بردباری یعنی بار زندگی را ببر! :   دانش زندگی کردن را باید از خود زندگی آموخت. ...



زندگی یعنی , زندگی یعنی چه سهراب , زن یعنی زندگی

 

دانش زندگی کردن را باید از خود زندگی آموخت. زندگی با ما حرف نمی زند ولی این هنر ماست که زندگی را به حرف بیاوریم. زندگی، ظاهرش خشن است ولی باطن اش لطیف و نازنین. زندگی نازش زیاد است و تا نازش را نکشیم با ما حرف نمی زند. چگونه می شود ناز زندگی را کشید و او را سر حرف آورد تا رازهایش را با ما در میان بگذارد؟

 

تنها راه، بردباری است. بار زندگی را باید بر دوش بکشم و ببریم. حوادث و سوانح وحشتناک، قاعده نیستند و رنج زیستن را نمی شود با آنان محک زد. آن ها سیلی زندگی هستند برای بیدار شدن ما از خواب، آن ها سنگ هایی هستند برای شکستن آینه ما، آن ها قیچی هایی هستند برای بریدن رشته امید ما از هرچه و هرچیز و هر کس تا تنها و تنها خودمان بمانیم و خودمان. چرا که در آن حوادث و سوانح به راستی حس می کنیم که «هیچ کس نمی تواند بفهمد که من الان چه حالی دارم!» بدین ترتیب با خودمان رو به رو می شویم. آخرین تیر ترکش زندگی، آن حوادث تلخ است وگرنه در رفت و آمد شب و روز ما مدام در حال رنج کشیدنیم، رنج های ریز که پی در پی می آیند و ما را دچار اضطراب یا خشم می کنند. اگر خودمان را به این رنج های ریز گذرای به چشم نیامدنی روزمره عادت دهیم و گلایه از زندگی نکنیم، کم کم روی خوش خودش را به ما نشان می دهد و آرام آرام چشم باز می کنیم و از میان دو لبمان سخنانی بیرون می تراود که حکمت محض هستند و ما هرگز این حکمت را پیش کسی نیاموخته ایم.

 

گشایش، در بیرون از ذهن ما رخ نمی هد. گشایش در درون ماست. رودخانه جان ما به خاطر خشم و اضطراب گل آلود است. ما هرگز نخواهیم فهمید که در بستر این رودخانه به جای سنگریزه، مروارید و الماس در انتظار دیده شدن هستند و ما این همه درخشش فریبا را در بستر رودخانه جانمان نخواهیم دید مگر آن که خشم و اضطراب دست از گل آلود کردن آب بردارند. مگر آن که با زندگی آشتی کنیم و سرش غرنزنیم و این همه شک و شکایت بارش نکنیم. کلید گشایش در همین بارکشی است. ما انسان ها بارکش خلقتیم . بردباری ابزار سفر ما نیست بردباری خود سفر و خود مقصد است.

منبع:سایت پنج روز


ویدیو : بردباری یعنی بار زندگی را ببر!