اشتباه اصلاح‌طلبان منجر به پدیده احمدی‌نژادیسم شد :   اخبار سیاسی - اشتباه ...



اصلاح طلبان می گویند احمدی نژاد بی حیا و دروغ گوست , اصلاح طلبان ورامین , اصلاح طلبان

 

اخبار سیاسی - اشتباه اصلاح‌طلبان منجر به پدیده احمدی‌نژادیسم شد

وقتی برای مصاحبه با عبدا... ناصری به سمت محل ملاقات می‌رفتم، دوست داشتم از یكی از رسانه‌ای‌ترین چهره‌های جریان اصلاحات سوالاتی خارج از حوزه رسانه بپرسم تا مصاحبه‌ای متفاوت تنظیم شود. با این حال تصور نمی‌كردم یك سوال اقتصادی موجب یك تحلیل تاریخی برای بررسی اختلاف‌هایی شود. در عین حال با این استاد دانشگاه مباحثی درباره آسیب‌شناسی رفتار اصلاح‌طلبان انجام شد. 

متن گفت‌وگوی عبدا... ناصری با «آرمان» در ادامه می‌آید:
 در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76، اصلاح‌طلبان با انتقاد از آقای ناطق‌نوری به قدرت رسیدند و در انتخابات مجلس سال 78 نیز از آقای‌هاشمی انتقاد كردند. اما در سال 92 این دو شخصیت در راس جریانی بودند كه اصلاح‌طلبان هم آنان را حمایت كردند. چه اتفاقی در این چهارده سال رخ داد؟ اصلاح‌طلبان تغییر كردند یا این دو شخصیت؟
اگر بخواهم در یك جمله به سوال شما پاسخ دهم اتفاقی كه در انتخابات سال 92 رخ داد، نمایش حماسه سیاسی بود. آقای ناطق‌نوری سال 76 با آقای ناطق‌نوری در سال 92 تفاوت زیادی دارد. سال 76 فضا خیلی دوقطبی بود و آقای ناطق یكی از نمادهای جریان حاكم اصولگرایان یا راست آن روز بود. نیروی‌های چپ آن روز یا اصلاح‌طلبان، همانطور كه بارها در این مورد صحبت شده است به امید پیروزی در این انتخابات شركت نكردند و جمع‌بندی این بود كه با رای 5-6 میلیونی كه در این انتخابات به دست می‌آورند یك سرمایه اجتماعی مناسبی به دست آورند و برای یك فضای سیاسی مناسب از آن استفاده كنند.

 

اما گفتمان آقای خاتمی موجی ایجاد كرد كه برخلاف پیش‌بینی اولیه رای بالایی آورد. در آن زمان بسیاری از اركان قدرت نیز از آقای ناطق‌نوری حمایت می‌كرد و مثلا رفتارهای غیرحرفه‌ای تربیون‌های عمومی در دفاع از ایشان واضح بود. همین مساله هم از عوامل رای پایین به ایشان شد. آقای ناطق‌نوری بعد از آن اتفاق كه برای ایشان هم غیرقابل پیش‌بینی بود، تصمیم گرفت در برخی نظرات و آرای سیاسی خود تجدیدنظر كند كه انصافا هم در این زمینه خوب عمل كرد. اما در سال 78 انتخابات مجلس تحت تاثیر فضای خاص آن دوره قرار گرفت و موج گسترده‌ای كه ایجاد شد و گروه‌های متعدد اصلاح‌طلب امكان فعالیت را پیدا كرده بودند، تعداد زیادی رسانه دراختیار داشتند.

 

در سال 78 درست است كه نگاه به آقای ‌هاشمی نگاه درستی نبود اما اجتناب‌ناپذیر بود. چون اولا جامعه پیروز دوم خرداد آقای‌ هاشمی را رئیس دولتی می‌دانست كه در حوزه توسعه اجتماعی و سیاسی انقباضی عمل كرده بود، ثانیا اصلاح‌طلبان هنوز به آن شكل انسجام نداشتند. گرچه همان زمان هم آقای خاتمی و بعضی بزرگان دیگر مثل نسبت به این برخوردها موضع‌ گرفتند اما زیاد به این صحبت‌ها توجه نشد. مجلس به هرحال شكل گرفت. شاید این توقع از مشاوران آقای‌ هاشمی هم وجود داشت كه بعد از اتفاقی كه در دوم خرداد 76 رخ داده بود این فضا را درك كنند چون در آن فضا طبیعی بود كه اقبال به آقای‌ هاشمی كم باشد. این مساله را در انتخابات سال 84 هم دیدیم.


 و بعد به انتخابات سال 84 رسیدیم. این بلوغ سیاسی در آنجا چه نقشی ایفا كرد؟
انتخابات 84 كه بازهم با اشتباه استراتژیك اصلاح‌طلبان همراه و موجب بروز پدیده احمدی‌نژادیسم در ایران شد.

 

این پدیده ظاهر شد. در این شرایط افرادی كه منافع ملی را می‌دیدند یك نبوغ سیاسی از خود نشان دادند. چه آقای ناطق‌نوری و چه آقای‌ هاشمی در این موقعیت قرار داشتند. طبیعتا وقتی جامعه ما دوقطبی است، خواسته یا ناخواسته واكنش‌های دوقطبی در جامعه رخ می‌دهد و همین می‌شود كه آقای ‌هاشمی و آقای ناطق‌نوری و از آنها مهم‌تر آقای روحانی در كنار اصلاح‌طلبان قرار می‌گیرند. بنابراین این سه مقطع كه می‌گویید، هفتادوشش، هفتادوهشت و نودودو، نتایج شرایط طبیعی جامعه بود، با توجه به ویژگی‌های جامعه ایرانی و دوم رشد سیاسی اصلاح‌طلبان و توجه به وضعیت موجود بود.

 

ذكر این نكته هم خالی از لطف نیست كه اصلاح‌طلبان همیشه دغدغه مسائل دینی را داشته‌اند. ولی در دو دهه اخیر رفتارهای ظاهرگرایانه در جامعه رشد كرده است. نیروهای اصلاح‌طلب پرهیز داشتند كه با شعارهای پوپولیستی به دنبال رای باشند. اصلاح‌طلبان هم همیشه دغدغه دینی داشتند و هنوز هم نماد اصلاحات و رهبر اصلاحات حتی در بین بزرگ‌ترین مخالفان خود به‌عنوان یك عنصر دینی مشهور است.

 

ارزیابی عمومی جامعه، حتی در بین مخالفان اصلاحات این است كه اصلاح‌طلبان هم به بخش دینی جامعه تعلق دارند. حتما دغدغه‌های دینی از دغدغه‌های اصلی اصلاح‌طلبان است و در بزنگاه‌های مختلف این مساله را نشان داده‌اند. برنامه‌های اصلاح‌طلبان در مقاطع مختلف در رسانه‌های قدرتمند به شكلی منعكس می‌شد كه گویی اصلاح‌طلبان مخالف ارزش‌ها هستند. برخی از آحاد جامعه نیز با این تبلیغات همراه می‌شوند واصولا جامعه را نسبت به اصلاح‌طلبان مساله‌دار كردند.


 شما از پوپولیسم انتقاد كردید. اما در غیاب احزاب بزرگ و تاثیرگذار كه نمی‌توان در یك هفته بیست میلیون رای جمع كرد. پس حتی كاندیدای اصلاح‌طلبان هم باید شعار پوپولیستی بدهد یعنی حتی دكتر معین كه حزبی‌ترین كاندیدا و شعارهایش مدرن‌ترین شعارهای انتخابات در چند سال اخیر بود هم شعار حضور زنان در استادیوم را می‌داد.
من این را قبول ندارم. امثال دكتر مصطفی معین عالمانه و عاقلانه به مسائلی امثال حضور زنان در اماكن عمومی مثل ورزشگاه اعتقاد دارند. این حق را با مدیریت مطلوب می‌توان اعمال كرد. اما مساله دیگر اینكه جامعه ما تا حدود نسبتا زیادی احساسی و شعارزده است، مساله دیگری است. همیشه نشان داده شده كه جامعه رای‌دهنده بی‌توجه به فضای احساسی نیست. طبیعت جامعه غیرحزبی همین است. متاسفانه در هشت سال دو دولت قبلی طوری رفتار كرد كه جامعه گرفتارمسائلی شد.

 

نامه نوشتند و برخی مابه‌ازای این نامه‌های در پاكت، پول دریافت كردند. برای مردم فقیر كه در شرایط سخت معیشتی هستند این پدیده‌ها حسن محسوب می‌شود. من هم قبول دارم كه آقای روحانی نباید با گونی نامه‌ جمع كند بلكه باید این فرهنگ از مسئولان را تغییرداد. به هر حال اینها واقعیت‌های جامعه‌ای است كه اعتمادش به مدیریت اجرایی كمی شكننده است.


 آقای روحانی رای پوپولیستی نداشت؟
 آنچه مردم را برای رای دادن به آقای روحانی منسجم كرد، جمع‌بندی جامعه‌ای بود كه به خاطر برخی مسائل دیگر خسته شده بود. لذا نتیجه گرفت كه باید فرد دیگری را در این مرحله انتخاب كند. شعارهایی هم كه آقای روحانی و آقای عارف انتخاب كرده بودند، شعارهایی بود كه توانست آرای مردم را جذب كند. فكر می‌كنم آقای روحانی به‌دنبال شعارهای فریبنده و ریاكارانه نبود او درد جامعه را انعكاس می‌داد. یكی از وظایف دولتمردان این است كه جامعه را به سمت رشد و تعالی پیش ببرند اما در هشت سال گذشته عكس این رفتار انجام شده است و آقای روحانی باید سعی كند این فضا را تغییر بدهد. دیدگاه شخصی آقای خاتمی در این زمینه همین است. در سال 92 هم این اتفاق رخ داد. آقای روحانی هم حق دارد كه بین شعارها توازن برقرار كند و بتواند به همه این شعارهایی كه وعده آنها را داده است عمل كند. 


 روانشناسان و جامعه‌شناسان بر اساس هرم نیازها معتقدند كه اگر به نیازهای اقتصادی مردم رسیدگی نشود، مردم به سراغ كتاب و مطبوعات و... هم نمی‌روند. به نظر می‌رسد جامعه ایران امروز در چنین وضعیتی قرار دارد. تیراژ كتاب و مطبوعات این وضعیت را نشان می‌دهد. با این شرایط دولت باید اولویت خود را روی كدام موضوع قرار بدهد؟ به مسائل اقتصادی توجه كند یا مسائل فرهنگی؟
برای پاسخ به این سوال خوب است كمی به مبانی دینی مراجعه كنیم. ما كمتر عمیق به مبانی دینی مراجعه كردیم. یك واقعیت همیشه وجود داشته و آن واقعیت اقتصادمحوری در مبانی دینی است. قرآن به صراحت می‌گوید پیامبران را برای برپایی عدالت و قسط مبعوث كردیم.

 

در روایات دینی هم به اهمیت اقتصاد در اسلام پرداخته شده است. با این حال كتاب «مبانی اقتصاد اسلامی» استاد مطهری حرفش این بود كه اخلاق و اقتصاد دو روی یك سكه‌اند. به‌عبارتی راه توسعه اخلاقی از گذرگاه اقتصاد وعدالت اجتماعی می‌گذرد. این واقعیت‌های دینی و اعتقادی ماست.

 

از این باب یك رئیس‌جمهور مردمی و مردم‌گرا باید حوزه اقتصاد را سامان بدهد. بنابراین شاید از این جهت هم اولویت‌بندی آقای روحانی باارزش باشد. دولت‌ آقای خاتمی هم به مسائل اقتصادی مردم توجه ویژه نشان می‌داد. اما چون صداوسیما بنای این را نداشت كه با دولت آقای خاتمی همكاری كند گاها به شكلی تبلیغ می‌كرد كه مردم گمان ببرند دولت در كار اقتصادی ضعیف بوده است. آن وضعیت خیلی راه‌های امیدوارانه را به وجود آورد و روند شمارگان كتاب و نشریات هم در آن زمان وضعیت رو به رشدی داشت. ما باید به این نكته اساسی توجه كنیم كه تا اقتصاد سامان نگیرد، فرهنگ مردم نیز سامان نخواهد گرفت.

 

همه كارشناسان اجتماعی و روانشناسان هم به آثار اجتماعی فقر بر مسائل اخلاقی و فرهنگی زندگی مردم هشدار داده‌اند. اگر این نگاه را بپذیریم، باید بدانیم كه اول اقتصاد را باید سامان داد و بعد به سراغ فرهنگ مردم رفت. بدون شك سفره شب و صبح مردم مهم‌تر از روزنامه است. آقای مصباح هم چندی قبل اقتصاد را محور ندانست اما من معتقدم و باورم این است كه این گفتمان با گفتمان اصلی ما تفاوت دارد.

 

یكی از دغدغه‌های اصلی امام در سال‌های 41 و 42 این بود كه شاه مردم را به فلاكت كشانده و فقر را در جامعه افزایش داده است. معتقدم ایشان برای این انقلاب كرد كه مسیر توسعه و تعالی انسان بسته شده بود. درواقع به اعتقاد من، حضرت امام بدون تردید به اصالت انسان احترام می‌گذاشت.

 

چون در حوزه عرفانی معنوی ایشان به تعالی انسان اعتقاد داشت و چون راه توسعه معنوی و بالندگی انسان را بسته شده دید تصمیم به انقلاب گرفت. معتقدم امام انقلاب اسلامی را در حوزه انسان‌شناسی تعریف می‌كرد و با شاه به مبارزه می‌پرداخت. چون مسیر توسعه انسان را بسته دید در برابر شاه قدعلم كرد. توصیه‌هایی كه امام در سال‌های آغازین شروع نهضت مطرح می‌كند با توصیه‌هایی كه در سال‌های 56 و 57 مطرح می‌كند بسیار متفاوت است.


 شما انقلاب اسلامی را چطور تعریف می‌كنید؟‌
یكی از بزرگ‌ترین و شاخص‌ترین نظریه‌پردازان انقلاب شهید مطهری بود. در نگاه او خواست مردم اساس است. این رویكرد را در مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسی هم می‌توان یافت. یكی از كارهای لازم كه به نظر من باید رسانه‌ها انجام دهند، توصیف و تبیین مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسی است.

 

این كار هنوز انجام نشده كه بزرگان انقلاب در آن جلسات چه مسائلی را مطرح كرده‌اند تا یك اصل قانون اساسی تدوین شود. واقعیت این است كه در این سال‌ها اصولگرایان سعی كردند تفكر موردنظر خود را غالب كنند و تا حد زیادی در این كار موفق بودند.

 

البته من از منظر اصلاح‌طلبی معتقدم منتقدان اصلاحات باید اجازه داشته باشند كه تفكراتشان را در جامعه مطرح كنند. از آن طرف هم آقای خاتمی بیاید. به‌نظر من این مسئولان هستند كه می‌توانند بستر اندیشه‌ورزی و بیان تفكرات را در جامعه به وجود بیاورند. یعنی تلویزیون هم باید دراختیار تفكر آقای مصباح باشد و هم دراختیار منتقدان ایشان. به اعتقاد من بزرگ‌ترین حسن آقای مصباح صداقت ایشان است. ایشان به صراحت نظرات خود را مطرح می‌كند و هرگز به دنبال سانسور اندیشه‌های خود نیست.


 فكر می‌كنید در چنین مقطعی اصلاح‌طلبی توان گسترش دیدگاه‌های خود را دارد؟
توسعه این تفكر یعنی اصلاح‌طلبی جدی است و بزرگ‌ترین دغدغه آقای خاتمی است. او معتقد است تنها راه دفاع از اندیشه امام همین است. اعضای مجمع محققین و مجمع روحانیون و برخی اساتید روحانی دانشگاه مفید نقش اساسی درترویج این تفكر دارند. این افراد آن نگاه معناگرا را ترویج می‌كنند و چهره شاخص آنها هم آقای خاتمی است.

 

اما مساله این است كه تریبون‌های مناسب دراختیار این تفكر قرار نگرفته است و به اندازه‌ای كه رقیب آنها به رسانه‌های مختلف دسترسی دارند این افراد از دسترسی به رسانه محروم هستند. ایرادی كه به كار برخی آقایان اصولگرا وارد است، هم این است كه این تفكر درحالی كه شعار رای مردم را می‌دهد در عمل درحد انتظار عمل نمی‌كنند. رای مردم كه فقط در انتخابات تجلی پیدا نمی‌كند. رای مردم در همه عرصه‌ها باید باشد و باید به آن احترام گذاشته شود. اگر اصلاح‌طلبان به باور اصولگرایان 20درصد كشور هستند، باید به تناسب جمعیتشان از امكانات رسانه‌ای عمومی یا از حضور در عرصه تصمیم‌گیری‌ها بهره‌مند باشند.


 در میان طیف‌های اصولگرا، گروهی هستند كه عقاید دیگری دارند اما برای حفظ ظاهر و كسب رای شعارهای اصلاح‌طلبانه هم می‌دهند. آیا واقعا اصولگرایان می‌ترسند نظرات واقعی خود را بیان كنند؟
تفكر اصیل اصلاح‌طلبی كاملا یك تفكر دینی است. یعنی مبانی آن از تجزیه و تحلیل آموزه‌های دینی برآمده است. آقای خاتمی و روحانیونی كه به اصلاح‌طلبان مشهورند، تفكر دینی دارند. ضمن اینكه در تفكر دینی اصلاح‌طلبان تبلیغ اجباری اشتباه است.

 

البته نباید این بحث با قانون‌شكنی همراه شود. یعنی اگر قانون حكم كرده كه حجاب باید رعایت شود، اینجا باید از قانون دفاع كرد. ولی واقعیت این است كه اصلاح‌طلبان معتقدند در سایه رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه باید مردم را به سوی دین فراخواند. بخشی از رفتارهایی كه از بدنه تندرو امروز سر می‌زند نیز ناشی از این دیدگاه است. من یادم است وقتی آقای محتشمی وزیر كشور بود برخی موتورسواران با مساله بدحجابی برخوردی كردند. امام، وزیر كشور را توبیخ كرد و وزیر كشور هم به نیروی انتظامی هشدار داد. این تفكر اصلاح‌طلبی است. هیچ اصلاح‌طلبی با زور موافق نیست وهیچ اجباری نمی‌تواند مردم را به یك فرهنگ عادت بدهد.


 برخی اصولگرایان اینچنین تبلیغ می‌كنند كه ممكن است اصلاح‌طلبان در انتخابات با شعار آزادی پوشش حضور پیدا ‌كنند. پاسخ آنها چیست؟
فكر نمی‌كنم این اتفاق بیفتد. سیاست‌هایی كه یك عقل سیاسی باید انتخاب كند برگرفته از كنش‌های جامعه و فضای عمومی آن است. به هر حال یك عقل سیاسی باید بر اساس ویژگی‌های جامعه خود حركت كند. مردم ایران دینی هستند و به این مسائل حساس هستند. ما یك تفكر دینی داریم كه مثلا اگر در خیابانی یك بی‌پناهی دیدیم باید به او كمك كنیم. رسانه با امكانات محدود هم باید در جامعه وظایف خود را انجام دهد. ما اگر بخواهیم به حكومت حضرت علی (ع) تاسی كنیم باید قائل به خواسته مردم باشیم. چیزی كه برخی به آن كم‌توجه هستند.


 بحث اعتماد چطور؟ امروز به خاطر بی‌اعتمادی به رسانه‌ها، كسی از یارانه انصراف نمی‌دهد. دولت چطور این اعتماد را برگرداند؟
من قبلا هم این را گفتم كه دولت اشتباه بزرگی مرتكب شد و در كمال وقت‌نشناسی خواسته‌ای را مطرح كرد. در زمانی كه مردم شاهد افزایش قیمت‌ها بودند و نمودهایی را دیده بودند، در این دوره از مردم خواستند از دریافت یارانه انصراف دهند. به خاطر اوضاع بی‌اعتمادی چند سال گذشته جامعه به این درخواست توجهی نكرد.

 

شاید اگر آقای روحانی چنین درخواستی را مطرح نمی‌كرد یا رسانه ملی روی آن اینقدر مانور نمی‌داد این بحث یارانه‌ها به شكل موفق‌تری اجرا شده بود. این واقعیتی است كه سال‌هاست خود را نشان داده است. امروز حتی در روستاها و شهرهای كوچك هم ماهواره وجود دارد مدیران صداوسیما باید به توزیع سریال‌ها در شبكه خانگی توجه كنند. استقبالی كه از سریال قهوه تلخ مهران مدیری و چند مجموعه دیگری كه بعد از آن منتشر شد، وجود داشت، نشان می‌دهد ذائقه مردم تا چه اندازه تغییركرده است.

 

بازگشت اعتماد به یك رسانه زمان می‌برد. در بیست سال اخیر نه‌تنها نخبگان جامعه كه حتی مردم عادی هم اعتماد صد‌درصدی به صداوسیما ندارند. گام اول اینكه مدیر رسانه باید موقعیت خود را بازسازی كند. معتقدم اگر نظرسنجی‌های شفافی صورت بگیرد اعتماد به صداوسیما افزایشی نداشته ودربرخی زمینه‌ها كاهش هم داشته است. دولت هم البته چون عملا رسانه سراسری دراختیار ندارد باید برنامه‌ریزی كند و مسائل خود را با صداوسیما روشن كند. به هر حال این درست نیست كه یك عده‌ای بودجه از دولت بگیرند و دولت را تخریب كنند.

 

درحال حاضر به دلیل نبود احزاب فراگیر نیروهای اصلاح‌طلب به آن صورت برنامه ندارند.

 

اصلاح‌طلبان به دنبال رفع این نقطه ضعف  نیستند؟
درباره احزاب منحل اعلام‌شده، همیشه به این مساله تاكید شده كه در دولت قبل وزارت كشور و وزارت اطلاعات حكم به انحلال دادند و اگر دولت به حوزه تحزب علاقه‌مند است باید در این زمینه اقدامی انجام دهد. اینكه سخنگوی وزارت كشور آن را به گردن دیگران بیندازد، چندان پذیرفته نیست. اما همانطور كه می‌دانید احزاب اصلاح‌طلب قصد ندارند هیچ هزینه‌ای را به دولت جدید تحمیل كنند. درحال حاضر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی كه منحل اعلام شد، تصمیمی برای شكل‌گیری یك حزب جدید ندارد اما از دولت آقای روحانی درخواست دارند كه به شعارهای دولت وفادار بماند.

 

ما خواهان توسعه سیاسی هستیم حتی اگر هیچگاه مجوز خود را بازنیابیم. به‌هر حال تاكنون به تحزب توجه مورد انتظار نشده است فقط در دوران اصلاحات به خاطرتلاش‌های البته پرهزینه مسئولان وقت وزارت كشور تا حدی به این مساله توجه شد اما برای رشد تحزب در كشور باید زیرساخت‌هایی فراهم شود كه به نظر می‌رسد هنوز در جامعه ایران به وجود نیامده است. این مساله آموزش طولانی‌مدت می‌طلبد و مردم ایران بیشتر از آنكه افرادی حزبی باشند تحت‌تاثیر نیروهای كاریزما هستند. بطوری‌ كه وقتی آقای خاتمی از آقای روحانی در انتخابات 92 حمایت كرد، موجی ایجاد شد كه صد حزب نمی‌توانستند آن موج را ایجاد كنند. ضمن اینكه احزاب پابرجا هم كارهای خود را به‌صورت روتین انجام می‌دهند اما اگر مقدمات انتخابات فراهم شود شخصیت‌های كاریزماتیك بیشتر تاثیرگذار خواهند بود.


 به‌هر حال ممكن است برای این شخصیت‌های تاثیرگذار اتفاقی بیفتد. ضمن اینكه نسل جدید هم شاید این افراد را نپذیرد. رای اولی‌ها كه آشنایی با آقای خاتمی ندارد. در كنار اینها ظهور اصلاح‌طلبان بدلی هم ممكن است رخ بدهد؟
البته به خاطر وجود شخصیت‌های كاریزماتیك و معروف، جریانات بدلی نمی‌توانند جایگزین جریان اصلاح‌طلبی شوند. اینها گاهی می‌آیند و با هماهنگی اتاق‌های فكر اصولگرایان مسائلی را مطرح می‌كنند كه به اصلاح‌طلبان ضربه بزنند اما خیلی از این صحبت‌ها استقبالی نمی‌شود اما در جامعه مخاطبان اصلاحات این افراد هیچ پشتوانه‌ای ندارند. من دغدغه این افراد را ندارم اما دموكراسی باید در این كشور نهادینه شود. اینجاست كه ما می‌بینیم كنش در فضای مجازی در ایران متفاوت با همه جای دنیاست. وقتی شما مجوز حزب را می‌دهید، می‌آیند با یك اساسنامه فعالیت می‌كنند و پاسخگو هم خواهند بود اما اگر این عرصه به سمت فضای مجازی برود، فضایی شكل می‌گیرد كه كسی پاسخگو نیست و البته تاثیرگذار هم خواهد بود واین در هر انتخاباتی كاركرد خود را خواهد داشت.
اخبار سیاسی - آرمان

 


ویدیو : اشتباه اصلاح‌طلبان منجر به پدیده احمدی‌نژادیسم شد