اشعاری زیبا از مهدی اخوان ثالث : #اندوه#نه چراغ چشم گرگی پیرنه نفسهای غریب ...
#اندوه#
نه چراغ چشم گرگی پیر
نه نفسهای غریب كاروانی خسته و گمراه
مانده دشت بیكران خلوت و خاموش
زیر بارانی كه ساعتهاست می بارد
در شب دیوانه ی غمگین
كه چو دشت او هم دل افسرده ای دارد
در شب دیوانه ی غمگین
مانده دشت بیكران در زیر باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان می بارد این ابر سیاه ساكت دلگیر
نه صدای پای اسب رهزنی تنها
نه صفیر باد ولگردی
نه چراغ چشم گرگی پیر
لحظه ی دیدار نزدیك است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفكم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظهی دیدار نزدیك است
#چون سبوی تشنه...#
از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاری ست
چون سبوی تشنه كاندر خواب بیند آب ، واندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می شناسم من
زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن
وای ، اما با كه باید گفت این ؟ من دوستی دارم
كه به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظه ها جاری
منبع:greenpoems.com
ویدیو : اشعاری زیبا از مهدی اخوان ثالث