احمدی نژاد مانع توافق هسته‌ای لاریجانی شد : طبیعتا آقای احمدی نژاد پس از رهایی ...


طبیعتا آقای احمدی نژاد پس از رهایی از علی لاریجانی در پی فردی بود که بیشترین همخوانی و قرابت فکری را با او داشته باشد؛ پاسخ این جستجو چندان مشکل نبود؛ سعید جلیلی جایگزین علی لاریجانی می شود و سکان مذاکرات هسته ای ایران و غرب را او برعهده می گیرد.

به گزارش پادشا، مهرنامه در آخرین شماره خود پرونده ای را به بررسی رویکردهای ایران در مذاکرات هسته ای از دوره روحانی تا دوره ظریف اختصاص داده است. دکتر صادق زیباکلام هم در یادداشتی در این پرونده با عنوان «رفیقِ خاویر» به نقد دوره ای پرداخته است که علی لاریجانی مسئول پرونده هسته ای بود و اشاراتی به اختلافات بنیادین لاریجانی و احمدی نژاد داشته است. بخش هایی از این یادداشت را برایتان انتخاب نموده ایم.

«علی لاریجانی پس از پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 84 جانشین حسن روحانی در شورای عالی امنیت ملی کشور شد و به عنوان دبیر این شورا مسئولین مذاکره درخصوص پرونده هسته ای ایران با طرف غربی را پذیرا شد؛ انتخاب و انتصابی که البته چندان با موافقت و رضایت رئیس دولت هشتم همراه نبود و شاید بتوان این انتصاب را، معرفی از سر ناچاری تلقی کرد؛ شاید حتی بتوان چنین گفت که آقای احمدی نژاد چندان در این انتصاب دخیل نبودندو با توجه به حساسیت های موجود بر سر مسئله هسته ای، احتمالا مقام معظم رهبری نظرشان بر این بوده که آقای علی لاریجانی برای این موقعیت خطیر معرفی گردند، چرا که مطالعه و رصد افکار و باورهای محمود احمدی نژاد به خوبی نشانگر این مسئله است که او نه تنها هیچ قرابتی با علی لاریجانی نداشته که حتی می توان مدعی شد دشمنی دیرینه ای میان او و خاندان لاریجانی ها برقرار بوده، دشمنی که البته بیشتر از سوی احمدی نژاد نمود عینی یافته بود. پیشینه این دشمنی البته به پایان دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بازنمی گردد و تاریخچه این اختلاف نظر جدی به سال ها قبل بازمی گردد.

باید توجه داشت که در همان انتخابات سال 84 آقای احمدی نژاد بغض و کینه زیادی را نسبت به لارجانی از خود بروز داد؛ هر چند در ماه های پایانی عمر دولت آقای رئیس جمهور آن جنجال عجیب در مجلس شکل گرفت و محمود احمدی نژاد، رئیس قوه مقننه و حتی قضائیه جمهوری اسلامی ایران را به فساد متهم کرد اما باید پذیرفت که عین ساده انگاری است اگر گمان بریم ریشه این دشمنی تا این حد کوتاه مدت بوده است.

به هر ترتیب لاریجانی به دلیل همین اختلاف نظری و تئوریک با محمود احمدی نژاد نمی تواند چندان در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی موفق ظاهر شود. به رغم اینکه ایشان با برخی از کشورهای اروپایی روابط خوبی داشت و حتی با وجود اینکه رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی با آقای خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی وقت اتحادیه اروپا روابط بسیار خوب و نزدیکی داشت، برای درک بهتر سطح این رابطه می توان این رابطه را با نوع رابطه ای که امروز آقای دکتر ظریف با جان کری دارد مقایسه کرد. بر همین اساس همین رابطه خوب و البته تفکر پراگماتیکی آقای لاریجانی تا حد زیادی دو طرف را به حصول یک توافق نسبتا مثبت رهنمون می سازد اما متاسفانه در آن مقطع سیاست غالب در کشور راهبرد رسیدن به وحدت و حل مسئله هسته ای نبود...

...بر این اساس بسیار طبیعی بود که آقای احمدی نژاد مصالحه و توافقی که اعتبار و امتیازش به نام علی لاریجانی نوشته می شد را برنتابد و با زدن زیر میز تمام دستاوردهای حاصله ولو اندک دبیر شورای عالی امنیت ملی را بر باد دهد. در ادامه این روند، آقای احمدی نژاد هر نوع توافق، سازش، همکاری و مسائلی از این دست بر سر مسئله هسته ای را خیانت تلقی می کرد و این ترمولوژی را در سپهر سیاسی کشور نیز باب نمود. ناگفته پداست وقتی چنین روندی و چنین مقابله و مخالفتی رواج می یابد دیگر نباید انتظار چندانی از به نتیجه رسیدن مذاکرا داشت؛ می توان مدعی شد آقای احمدی نژاد اجازه نداد اقدامات علی لاریجانی به ثمر بنشیند و کنار گذاشتناو آخرین تیر بر پیکر تلاش ها برای به نتیجه رساندن مذاکرات هسته ای بود.

نگاهی تاریخی به آنچه در آن سال ها گذشته به خوبی نشان دهنده این واقعیت است که هم آقای علیلاریجانی و هم خاویر سولانا در پی حل و فصل مسئله بودند، ضمن اینکه در آن دوره هنوز ابعاد خصومت و دشمنی میان ایران و غرب به گستردی دوران آقای جلیلی نرسیده بود. به عبارت دیگر اصولا آقای لاریجانی قصدنداشت در این مسیر قدم بردارد و سعی داشت با مدیریت و مذاکره بر سر نقاط اختلاف، مسئله را حل و فصل نماید. در تایید این سخن می توان به برنامه ای که تحت عنوان مدالیته از سوی ایشان ارائه شداشاره کرد.

باید توجه داشت خلاصه آن برنامه این بود که در برخی موارد ایران و غرب با یکدیگر اختلافی ندارند، در نتیجه این مسائل کنار گذاشته شوند و در مقابل در درجه نخست، نقاط اصلی اختلاف میان ایران و غرب مورد شناسایی قرار گیرد و سپس درخصوص چرایی و ابعاد این اختلاف آمایش و پردازش دقیقی صورت پذیرد و در نهایت درخصوص چگونگی حل این اختلافات، مذاکارت و گفتگوها صورت پذیرد. روندی که اگر مانعی به نام محمود احمدی نژاد بر سر راهش نبود احتمال به نتیجه رسیدنش بیش از نرسیدنش بود. اما این مانع هدفش را در چارچوب دیگری تعریف کرده بود؛ محمود احمدی نژاد تمام هدف و اولتی خود را بر این محور تبیین نموده بود که آمده است تا برنامه هسته ای ایران را صرف نظر از اختلاف نظرها، صرف نظر از تهدیدها، تحریم ها، هزینه ها و ... پیش ببرد و خود را به عنوان قهرمانی معرفی کندن که می خواهد این مقاومت و پایداری و مقابله با غرب به نام او نوشته شود؛ او همچنین از اینکه برخلاف جریان اصلاح طلبان شنا کند لذت می برد.

این نکته باز هم باید مورد توجه قرار گیرد که استراتژی کلی آقای احمدی نژاد درخصوص غرب به اصل اساسی مذاکرات هسته ای بدل گردید و گفتگوها نه بر اساس ذات و اصول برنامه هسته ای، که برمبنای تفکر غرب ستیزی و اسکتبارستیزی بنیان گذدرد، روندی که سبب شد رئیس دولت نهم و دهم استفاده ای سیاسی از مسئله ای غیرسیاسی بنماید و این رویه ایشان هزینه های فراوانی را متوجه کشور نمود. آقای احمدی نژاد به جای اینکه در تفکر حل مسئله هسته ای ایران باشد با گرایش تقابل با غرب به پیشواز این مسئله رفت. نباید فراموش کرد که قاطبه اصولگرایان هم از این روند تقابلی حمایت کردند.

ادامه این روند و امداد نخواستن های آقای احمدی نژاد و بی حاصل نمودن تمامی تلاش های علی لاریجانی و خاویر سولانا، کنار رفتن دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بود. شاید خاطره ای که آقای علی اکبر ولایتر در سومین مناظره انتخاباتی سال 92 درخصوص مذاکرات هسته ای بر زبان آورد خود به خوبی بیانگر عدم وجود عزم جدی دولت برای حلو فصل مناقشه هسته ای ایران باشد. بدیهی است وقتی تفاوت آرا و باور تا این حد گسترده باشد، نه تنها انتظار حصول به نتیجه ای قابل تامل قدری ساده لوحانه به نظر می رسید، که حتی ادامه همکاری آقای لاریجانی و احمدی نژاد هم دور از ذهن به نظر می رسید، اتفاقی که خیلی هم طولانی نشد و آقای احمدی نژاد با کنار گذاشتن شخصیت پراگماتیکی چون علی لاریجانی، به سعید جلیلی رسید. طبیعی است وقتی سیاست خارجی بر مبنای ایده آلیسم محض یگیری می شود، سیاستمدار عملگرایی چون علی لاریجانی در آن روندت نقشی نخواهد داشت.

به باور من، دکتر لاریجانی هر چند از حیث شعارها و اظهارنظرهای انقلابی که سر می دهد قدری مورد نقد جدی عملگرایان و اصلاح طلبان قرار می گیرد اما باید پذیرفت رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی از حیث باورهای سیاسی تا حد زیادی به آیت الله هاشمی رفسنجانی نزدیک است. بر این اساس آقای احمدی نژاد به درستی تشخیص داد که ادامه فعالیت با آقای لاریجانی ممکن است فضا را به سمت مصالحه و توافق میان ایران و غرب برساند؛ اتفاقی که احمدی نژاد به شدت از ان گریزان بود. حتی می توان مدعی شد که عموم اصولگرایان هم از حصول به این توافق بر سر این پرونده استقبال نمی کردند چرا که بحث هسته ای به بخشی از رویارویی و تقابل نظام اسلامی ایران و غرب تبدیل شده بودو منافع آنها از این طریق تامین می شد.

طبیعتا آقای احمدی نژاد پس از رهایی از علی لاریجانی در پی فردی بود که بیشترین همخوانی و قرابت فکری را با او داشته باشد؛ پاسخ این جستجو چندان مشکل نبود؛ سعید جلیلی جایگزین علی لاریجانی می شود و سکان مذاکرات هسته ای ایران و غرب را او برعهده می گیرد. سکانداری که البته در این خصوص کارنامه قابل دفاعی را از خود بر جای نگذاشت. حتی باید اذعان کرد احمدی نژاد هزینه های زیادی را متوجه کشور و نظام نمود؛ هزینه هایی که تاریخ آینده ایران به خوبی در مورد آن قضاوت خواهد کرد.»


ویدیو : احمدی نژاد مانع توافق هسته‌ای لاریجانی شد