بازسازی صحنه جنایت مسلحانه و ۸ساعت وحشت در خانه ویلایی : بازسازی صحنه جنایت ...



بازسازی صحنه جنایت مسلحانه و ۸ساعت وحشت در خانه ویلایی

عامل یک جنایت که در پی انجام سرقت مسلحانه، جوانی را نیز به ضرب گلوله کشته بود، صبح پنجشنبه گذشته و در محل ارتکاب جرم به تشریح چگونگی ماجرا پرداخت.

 

بازسازی خانه , خانه ویلایی , انشا درباره صحنه ورود یک موش به خانه

 

به گزارش خراسان، در ابتدای بازسازی صحنه جنایت ابتدا کارآگاه حسن نژاد (افسر پرونده) درباره چگونگی دستگیری متهم که فرامرز نام دارد توضیحاتی را ارائه کرد و سپس مالک منزل که ساعت ها با دست و پای بسته در چنگ سارقان مسلح گرفتار شده بود، در برابر دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در حالی که از یادآوری صحنه های خشن، وحشت داشت به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد در زمان حادثه)، گفت:

شب بود و روی تخت خوابیده بودم. چون هوا گرم بود پنجره های اتاق را که رو به حیاط و بهارخواب باز می شد نبسته بودم. ناگهان در نیمه های شب و با صدای افتادن یک شی از خواب پریدم. در تاریکی اتاق جوانی هیکل و سیاهپوش را دیدم که مانند تک تیراندازها اسلحه ژ-۳ را طرفم گرفت و گفت: تکان نخور!در این لحظه جوان دیگری که او نیز نقاب به چهره داشت و لباس های سیاه پوشیده بود، پشت سر او وارد اتاق شد. من ابتدا فکر کردم نیروهای انتظامی هستند چون آن ها چراغ قوه، سرنیزه، دستکش و بی سیم هم همراه داشتند. 

«م. ف» ادامه داد: آن ها مرا به اتاق دیگر منزل بردند و به صورت نشسته با طناب محکم به تخت بستند. بعد از آن هم دست و پاهایم را با کابل برق و طناب به هم بستند تا نتوانم حرکت کنم. هنوز گیج بودم که آن ها کتک زدن را شروع کردند. یکی از آنان کاغذی را برداشت و سوالاتی را که از من می پرسید، می نوشت.او می گفت: این خانه مال کیست؟ کارت اعتباری، عتیقه و سکه ها کجاست؟ سندها کجا هستند و سوالاتی از این قبیل می پرسیدند اما اگر به سوالی پاسخ نمی دادم به شدت مرا می زدند. 

می گفتم من عتیقه ندارم، من کارگری هستم که با وانت کار می کنم اما گوش  آن ها بدهکار نبود. مرگ را مقابل چشمانم می دیدم. «م. ف» در حالی که آثار باقی مانده از جراحت ها را روی بدنش نشان می داد، افزود: خیلی مرا شکنجه کردند و من فقط می لرزیدم، می دانستم آن ها مرا می کشند. ۳کارت اعتباری دستم بود که با شماره رمز آن ها را از من گرفتند. 

ساعت حدود ۱۰شب بود که با دندان هایم توانستم کابل برق را از دستم باز کنم، آن ها مرا در اتاق تنها گذاشته بودند و اتاق های دیگر را می گشتند، اما هرچند دقیقه از لای در به داخل اتاق نگاه می کردند. وقتی توانستم پاهایم را هم باز کنم تمام بدنم گرفته بود. چند بار خم و راست شدم، فکر کردم آن ها رفته اند اما وقتی از پشت بام صدایی شنیدم فهمیدم که تعدادی از آن ها در پشت بام هستند. یک میله آهنی برداشتم یکی از آن ها کلت کمری در دست داشت و دیگری نیز اسلحه ژ-۳ را به کنار مبل تکیه داده بود.

وقتی در را باز کردم او سریع کلت خود را کشید و متوجه من شد دیگر چاره ای نداشتم به التماس افتادم که شلیک نکند. یکی از آن ها به طرف من آمد و با هم درگیر شدیم. من که مدتی رزمی کار بودم فقط وقتی روی زمین افتادم شلوارش را گرفتم و در حین درگیری به اتاق دیگر فرار کردم. وقتی او به طرف ژ-۳ رفت من فقط در عرض یک ثانیه خودم را به روی پنجره پرت کردم و با شکسته شدن شیشه پنجره به آن طرف بهارخواب افتادم و فریاد زدم کمک! کمک!

در این هنگام همسایه ها که متوجه موضوع شده بودند روی دیوار آمدند و جوان مسلح که این وضع را دید به داخل اتاق رفت و من هم در حالی که خون آلود بودم به بیرون فرار کردم اما دزدان دیگر وانت مرا برداشته و همه اموال را با آن برده بودند. با تماس همسایه ها اورژانس و پلیس گشت به محل آمدند. 

من با گوشی تلفن همراه یکی از افراد حاضر در محل با برادرم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. زمانی که برادرم رسید، گشت موتوری کلانتری هم آمد، گفتم فردی که داخل است اسلحه دارد. برادرم می خواست داخل برود که اورژانس مرا با خود برد. 

پس از اظهارات شاکی پرونده که ساعت های سختی را گذرانده بود، فرامرز متهم به جنایت مسلحانه لب به اعتراف گشود. قاضی شاکر از او خواست تا مواظب اظهارات خود باشد و حقایق را بیان کند. وی در حالی که با خونسردی سخن می گفت، در پاسخ به مقام قضایی که گفت ماجرای سرقت مسلحانه و جنایت را توضیح بده؟ گفت سرقت مسلحانه را قبول ندارم چرا که من سرقتی انجام ندادم. چند روز قبل از حادثه به شاکی مظنون شده بودم و احتمال می دادم یک فلش مموری که حاوی تصاویر خانوادگی ام باشد در دست اوست به همین دلیل از یک فرد افغانی خواستم تا به منزل او برود و دست و پاهایش را ببندد تا من بیایم و از او انتقام بگیرم.

آن شب نیز آن فرد افغانی که احمد نام دارد مرا با خودروی ۲۰۶ به در منزل آن ها رساند. او به من گفت: الان «م. ف» در منزل خودش است و دست و پای او را بسته ایم می توانیم به آن جا برویم. وقتی به محل رسیدیم او مرا پیاده کرد و خودش رفت. من هم به خاطر کینه ای که از او داشتم (البته او مرا نمی شناخت، به همین دلیل هم گفته بودم چشم هایش را ببندند تا مرا نشناسد)، خیلی کتکش زدم.

اما وقتی خود را از پنجره بیرون انداخت و همسایه ها جمع شدند من از پله های داخل خانه به زیرزمین رفتم و کنار آبگرمکن مخفی شدم. یک جوان لباس شخصی در تاریکی وارد زیرزمین شد و من هم به سمت او تیراندازی کردم که بعد از آن ماموران آمدند و یکی از آن ها گلوله ای به دستم شلیک کرد که من فریاد زدم تسلیم! تسلیم! و آن ها سپس به دستانم دستبند زدند و به بیمارستان بردند. وی در ادامه افزود: من جنایت کردم و جان جوانی را گرفتم. اگر اعدامم نکنند من خودم را می کشم.

من کشتن برادر شاکی را قبول دارم اما در سرقت مسلحانه شرکت نداشتم. پس از اظهارات متهم، ۳ تن از ماموران انتظامی کلانتری نجفی که در این عملیات شرکت داشتند، به تشریح چگونگی ماجرا پرداختند و شلیک های انجام شده را از نظر فنی و پلیسی مورد بررسی قرار دادند. بنابراین گزارش، پس از پایان بازسازی صحنه جنایت، قاضی اسماعیل شاکر دستور انتقال متهم به زندان را با صدور قرار بازداشت موقت صادر کرد تا پس از دستگیری دیگر متهمان این پرونده، درباره چگونگی سرقت مسلحانه نیز تحقیق شود.

سابقه خبر

شایان ذکر است، در تاریخ 91.3.14 ماموران انتظامی با اطلاع از یک سرقت مسلحانه به خیابان ارغوان در شهرک طالقانی مشهد عزیمت کردند، اما هنوز ماموران در حال بررسی چگونگی ورود سارقان به منزلی بودند که سارق مسلح در آن مخفی شده بود که برادر (صاحب منزل) به محل حادثه رفت او به دنبال سارق مسلح می گشت که ناگهان در تاریکی زیرزمین مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد. با شنیدن صدای شلیک ماموران انتظامی وارد زیرزمین شدند و با مجروح کردن سارق مسلح وی را دستگیر کردند./خراسان

 


ویدیو : بازسازی صحنه جنایت مسلحانه و ۸ساعت وحشت در خانه ویلایی