از من سوال می‌پرسید با لكنت زبان، بریده بریده جواب می‌دادم: ”من، من، نمی‌دانم“ و این مساله در ذهن من مانند سدی در برابر سرنوشت سال‌های آینده بود.

معلم كلاس سوم قبل از ورود من به سال تحصیلی جدید پیشاپیش می‌دانست من نمی‌توانم صحبت كنم، بنویسم، بخوانم و مسایل ریاضی خود را حل كنم. او نیز با این همه نقطه ضعف هیچ حس مثبتی نسبت به كار كردن و وقت گذاشتن روی من نداشت. یواش یواش پنهان شدن از معلم تاثیر خود را از دست می‌داد. باید راه دیگری جایگزین آن می‌كردم. خودم را به مریضی می‌زدم و از كلاس درس فرار می‌كردم. تا این‌كه به كلاس پنجم رفتم.

خانم هاردی یكی از سخت‌گیرترین و بهترین معلم‌های شهر ما بود. همه او را می‌شناختند. خود ساخته و محكم بود و اهل كوه‌پیمایی بود. بار اولی كه مرا دید دست خود را روی شانه من گذاشت و گفت: این بچه عقب‌مانده و ناتوان نیست. فقط كمی عجیب و غریب است. آن روزها روش فكر كردن مردم مانند الان نبود. پذیرفتن این‌كه یك بچه نه تنها عقب‌مانده نیست بلكه عجیب و غریب است و از همه‌ مهم‌تر قادر به یادگیری نیز هست، برای تمام اطرافیان و كاركنان مدرسه غیرقابل قبول بود. اما خانم هاردی مرا رها نكرد.

 

اولین روزهای مدرسه مرا صدا كرد و گفت: پسرم من با مادرت صحبت كردم. او به من گفته وقتی تو چیزی را می‌خوانی، از حافظه تصویری خود كمك می‌گیری و زمانی كه باید حروف و كلمات را به هم بچسبانی، نمی‌توانی درست عمل كنی. با لكنت متن‌ها را می‌خوانی و شفاهی خواندن متن‌ها برایت راحت نیست. اما یك راه‌حل برای این مشكل هست. من چند روز قبل از پرسش كلاسی، به تو می‌گویم چه زمانی از تو درس را می‌پرسم. با این امتیاز تو چند شب وقت داری كه درس را خوب مطالعه كنی. من و تو می‌توانیم در برابر دیگران وانمود كنیم كه خوب درس را یاد گرفتی. مادرت گفته وقتی به متن نگاه می‌كنی، كاملا راحت می‌توانی راجع به آن صحبت كنی اما وقتی لازم است آن را كلمه به كلمه و بلند بخوانی و یا حتی چیزی راجع به آن بنویسی دچار مشكل و ترس می‌شوی. تو یك امتیاز دیگر هم نسبت به سایر بچه‌ها داری وقتی من كار كلاسی می‌دهم برای این كه كمتر مضطرب شوی آن‌ها را به خانه ببر و در یك محیط آرام كارهایت را انجام بده.

 

در ضمن من متوجه شده‌ام تو از ابراز افكارت می‌ترسی و دچار شك و دودلی هستی، اما این را بدان كه من برای همه نظرات خوب تو ارزش قایلم. این روش‌ها قبلا امتحان شده و نتیجه خوبی هم داشته است. تو در این مبارزه پیروز خواهی شد. شاگردی داشتم كه قدرت كنترل زبانش را نداشت. با قرار دادن سنگ‌های درشت در دهانش بر این مشكل غلبه كرد. تو هم از همین لحظه، این كار را تمرین خواهی كرد. من چند تا سنگ مرمر را كه قبلا خوب شسته‌ام به تو می‌دهم، از حالا به بعد، هرگاه من صدایت كردم با این سنگ‌های در دهانت صحبت خواهی كرد تا زمانی كه من راحت حرف‌های تو را بفهمم. اولین پیروزی من شكست لكنت زبان بود. با راهنمایی‌ها و پیگیری خانم هاردی و اعتماد او به توانایی‌هایم روان صحبت می‌كردم. دیگر حتی از كنار اتاق استراحت نیز رد نمی‌شدم. تلاش و كوشش، تمام فكر مرا در برگرفته است. اندك اندك شرایط، بهتر می‌شد. دیگر بدون لكنت درس‌ها را بلند می‌خواندم. خانم هاردی تا دو سال تحصیلی بعد نیز با من به كلاس بالاتر آمد و موهبت شاگردی او نصیب من شد.

 

اثرات قضاوت کردن دیگران در زندگی اجتماعی , تاثیر ورزش در زندگی , پیشرفت در زندگی و حسادت دیگران از زبان حافظ

ما می‌توانیم بینش و منش خود بر زندگی سایر افراد تاثیر مثبت بگذاریم

 

سال‌های مدرسه گذشت. همیشه حتی پس از پایان مدرسه نیز دورادور خبری از او داشتم. تا این‌كه فهمیدم در اثر ابتلا به سرطان پیر و ناتوان شده است. می‌دانستم چقدر تنها است. یاد گذشته خودم افتادم سال‌هایی كه پسر كوچكی بودم و حس تنهایی در مدرسه آزارم می‌داد. اگر چه مسافت زیادی بین محل سكونت من و خانم هاردی بود اما بلیت هواپیما خریدم تا به دیدنش بروم. البته می‌دانستم من تنها شاگرد او نبودم كه او برچسب‌های حك شده ناشی از ناتوانی، كند ذهنی و بی‌لیاقتی را از پیشانی و سرنوشت آن‌ها پاك كرده بود. بچه‌های زیادی مثل من در این سال‌ها همیشه جویای احوال او بودند. همه ما از فاصله‌های دور آمده‌ بودیم تا قدرشناسی و محبت خود را نصیب كسی بكنیم كه به تك تك ما زندگی دوباره بخشیده بود. بچه‌هایی كه زمانی امید نداشتند كه حتی دوره ابتدایی را به پایان برسانند، حالا هر كدام با راهنمایی‌ها و زحمات او افراد برجسته و موفقی شده بودند. سه نماینده مجلس، دوازده عضو شورای قانون‌گذاری ایالت‌های مختلف، تعداد زیادی مدیران عالی رتبه، تجار و صاحب كار و حرفه و صدها شاگرد موفق دیگر او ثمره تلاش و مثبت‌اندیشی آن معلم مهربان بودند. در خانه خانم هاردی هنگام صحبت با یكدیگر همه متوجه نكته جالبی شدیم.

 

هفتاد و پنج درصد از همه ما با ترس و اضطراب فراوان و یك دنیا برچسب منفی به كلاس پنجم رفته بودیم. همه ما از سوی دیگران طرد شده بودیم و از سوی افراد دیگر دایما به ما ناتوانی در رشد و بالندگی، كم هوشی و هزار نكته منفی دیگر تلقین شده بود. اما به محض مواجه شدن با خانم هاردی فهمیدیم همه این افكار، پوچ و بی‌معنی است. ما هم می‌توانیم رشد كنیم، موفق بشویم و بر زندگی سایر افراد تاثیر بگذاریم. خانم هاردی به تك‌تك ما یاد داد همه ما توانایی رشد كردن را دارا هستیم فقط به شرط این كه برای خواسته خود تلاش كنیم.

 

همه دور خانم هاردی حلقه زدیم و از او علت این همه تلاش و مهربانی را سوال كردیم. در پاسخ گفت: ”پس از گذشت سال‌ها وقتی یك نفر به گذشته خود برگردد این مهم نیست كه چه ماشینی سوار شده یا در چه خانه‌ای روزهای عمر خود را سپری كرده است. میزان پول حساب بانكی‌اش چقدر بوده است و یا چه امكانات مادی در زندگی‌اش داشته است چون تمام آن لحظات بدون هیچ تاثیری بر موقعیت دنیا و انسان‌های اطراف گذشته و رفته است. اما اگر كسی با بینش و منش خود اثر مثبتی بر زندگی كسی گذاشته باشد و دنیای اطراف خود را با تاثیر بر روی یك انسان دگرگون كرده باشد، تمام آن لحظات مفید و تا ابد در دنیا ماندگار است.

منبع: مجله موفقیت
 


ویدیو : بر زندگی دیگران تاثیر بگذار